English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
English Persian
was grinted in large t. با حروف درشت چاب
Search result with all words
block letter حروف درشت وسیاه نوعی حروف بدون زیر وزبر
Other Matches
readout وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
Linotype ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
separated حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separate حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
separates حروف نمایش داده شده که تمام متریس حروف را نمیگیرند و فضایی در این بین می ماند
inferior figures حروف یا اعداد کوچکتر که پایین حروف معمولی نوشته می شوند که در فرمولهای ریاضی و شیمی به کار می روند.
shift keys که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
normalises تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalising تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalize تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
normalised تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
monotype ماشین حروف ریزی و حروف چینی
normalizes تبدیل حروف به حروف بزرگ یا کوچک
close up view نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
graphics ترمینال ویدیو متن که حروف نمایش داده شده آن از محدود حروف گرافیکی و نه متن هستند
user حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
users حروف ایجاد شده توسط کاربر که به مجموعه حروف استاندارد افزوده شده است
type حروف چاپی حروف چاپ
typed حروف چاپی حروف چاپ
types حروف چاپی حروف چاپ
cases حروف بزرگ یا حروف معمولی
case حروف بزرگ یا حروف معمولی
non destructive cursor صفحه نمایش که حروف پیشین را هنگام نمایش حروف جدید برگرداند
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
spoonerism اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
NDR سیستم نمایش که حروف قبلی را هنگام نمایش حروف جدید نمایش میدهد
italic حروف یک وری حروف کج
syllabary حروف تهجی مخابراتی حروف رمز تهجی
harshest درشت
harsher درشت
of a coarse fibre نخ درشت
gross درشت
shank درشت نی
grosser درشت
grossed درشت
grosses درشت
grossest درشت
shin bone درشت نی
harsh درشت
coarser درشت
rough-hewn درشت
crass درشت
coarse grained درشت
coarse fibred نخ درشت
hulking درشت
gruff درشت
tibias درشت نی
grained درشت
rough درشت
roughest درشت
coarsest درشت
majuscular درشت
magnifier درشت کن
macrosomatic درشت تن
tibia درشت نی
macro generator درشت زا
macro درشت
coarse درشت
rough hewn درشت
jumbo درشت
jumbos درشت
sturdier درشت
sturdiest درشت
abrupt درشت
sturdy درشت
grossing درشت
brutish بی شعور درشت
magnifier درشت نما
macromolecule درشت مولکول
shower درشت باران
showered درشت باران
gritting ماسه درشت
showering درشت باران
showers درشت باران
grumpish ترشرو درشت
humble bee زنبور درشت
gaint molecule درشت مولکول
exaggerated stereoscopy درشت نما
majuscule حرف درشت
magnifying درشت کردن
magnify درشت کردن
magnifies درشت کردن
macro instruction درشت دستور
engross درشت نوشتن
macroscopic درشت نمود
megalopsis درشت بینی
kerria برگ درشت
kersey شال درشت
macro difinition درشت تعریف
macro definition درشت تعریف
macro declaration درشت اعلان
largeof limb درشت اندام
rough spoken درشت سخن
macro call درشت فراخوان
macro assembler درشت همگذار
macro assembler درشت همگزار
macro instruction درشت دستورالعمل
macro library درشت کتابخانه
megalopsia درشت بینی
macropsia درشت بینی
macro processor درشت پردازشگر
macroinstruction درشت دستور
macrography درشت نویسی
macrograph خط و تصویر درشت
chesty درشت پستان
macrocycle درشت حلقه
macrocode دستورالعملهای درشت
macrocode درشت برنامه
macro درشت دستور
crus درشت نی ساق
lumps تکه درشت
rough درشت ناهموار
roughest درشت ناهموار
grossest درشت بافت
boldface حرف درشت
boldfacing درشت نمایی
bumble bee زنبور درشت
rudas درشت گنده
grosses درشت بافت
magnified درشت کردن
grossing درشت بافت
lumped تکه درشت
magnification درشت نمایی
snowberry اقطی گل درشت
magnifications درشت نمایی
grained درشت باف
lump تکه درشت
buckshot ساچمه درشت
largest درشت لبریز
grosser درشت بافت
hulking درشت استخوان
gross درشت بافت
text hand دستخط درشت
grit ماسه درشت
cobnut فندق درشت
rappee انفیه درشت
gritted ماسه درشت
costard سیب درشت
grits ارد درشت
larger درشت لبریز
grossed درشت بافت
large درشت لبریز
coarse gravel شن درشت دانه
macro کلان درشت دستور
macromolecular chemistry شیمی درشت مولکول
macrocyclic musks مشکهای درشت حلقهای
gritted درشت ماسه سنگ
grit درشت ماسه سنگ
capitalised باحروف درشت نوشتن
macro expansion بسط درشت دستور
gritting درشت ماسه سنگ
wolf hound تازی درشت اندام
crepe paper کاغذ الیاف درشت
capitalises باحروف درشت نوشتن
lunker نوعی ماهی درشت
macrocyclic effect اثر درشت حلقهای
macroprogramming درشت برنامه نویسی
lateral magnifying power درشت نمایی جانبی
positional macro درشت دستور مرتبهای
capitalizing باحروف درشت نوشتن
capitalizes باحروف درشت نوشتن
coarse aggregate مصالح درشت دانه
capitalized باحروف درشت نوشتن
rip saw اره دندانه درشت
capitalize باحروف درشت نوشتن
coarse sieve غربال سوراخ درشت
capitalising باحروف درشت نوشتن
magnification factor عامل درشت نمایی
capital حرف درشت پایتخت
macroptic hallucination توهم درشت بینی
of a coarse fibre درشت بافت زمخت
jack plane رنده درشت تراش
demerara sugar شکر زرد و درشت
macrosplanchnic build هیکل درشت تنه
bigaroon یک جور گیلاس درشت
boldface یکنوع حرف درشت
vespid زنبور درشت و سرخ
gross motor skills مهارتهای حرکتی درشت
mixed mode macro درشت دستور امیخته باب
deep mouthed دارای صدای درشت و کلفت
keyword macro درشت دستور کلید واژهای
coarse aggregate مصالح دانه بندی درشت
cottonade پارچه نخی درشت باف
Do not entrust great affairs to the small. <proverb> به خردان مفرماى کار درشت .
granular snow برف سفت با دانههای درشت
cheesecloth پارچهی پنبهای درشت باف
magnifications بزرگ سازی درشت نمایی
magnification بزرگ سازی درشت نمایی
runts کبوتر خانگی درشت کوتوله
magnifcation درشت سازی ستایش زیاد
tortricid پروانه بید درشت اندام
powered درشت نمایی قدرت دوربین
tortrix پروانه بید درشت اندام
powers درشت نمایی قدرت دوربین
magnifier ذره بین درشت نما
macroprogramming برنامه نویسی با درشت دستورالعمل ها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com