Dictiornary-Farsi | با خون سردی بطور تشویش ناپذیر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
imperturbably	با خون سردی بطور تشویش ناپذیر


Other Matches

imperturbableness	خون سردی تشویش ناپذیری
irrevocably	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
irretrievably	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
immortally	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
irresistibly	بطور مقاومت ناپذیر
indispensably	بطور چاره ناپذیر
insupportably	بطور تحمل ناپذیر
insufferably	بطور تحمل ناپذیر
inerrably	بطور لغزش ناپذیر
inestimably	بطور تقدیر ناپذیر
inexcusably	بطور عذر ناپذیر
inexhaustibly	بطور خستگی ناپذیر
irredeemably	بطور چاره ناپذیر
incurably	بطور علاج ناپذیر
interminably	بطور پایان ناپذیر
intolerably	بطور تحمل ناپذیر
immiscibly	بطور امیزش ناپذیر
indescribably	بطور وصف ناپذیر
irreversibly	بطور تغییر ناپذیر
irreparably	بطور جبران ناپذیر
imperviously	بطور خلول ناپذیر
irremovably	بطور عزل ناپذیر
irremissibly	بطور بخشش ناپذیر
imperishably	بطور زوال ناپذیر
incorrigibly	بطور اصلاح ناپذیر
indefeasibly	بطور فسخ ناپذیر
immutably	بطور تغییر ناپذیر
indefensibly	بطور دفاع ناپذیر
inscrutably	بطور تفحص ناپذیر
irremediably	بطور چاره ناپذیر
intabgibly	بطور لمس ناپذیر
invulnerably	بطور شکست ناپذیر
penetrably	بطور نفوذ ناپذیر
invincibly	بطور شکست ناپذیر
indestructibly	بطور فنا ناپذیر
insuperably	بطور شکست ناپذیر
invulnerably	بطور زخم ناپذیر
deathlessly	بطور فنا ناپذیر
indefatigably	بطور خستگی ناپذیر
impalpably	بطور لمس ناپذیر
inseparably	بطور تجزیه ناپذیر
immitigably	بطور تخفیف ناپذیر
irrecocilably	بطور اصلاح ناپذیر
inviolably	با مصونیت بطور تخلف ناپذیر
impassively	بطور تالم ناپذیر ازروی بی عاطفگی
perturbations	تشویش
disconcertion	تشویش
phobia	تشویش
botheration	تشویش
perturbation	تشویش
phobias	تشویش
disquietude	تشویش
anxieties	تشویش
anxiety	تشویش
unstressed	بی تشویش
uneasiness	خاطر تشویش
imperturbation	عدم تشویش
inquietude	اضطراب تشویش
invulnerable	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
immedicable	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
perturation	براشفتگی تشویش اضطراب
unwary	بدون تعجب و تشویش
In a state of despair(anxiety,etc).	درحالت یأس ونومیدی (تشویش وغیره )
ice	یخ سردی
frigidly	به سردی
bleakness	سردی
frigidity	سردی
frigidness	سردی
gelidity	سردی
iciness	سردی
coldness	سردی
chilliness	سردی
the disturbing prospect of genetically modified babies	چشم انداز تشویش برانگیز نوزادان تغییریافته ژنتیکی
cold blood	خون سردی
sang froid	خون سردی
impassivity	خون سردی
cold heartedly	باخون سردی
half heartedness	بی میلی سردی
sang-froid	خون سردی
coolly	باخون سردی
impassiveness	خون سردی
apathy	خون سردی
cold bloodedness	خون سردی
raw ness	نا ازمودگی- سردی
to feel cold	احساس سردی کردن
to freeze	احساس سردی کردن
A cold wind is blowing.	باد سردی می وزد
to create a man a lord	کسیراسمت سردی دادن
indifference to any thing	خون سردی یا بی علاقگی نسبت به چیزی
cold pig	اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
pampero	باد سردی که از کوههای سوی اقیانوس اطلس می وزد
blizzards	باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
