English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
to gape با خیره دهان باز کردن
Other Matches
gapes نگاه خیره با دهان باز
gaped نگاه خیره با دهان باز
gaping نگاه خیره با دهان باز
gape نگاه خیره با دهان باز
gawps با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawp با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawped با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
gawping با دهان باز و به طور احمقانه خیره شدن
slaver گلیز مالیدن بزاق از دهان ترشح کردن اب افتادن دهان
slaver اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
To pass the news by word of mouth . خبری را در دهان به دهان پخش کردن
rictus گشادی دهان چاک دهان پرندگان
dazzle خیره کردن
dazzled خیره کردن
dazzling خیره کردن
blinds خیره کردن
blinded خیره کردن
dazzles خیره کردن
blind خیره کردن
stared خیره نگاه کردن
glowered خیره نگاه کردن
gorgonize خیره نگاه کردن
glowering خیره نگاه کردن
gapes خیره نگاه کردن
gaping خیره نگاه کردن
stares خیره نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
gaped خیره نگاه کردن
gazes خیره نگاه کردن
gloated خیره نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
glare خیره نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
glared خیره نگاه کردن
gloat خیره نگاه کردن
stare خیره نگاه کردن
gaze خیره نگاه کردن
bedazzle بکلی خیره کردن
glares خیره نگاه کردن
glowers خیره نگاه کردن
gloats خیره نگاه کردن
gloating خیره نگاه کردن
gazed خیره نگاه کردن
glowering اخم کردن نگاه خیره
glower اخم کردن نگاه خیره
glowered اخم کردن نگاه خیره
glowers اخم کردن نگاه خیره
kiss of life تنفس مصنوعی دهان به دهان
stomal دهان دار وابسته به دهان
to stare at person in the face توی صورت کسی خیره یابربرنگاه کردن
screw up غنچه کردن دهان
spit اب دهان پرتاب کردن
spits اب دهان پرتاب کردن
squiggle در دهان قرقره کردن
squiggles در دهان قرقره کردن
expired air method روش دهان به دهان method mouth to mouth :syn
a hand to mouth existence <idiom> دست به دهان زندگی کردن
living from hand to mouth <idiom> دست به دهان زندگی کردن
gapes خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaped خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gape خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gaping خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
intractable <adj.> خیره سر
eccentric <adj.> خیره سر
willful <adj.> خیره سر
testy <adj.> خیره سر
glaring خیره
sullen <adj.> خیره سر
stubborn <adj.> خیره سر
perverse <adj.> خیره سر
obstinate خیره سر
stubborn خیره سر
screwball خیره سر
staring خیره
starring خیره
pertinacious خیره سر
dourly خیره سر
agaze خیره
mulish خیره سر
dour خیره سر
gape seed نگاه خیره
perrinaciousness خیره سری
goggle-eyed خیره چشم
stare خیره شدن
obstinacy خیره سری
glaringly با نگاه خیره
to stand at gaze خیره ایستادن
relucent خیره کننده
gazes نگاه خیره
stared خیره شدن
stares خیره شدن
gaze نگاه خیره
mulishness خیره سری
fulgurant خیره کننده
gazed نگاه خیره
foudroyant خیره کننده
dazzlement خیره سازی
staring red یا خیره کننده
gazing نگاه خیره
to look fixedly خیره نگریستن
intractable خیره سر ستیزه جو
stubbornness خیره سری
gapeseed نگاه خیره
impudence خیره سری
moon eyed خیره ومتحیر
gloatingly با نگاه خیره
steadfastly پابرجای خیره
steadfast پابرجای خیره
watcheye چشم خیره وسفید
dazzlingly بطور خیره کننده
starer دارای نگاه خیره
eclat روشنی خیره کننده
stargaze بستاره ها خیره شدن
fixation خیره شدگی تعلق خاطر
fixations خیره شدگی تعلق خاطر
glares تابش خیره کننده تشعشع
glare تابش خیره کننده تشعشع
stargazer کسیکه به ستاره ها خیره شده
to stare any one into silence کسیرا با نگاه خیره از روبردن
dazzle تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling تابش یا روشنی خیره کننده
glared تابش خیره کننده تشعشع
gaping stock چیزی که موجب خیره نگریستن گرد د
Boketto عمل خیره شدن به دوردست در غیاب تفکر
flares روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flare روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
gape seed چیزی که مایه حیرت وموجب خیره نگریستن گرد د
chops دهان
astomatous بی دهان
OS دهان
gobs دهان
slobber اب دهان
jibbing دهان
jib دهان
jibbed دهان
slobbered اب دهان
jibs دهان
gob دهان
puss دهان
unmuffle دهان
polystomatous دهان
polystome دهان
mouthing دهان
potato box دهان
slobbers اب دهان
astomatal بی دهان
mouths دهان
slobbering اب دهان
mouthed دهان
spittle اب دهان
saliva اب دهان
mouth دهان
fetid گند دهان
halitosis گند دهان
mouthed در دهان گذاشتن
mouth در دهان گذاشتن
mouthy دهان دار
gymnostomous برهنه دهان
gag دهان باز کن
mouths در دهان گذاشتن
insalivate اب دهان زدن به
fomalhaut دهان ماهی
palates سقف دهان
to shut up دهان بستن
reeks بخار دهان
reeking بخار دهان
reeked بخار دهان
reek بخار دهان
toho دهان ببر
gags دهان باز کن
gagging دهان باز کن
gagged دهان باز کن
palate سقف دهان
microstomous کوچک دهان
spits اب دهان خدو
throats صدا دهان
throat صدا دهان
peroral از راه دهان
stomatal دهان دار
slobbers دهان را اب انداختن
mouthwashes دهان شویه
cyclostomate دهان گرد
oral از راه دهان
mouth-watering دهان آب انداز
stomatal وابسته به دهان
orals از راه دهان
widemouthed دهان باز
cyclostomatous دهان گرد
stomatitis ورم دهان
astomatal فاقد دهان
say a mouthful <idiom> حرف دهان پر کن
spit اب دهان خدو
slobbering دهان را اب انداختن
mouthwash دهان شویه
openmouthed دهان باز
mouthing در دهان گذاشتن
slobbered دهان را اب انداختن
neb پوزه دهان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com