Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English
Persian
snarl out
با حالت خشم گفتن
Other Matches
the i
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
greets
درود گفتن تبریک گفتن
greet
درود گفتن تبریک گفتن
to answer in the a
اری گفتن بله گفتن
greeted
درود گفتن تبریک گفتن
square
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogue
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
convertor
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
print
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
devitrify
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternated
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternate
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plasticity
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
sputter
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputtered
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
sputters
تند ومغشوش سخن گفتن باخشم سخن گفتن
uart
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
spectralness
حالت طیفی حالت شبحی
spectrality
حالت طیفی حالت شبحی
cold forming
حالت دهی در حالت سرد
marginal case
حالت نهائی حالت حدی
transitoriness
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
crude
حالت طبیعی رنگ
[حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode
حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength
استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
to weep out
گفتن
informing
گفتن
inform
گفتن
viyuperate
بد گفتن
bubbling
گفتن
vituperate
بد گفتن
bubbles
گفتن
get out
گفتن
bubbled
گفتن
bubble
گفتن
rehearsing
گفتن
rehearses
گفتن
let out
<idiom>
گفتن
let (someone) know
<idiom>
گفتن
utter
گفتن
uttered
گفتن
utters
گفتن
utterances
گفتن
utterance
گفتن
relates
گفتن
relate
گفتن
informs
گفتن
rehearse
گفتن
rehearsed
گفتن
tell
گفتن
telling-off
گفتن
tells
گفتن
to tell a story
گفتن
says
گفتن
mouthing
گفتن
saith
گفتن
mouth
گفتن
mouthed
گفتن
mouths
گفتن
pshaw
اه گفتن
adduse
گفتن
iteration
گفتن
say
گفتن
to give utterance to
گفتن
to bid a
بدرود گفتن
shush
هیس گفتن
to bellow out
بانعره گفتن
congratulating
شادباش گفتن
congratulating
تبریک گفتن
congratulates
شادباش گفتن
parlance
طرزسخن گفتن
to put it on
اغراق گفتن
quip
ایهام گفتن
discourse
سخن گفتن
to talk tall
گزاف گفتن
ha
اهان گفتن
mistiming
بیموقع گفتن
quipped
ایهام گفتن
mistime
بیموقع گفتن
quipping
ایهام گفتن
quips
ایهام گفتن
mistimes
بیموقع گفتن
repeats
باز گفتن
avowing
اشکارا گفتن
fawns
تملق گفتن
fawned
تملق گفتن
fawn
تملق گفتن
yes
بلی گفتن
to a. oneself
سخن گفتن
prevaricating
دروغ گفتن
prevaricates
دروغ گفتن
prevaricated
دروغ گفتن
avow
اشکارا گفتن
to sigh out
با اه وحسرت گفتن
prevaricate
دروغ گفتن
to bellow forth
با نعره گفتن
equivocates
دروغ گفتن
equivocate
دروغ گفتن
gab
دروغ گفتن
equivocated
دروغ گفتن
avows
اشکارا گفتن
blether
مزخرف گفتن
to draw the long bow
اغراق گفتن
blares
بافریاد گفتن
to tell a lie
دروغ گفتن
to blunder out
بی فکرانه گفتن
to bid welcome
خوشامد گفتن
to yell out
با نعره گفتن
to bid a
وداع گفتن
to make a remark
سخن گفتن
to pull
اغراق گفتن
whine
باناله گفتن
whined
باناله گفتن
to pile it on
اغراق گفتن
to throw the hatchet
اغراق گفتن
discourses
سخن گفتن
whining
باناله گفتن
to draw the long
اغراق گفتن
to blunder out
جویده گفتن
to tell the truth
راست گفتن
whines
باناله گفتن
to talk nonsense
چرند گفتن
to talk nonsense
مهمل گفتن
to take the floor
سخن گفتن
restate
باز گفتن
restated
باز گفتن
restates
باز گفتن
restating
باز گفتن
congratulate
تبریک گفتن
congratulate
شادباش گفتن
congratulated
تبریک گفتن
congratulated
شادباش گفتن
blaring
بافریاد گفتن
to speak through one's nose
سخن گفتن
to spoke the t.
راست گفتن
fable
حکایت گفتن
fables
حکایت گفتن
solace
تسلیت گفتن
jest
مزاح گفتن
jests
مزاح گفتن
blare
بافریاد گفتن
blared
بافریاد گفتن
congratulates
تبریک گفتن
blether
بیهوده گفتن
overstating
اغراق گفتن در
communes
راز دل گفتن
communing
راز دل گفتن
scream
ناگهانی گفتن
screamed
ناگهانی گفتن
screams
ناگهانی گفتن
confide
محرمانه گفتن
confided
محرمانه گفتن
confides
محرمانه گفتن
to say a word
سخن گفتن
say a word
سخن گفتن
rime
شعر گفتن
pitch a yarn
قصه گفتن
communed
راز دل گفتن
commune
راز دل گفتن
rejoin
در پاسخ گفتن
rejoined
در پاسخ گفتن
rejoining
در پاسخ گفتن
rejoins
در پاسخ گفتن
swear
ناسزا گفتن
swears
ناسزا گفتن
speak the trurh
صادقانه گفتن
speak the trurh
راست گفتن
giggle
سخن گفتن
giggled
سخن گفتن
giggles
سخن گفتن
giggling
سخن گفتن
pass a remark
سخنی گفتن
panegyrize
مدح گفتن
outvoice
موثرترسخن گفتن از
lay to
دروغ گفتن
lalophobia
گفتن هراسی
adduee
گفتن افهارنمودن
adulate
مدح گفتن
allegorize
مثل گفتن
avouch
اشکارا گفتن
hyperbolize
اغراق گفتن
bootlick
تملق گفتن از
gnosticize
عرفان گفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com