blizzard	باد تند و سردی که همراه ان دانههای برف باشد
This law wI'll be a disincentive to foreign investors.	این قانون باعث سردی سرمایه گذاران خارجی خواهد شد
inconsiderably	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
grossly	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
poorly	بطور ناچیز بطور غیر کافی
genuinely	بطور اصل بطور بی ریا
improperly	بطور غلط بطور نامناسب
martially	بطور جنگی بطور نظامی
indecorously	بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently	بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively	بطور ناصحیح بطور دشنام
incisively	بطور نافذ بطور زننده
waterproofed	نم ناپذیر
imperviable	نم ناپذیر
watertight	اب ناپذیر
unchallenged	بحث ناپذیر
inappeasable	ناپذیر
waterproofs	نم ناپذیر
waterproof	نم ناپذیر
unanswerable	جواب ناپذیر
unanswerable	تکذیب ناپذیر
irrecoverably	بطوراصلاح ناپذیر
impermeable	نشت ناپذیر
impermeable	تراوش ناپذیر
impermeable	رطوبت ناپذیر
irreversible	برگشت ناپذیر
sateless	سیری ناپذیر
irreversible	بازگشت ناپذیر
irreversible	واگشت ناپذیر
voracious	سیری ناپذیر
atomic	تجزیه ناپذیر
non descript	تشریح ناپذیر
irrecoverable	جبران ناپذیر
nondescript	وصف ناپذیر
unbearable	تحمل ناپذیر
indescribable	وصف ناپذیر
spanless	پیمایش ناپذیر
unbearably	تحمل ناپذیر
unchallenged	انکار ناپذیر
inevitable	اجتناب ناپذیر
remediless	درمان ناپذیر
irrecocilably	بطوروفق ناپذیر
ireversible	تغییر ناپذیر
nonsuperimposable	انطباق ناپذیر
non descript	وصف ناپذیر
unappeasable	استمالت ناپذیر
water proof	رطوبت ناپذیر
waterproof wire	سیم نم ناپذیر
irremissible	اغماض ناپذیر
unassailable	یورش ناپذیر
sure-fire	شکست ناپذیر
unalterable	تغییر ناپذیر
irresolvable	تجزیه ناپذیر
invariable	تغییر ناپذیر
immutable	تغییر ناپذیر
unexceptionable	استثناء ناپذیر
irrevocably	بطورفسخ ناپذیر
irresistable	مقاومت ناپذیر
joiner door	دربهای اب ناپذیر
untouchability	لمس ناپذیر
inalienable	بیع ناپذیر
unchangeable	تغییر ناپذیر
uncomputable	محاسبه ناپذیر
unappealabe	پژوهش ناپذیر
irriversible	برگشت ناپذیر
undecidable	تصمیم ناپذیر
inseparable	تفکیک ناپذیر
uninflammable	اشتعال ناپذیر
unobjectionable	اعتراض ناپذیر
unsearchable	کاوش ناپذیر
insoluble	انحلال ناپذیر
unavoidable	چاره ناپذیر
unavoidable	اجتناب ناپذیر
disconsolate	تسلی ناپذیر
stainless	زنگ ناپذیر
adamantly	تزلزل ناپذیر
adamant	تزلزل ناپذیر
inconceivable	تصور ناپذیر
infallible	لغزش ناپذیر
undeniably	انکار ناپذیر
undeniable	انکار ناپذیر
immobile	جنبش ناپذیر
impregnable	رسوخ ناپذیر
inflexible	انحناء ناپذیر
overpowering	مقاومت ناپذیر
incurable	علاج ناپذیر
incurable	بهبودی ناپذیر
incurable	درمان ناپذیر
irreconcilable	اشتی ناپذیر
nanoaddressable	نشانی ناپذیر
irreconcilable	وفق ناپذیر
incomparable	مقایسه ناپذیر
uncompromisingly	مصالحه ناپذیر
uncompromising	مصالحه ناپذیر
indeterminable	تعیین ناپذیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
unceasing	پایان ناپذیر
unceasing	ایست ناپذیر
invariant	تغییر ناپذیر
inexcitable	هیجان ناپذیر
unalienable <adj.>	اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.>	اجتناب ناپذیر
indiminishable	کاهش ناپذیر