Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
to rummage out
با جستجوی زیاد پیدا کردن
Other Matches
rummage up
با جستجوی زیاد در اوردن
rummage out
با جستجوی زیاد در اوردن
to prospect for gold
جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
herborize
جستجوی گیاه کردن
canvassed
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing
جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
surcharge
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
to seek a position
جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
overbuild
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
utility
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
job to job transition
فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
damp
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
track
پیدا کردن
finds
پیدا کردن
find
پیدا کردن
to figure up
پیدا کردن
gains
پیدا کردن
to pluck up one's heart
دل پیدا کردن
detect
پیدا کردن
detected
پیدا کردن
gain
پیدا کردن
detecting
پیدا کردن
averages
پیدا کردن
averaging
پیدا کردن
averaged
پیدا کردن
average
پیدا کردن
detects
پیدا کردن
to look up
پیدا کردن
gained
پیدا کردن
pin point
پیدا کردن
tracks
پیدا کردن
acquire
پیدا کردن
to pick up
پیدا کردن
tracked
پیدا کردن
smell out
با بو پیدا کردن
to search out
پیدا کردن
give tongue
عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
liaises
ارتباط پیدا کردن
to work out something
حل چیزی را پیدا کردن
qualify
شایستگی پیدا کردن
qualifies
شایستگی پیدا کردن
liaising
ارتباط پیدا کردن
take to
تمایل پیدا کردن به
stammer
لکنت پیدا کردن
equation of payments
قاعده پیدا کردن
converging
تقارت پیدا کردن
luff
لنگر پیدا کردن
liaise
ارتباط پیدا کردن
converge
تقارت پیدا کردن
preempt
حق تقدم پیدا کردن
shields
حفاظ پیدا کردن
converged
تقارت پیدا کردن
decline
شیب پیدا کردن
liaised
ارتباط پیدا کردن
shield
حفاظ پیدا کردن
to win fame
شهرت پیدا کردن
converges
تقارت پیدا کردن
declined
شیب پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy.
چاره پیدا کردن
dampen
رطوبت پیدا کردن
to take a ply
تمایل پیدا کردن
to spring a leaguer
رخنه پیدا کردن
come to an agreement
موافقت پیدا کردن
dampening
رطوبت پیدا کردن
touts
خریدار پیدا کردن
to become a necessity
لزوم پیدا کردن
demonetize
تنزل پیدا کردن
hade
تمایل پیدا کردن
declining
شیب پیدا کردن
to take umbra at
رنجش پیدا کردن از
take to
تمایل پیدا کردن
to think out
با فکر پیدا کردن
dampens
رطوبت پیدا کردن
tout
خریدار پیدا کردن
stammered
لکنت پیدا کردن
prove opplicable
مصداق پیدا کردن
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
dampened
رطوبت پیدا کردن
touted
خریدار پیدا کردن
touting
خریدار پیدا کردن
declines
شیب پیدا کردن
stammers
لکنت پیدا کردن
surf
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
to come to an understanding
پیدا کردن سازش پیداکردن
shocks
هول وهراس پیدا کردن
find and replace
پیدا کردن و جایگزین نمودن
shock
هول وهراس پیدا کردن
shocked
هول وهراس پیدا کردن
to pick out
باگوش پیدا کردن دریافتن
radar trapping
اختلال پیدا کردن رادار
read between the lines
<idiom>
پیدا کردن مفهوم ضمنی
to nerve oneself
قوت قلب پیدا کردن
wavered
فتور پیدا کردن دو دل بودن
respire
امید تازه پیدا کردن
wavering
فتور پیدا کردن دو دل بودن
to make the pot boi;
معاش خود را پیدا کردن
deeping of capital
عمق پیدا کردن سرمایه
waver
فتور پیدا کردن دو دل بودن
cabbage
کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages
کش رفتن رشد پیدا کردن
hit on/upon
<idiom>
پیدا کردن چیزی که میخواهی
wavers
فتور پیدا کردن دو دل بودن
respires
امید تازه پیدا کردن
genealogize
شجره کسی را پیدا کردن
respired
امید تازه پیدا کردن
to pick up
فراگرفتن دوباره پیدا کردن
respiring
امید تازه پیدا کردن
overmaster
مهارت کامل پیدا کردن در
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
out maneuver
برتری مانور پیدا کردن
asphyxiate
مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumble
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swells
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
swell
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
asphyxiated
مختنق کردن خناق پیدا کردن
swelled
ورم کردن برجستگی پیدا کردن
bilge
رخنه پیدا کردن تراوش کردن
asphyxiating
مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates
مختنق کردن خناق پیدا کردن
fumbled
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
fumbles
لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
rubs
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rub
اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
pull oneself together
بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
scare up
<idiom>
ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
make out
معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to orient oneself
چهار سوی خود را پیدا کردن
unbalance
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
to get the upper hand
برتری جستن تفوق پیدا کردن
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to get a meat for a bird
برای مرغی جفت پیدا کردن
shortest
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
wavering
تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered
تردید پیدا کردن تبصره قانون
to seek somebody out
جستجو برای پیدا کردن کسی
waver
تردید پیدا کردن تبصره قانون
shorter
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
short
اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
wavers
تردید پیدا کردن تبصره قانون
rut
شور پیدا کردن فحل شدن
ruts
شور پیدا کردن فحل شدن
surging
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
radio direction finding
پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
unbalancing
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
to make friends
[to make connections]
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
plunge
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvass
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
warm to one's work
در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
leadingquestion
پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
plunges
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
canvassing
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunged
غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
to get to somebody
[something]
به کسی دسترسی پیدا کردن
[ به چیزی رسیدن]
canvasses
مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cunclude
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
grapnel
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extending
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
proceed
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
grapnels
لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
to always find something to gripe about
همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
divide
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
extend
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends
ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
diachrony
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
proceeded
ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
divides
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
find
کشف کردن پیدا کردن
finds
کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding
پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
compression ignition
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
after
در جستجوی
in search of
در جستجوی
to pick up somebody
کسی را پیدا کردن
[دوست دختر یا پسر یا یک نفر برای سکس]
the search of
جستجوی چیزی
sequential search
جستجوی ترتیبی
dichotomizing search
جستجوی دو حالته
dichotomizing search
جستجوی دوقسمتی
dichotomizing search
جستجوی دورستهای
fibonacci search
جستجوی فیبوناچی
area search
جستجوی ناحیه
area search
جستجوی دامنهای
head seek time
زمان جستجوی هد
table look up
جستجوی جدول
pervestigation
جستجوی کامل
binary search
جستجوی دودوئی
area search
جستجوی ناحیهای
linear search
جستجوی خطی
binary search
جستجوی دوتایی
binary chop
جستجوی دودویی
perquisition
جستجوی کامل
global search
جستجوی سراسری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com