English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
to pump dry با تلمبه خشک انداختن
Search result with all words
to fang a pump براه انداختن تلمبه بوسیله ریختن اندکی اب درتوی ان
Other Matches
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down به زمین انداختن حریف انداختن شکار
pumps تلمبه
pump تلمبه
gun تلمبه
pumpman تلمبه زن
guns تلمبه
antliae تلمبه
antlia تلمبه
pumped تلمبه
water pump تلمبه اب
pumper تلمبه زن
pumped تلمبه زنی
pulsimeter تلمبه بخار
pumped صدای تلمبه
pumps صدای تلمبه
helical pump تلمبه حلزونی
heat pump تلمبه گرمایی
petrol pump تلمبه بنزین
gas pump تلمبه بنزین
garden engine تلمبه اب پاش
fule pump تلمبه سوخت
lift pump تلمبه کششی
force pump تلمبه فشاری
pumps تلمبه زنی
grease gun تلمبه ی گریسکاری
metal spray gun تلمبه فلزپاش
grease guns تلمبه ی گریسکاری
pump صدای تلمبه
pulsometer تلمبه بخار
to pump up تلمبه زدن
bicycle pump تلمبه دوچرخه
air pump تلمبه هوا
displacement pump تلمبه حجمی
gun تلمبه دستی
guns تلمبه دستی
suction pump تلمبه مکشی
acid pump تلمبه اسید
suction pump تلمبه مکنده
spary gun تلمبه تزریق
pumping تلمبه زنی
pumping ststion تلمبه خانه
pump barrel سیلندر تلمبه
pump cistern مخزن تلمبه
pump dale لوله تلمبه
pump house تلمبه خانه
pump تلمبه زنی
pumping station تلمبه خانه
spray gun تلمبه سمپاش
pumping ststion جایگاه تلمبه
diffusion pump تلمبه پخشی
hand lever operated grease gun تلمبه دستی گریس
circular casing pump تلمبه پا بده دایرهای
centrifugal pump تلمبه مرکز گریز
suction مکش سوپاپ تلمبه
blade پره تلمبه تیغ
spray دواپاشی تلمبه سم پاش
sprayed دواپاشی تلمبه سم پاش
fire engine تلمبه اتش خاموش کن
spraying دواپاشی تلمبه سم پاش
sprays دواپاشی تلمبه سم پاش
fire engines تلمبه اتش خاموش کن
double suction pump تلمبه با مکش دو طرفه
caulking gun تلمبه بتونه زنی
rammed تلمبه کلوخ کوب
rams تلمبه کلوخ کوب
ram تلمبه کلوخ کوب
pumps با تلمبه خالی کردن
pump با تلمبه خالی کردن
metal spray gun تلمبه تزریق فلز
one port radial pump تلمبه شعاعی یک پرهای
pumped با تلمبه خالی کردن
pumping station ایستگاه تلمبه زنی
sump pump تلمبه لجن کشی
radial flow pump تلمبه با جریان شعاعی
horrify بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifies بهراس انداختن به بیم انداختن
horrified بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying بهراس انداختن به بیم انداختن
capacity [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
pumps باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
capacity [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
to pump up a tire تایری را با تلمبه باد کردن
lift [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
lift [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
pumped باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
pump باتلمبه بادکردن تلمبه زدن
bore hole pump تلمبه توربینی چاه عمیق
discharge rate [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
discharge rate [of a pump] مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
capacity [of a pump] مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
delivery [of a pump] مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
steer roping کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
stirrup pump تلمبه قابل حمل اب پاشی برای اتش نشانی
hydraulic ram تلمبه خودکاریکه در ان ستونی از اب فرو ریزد ونیروی ان ... دارد
limbers ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
let down پایین انداختن انداختن
billiard point در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
mity mite سم پاش تلمبه سم پاش
overthrowing بر انداختن
to pick off تک تک انداختن
overthrow بر انداختن
felling انداختن
thrust انداختن
bottom ته انداختن
thrusting انداختن
thrusts انداختن
bottoms ته انداختن
overthrown بر انداختن
overthrows بر انداختن
delete انداختن
to let drop انداختن
relegating انداختن
relegates انداختن
relegated انداختن
relegate انداختن
benite به شب انداختن
to let fall انداختن
throw انداختن
throwing انداختن
throws انداختن
deleting انداختن
hewn انداختن
deletes انداختن
deleted انداختن
overthrew بر انداختن
to play a searchlight انداختن
fell انداختن
hurls انداختن
hews انداختن
hurled انداختن
fling انداختن
hurl انداختن
flinging انداختن
hewed انداختن
hewing انداختن
omitting انداختن
fells انداختن
pilling تل انداختن
omitted انداختن
felled انداختن
omits انداختن
omit انداختن
hew انداختن
to put back پس انداختن
to skips over انداختن
sling انداختن
slinging انداختن
slings انداختن
flings انداختن
to draw lots انداختن
hitches انداختن
hitching انداختن
blob لک انداختن
blobs لک انداختن
line خط انداختن در
spill انداختن
spilled انداختن
spilling انداختن
spills انداختن
let fall انداختن
hitched انداختن
lines خط انداختن در
lash vt انداختن
jaculate انداختن
to fire off a postcard انداختن
rut خط انداختن
ruts خط انداختن
emplace جا انداختن
stagger از پا انداختن
lay away انداختن
leave out انداختن
hitch انداختن
souse انداختن
spilled or spilt انداختن
to lay by the heels بر انداختن
floriate گل انداختن در
prostrate از پا انداختن
launched به اب انداختن
launch به اب انداختن
string زه انداختن به
to hew down انداختن
to leave out انداختن
launches به اب انداختن
brush finish خط انداختن
launching به اب انداختن
run home جا انداختن
deracination بر انداختن
retroject پس انداختن
dismounts ازفرماندهی انداختن
inveigled بدام انداختن
contort از شکل انداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com