English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
by all means با تمام وسائل
Other Matches
facilities وسائل
fitment وسائل
fitments وسائل
means وسائل
design aids وسائل طراحی
documentation aids وسائل سندسازی
by indirection با وسائل نادرست
auxiliary equipment وسائل کمکی
fraudulent means وسائل متقلبانه
remedying وسائل جبران خسارت
instrumentation کاربرد وسائل سنجش
remedies وسائل جبران خسارت
debugging aids وسائل اشکال زدایی
remedied وسائل جبران خسارت
remedy وسائل جبران خسارت
instrument board تابلوی وسائل اندازه گیری
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
in the last resort پس ازنومیدی ازهمه وسائل دیگر
to incubate bacteria با وسائل ویژه میکرب پروردن
to play با وسائل پست سو استفاده کردن
to play it با وسائل پست سو استفاده کردن از
vendors کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
to pander any one's lust وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
vendor کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
it tends to ruin him وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
dnc Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
desk accessories وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
beta software نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate تمام شدن تمام کردن
terminates تمام شدن تمام کردن
terminated تمام شدن تمام کردن
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
atari نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
flowcharting symbol علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
tactics دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
exerciser وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
adobe type manager استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
lap یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lapped یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
beneficial occupancy اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
panoramas تمام نما اینه تمام نما
full track تمام شنی خودرو تمام شنی
panorama تمام نما اینه تمام نما
through تمام
thorough تمام
whole تمام
entire تمام
full-face تمام رخ
full face تمام رخ
full length تمام قد
thru تمام
rounded پر تمام
full-length تمام قد
whole length تمام قد
all night در تمام شب
complete تمام
It's over. تمام شد.
fullest تمام
lion's share تمام
full تمام
completing تمام
off تمام
yame تمام
out and out تمام
completed تمام
completes تمام
incomplete نا تمام
it is all up تمام شد
out-and-out تمام
to run away with تمام کردن
to see out تمام کردن
to see through تمام کردن
inchoate نیمه تمام
to blow over تمام شدن
main مهم تمام
through تمام شده
use up تمام کردن
full screen تمام صفحه
rounded تمام شده
thru تمام شده
thoroughgoing تمام وکمال
to finish off تمام کردن
sterling تمام عیار
full view نمای تمام رخ
to draw to an end تمام شدن
full wave تمام موج
to eat up تمام کردن
to fill out تمام کردن
full word تمام کلمه
full time تمام روز
full subtractor تمام کاهشگر
full tracked تمام زنجیر
full tracked تمام شنی
fullmouthed تمام دندان
in full fig درلباس تمام
hade شیب تمام
give out تمام شدن
lie-in تمام شدن
lie in تمام شدن
fulfils تمام کردن
fulfills تمام کردن
fulfilling تمام کردن
fulfilled تمام کردن
fulfil تمام کردن
he is fifty تمام دارد
pukka تمام عیار
in full تمام وکمال
mast high تمام افراشته
over with تمام شده
holosymmetric تمام وجه
payment in full پرداخت تمام
holohedron تمام وجهی
holohedral تمام وجه
processor تمام کننده
thorough going تمام وکمال
pucka تمام عیار
an a fact تمام شده
round d. دوجین تمام
fully automatic machine تمام اتومات
unfinished تمام نشده
fully automatic تمام اتوماتیک
the full of the moon ماه تمام
the game is up بازی تمام شد
the whole world تمام دنیا
main بزرگ تمام
fullword تمام کلمه
thoro کامل تمام
thoro تمام وکمال
full-time تمام وقت
get through تمام کردن
rounds complete تیر تمام شد
run out of تمام کردن
integrating تمام کردن
integrates تمام کردن
integrate تمام کردن
attains تمام کردن
attaining تمام کردن
attained تمام کردن
attain تمام کردن
short measure full measure پیمانه تمام
three whole years سه سال تمام
full duplex تمام دو رشتهای
go through with <idiom> تمام کردن
all d. در تمام روز
all out باشدت تمام
all- : همه تمام
all : همه تمام
f. sixmiles 6میل تمام
forth تمام کردن
finishing تمام کاری
finished تمام شده
give out <idiom> تمام شده
get (something) over with <idiom> تمام کردن
fiddle away تمام کردن
full blown تمام کامل
full blown تمام شکفته
full automatic تمام اتوماتیک
full-blown تمام کامل
full-blown تمام شگفته
full adder تمام افزایشگر
fulfill تمام کردن
all day long <idiom> تمام روز
finisher تمام کننده
integral کامل تمام
f. and fell تمام بودن
end of mission ماموریت تمام
depletable تمام شدنی
unfailing تمام نشدنی
wholly تمام وکمال
best of both worlds <idiom> تمام مزایا
cosecant قطرفل تمام
completive تمام کننده
consummative تمام کننده
consumptible تمام شدنی
all risks تمام خطرات
defunct تمام شده
all this تمام اینها
ammo zero مهمات تمام
body and soul <idiom> با تمام وجود
due تمام شده
passed تمام شدن
full تمام تکمیل
fuller کامل تر تمام تر
dyed-in-the-wool به تمام معنی
dyed-in-the-wool تمام عیار
par excellence به تمام معنی
fullest تمام قدرت
full-page تمام صفحه
out- در بیرون تمام
full تمام قدرت
dyed-in-the-wool تمام و کمال
fullest تمام تکمیل
pass تمام شدن
whole hog تمام راه
wrap up تمام شدن
yean round در تمام سال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com