English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
I have an appointment with the dentist. با دندانساز قرار دارم
Other Matches
I have a date with my fiandee. با نامزدم قرار ملاقات دارم
I have got into a jam . Iam in a tight corner . I am in a bad fix. بد طوری گیر کرده ام ( دروضع سختی قرار دارم )
prosthodontist دندانساز
dentists دندانساز
dentist دندانساز
iam proud to know him از شناسایی او افتخار دارم افتخار دارم که او رامیشناسم
iam p to of knowing him از اشنایی او افتخار دارم افتخار دارم که او را می شناسم
accent mark علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
I have a carton of cigarettes من یک ... دارم.
I have a question. من یک سئوال دارم.
I need my e من دوست دارم
it is in my recollection یاد دارم
i intend to stay here خیال دارم که ...
i maintain عقیده دارم که ...
I'm in doubt about it. من بهش شک دارم.
I agree. قبول دارم.
i wish to stay here میل دارم ...
own a house خانهای دارم
I have a headache. من سر درد دارم.
my a is 0 years من 04سال دارم
I want to have a word with you . I want you . کارت دارم
I have tobacco. من یک توتون دارم.
I'm in a hurry. من عجله دارم
I'm in a hurry. من عجله دارم.
I am standing by you . I am right behind you . هوایت را دارم
close the door please خواهش دارم
classify در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifies در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
I believe in God. من به خدا ایمان دارم.
I am beginning to realize ( understand ) . کم کم دارم متوجه می شوم
I feel like throwing up. <idiom> دارم بالا میارم.
I'm on a diet. من رژیم غذایی دارم.
I am deae beat . I am tired out . از خستگی دارم غش می کنم
I am in a great hurry . I am pressed for time . خیلی عجله دارم
I have a pain in my chest. سینه درد دارم
I owe her a grudge حق دارم که با اولج باشم
I am over 50 years old. من ۵۰ سال بیشتر دارم.
I feel nauseated. حالت تهوع دارم.
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
I have cigar من یک سیگار برگ دارم.
i yearn for ارزوی استراحت دارم
i am reluctant to go اکراه دارم از رفتن
i have a hunch that سخت گمان دارم که
i stand to it that جدا عقیده دارم که
i am rials in pocket سه ریال در جیب دارم
i am busy at the moment اکنون کار دارم
i am purposed to go در نظر دارم بروم
i am famishing از گرسنگی دارم می میرم
I am positive that ... من اطمینان کامل دارم که ...
i am purposed to go قصد دارم بروم
i have a hunch that بیم یافن ان دارم که ...
iam ill bested موقعیت بدی دارم
i am on the wrong side of 0 من بیش از 05 سال دارم
I am staying at the hotel. در هتل منزل دارم.
i have a suit to the shah به شاه عرض دارم
i have a silk rug Štoo یک قالیچه ابریشمی هم دارم
i humbly request that خواهش عاجزانه دارم که ...
I am going on twenty. دارم می روم توی 20سالگی ؟
i have worse to tell you بدتر از این دارم که بشمابگویم
I live a very regular life . زندگی خیلی منظمی دارم
i intend to stay here قصد دارم اینجا بمانم
i have come on business کاری دارم اینجا امدم
i have a suit to the shah عریضه برای شاه دارم
I am very busy today . امروز خیلی کار دارم
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
i am in a hurry for it عجله دارم یا در شتاب هستم
I have to study من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
much as I'd like to <idiom> با اینکه اینقدر دوست دارم
do tell me خواهش دارم بمن بگویید
I like it. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I'll need a plot of land . یک قطعه زمین لازم دارم
i own to having done it اقرار دارم که ان کار را کرده ام
thank tou for that book خواهش دارم ان کتاب را به من بدهید
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
I'm working on it. دارم روش کار میکنم.
I have a steady monthly income. درآمد ماهیانه ثابتی دارم
i heed your help به مساعدت شما احتیاج دارم
I have all kinds of problems. هزار جور گرفتار ؟ دارم
It pleases me. دوست دارم [ آن چیز را یا کار را] .
I am thinding of going to Europe. خیال دارم به اروپ؟ بروم
He owes me some money. از او پول می خواهم (طلب دارم )
i rely solely on god... تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
I am looking for work ( ajob). دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
pray consider my case خواهش دارم بکار من رسیدگی کنید
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
i please to do it خوش دارم که این کار را بکنم
i life that better انرا بیشتر از همه دوست دارم
I'm sure we can come to some arrangement. من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
i insist on his innocence جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I intend to buy a car . خیال دارم یک ماشین ( اتوموبیل ) بخرم
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
I have a position ( post ) of great responsibility in this company . دراین شرکت شغل پرمسئولیتی دارم
i insist that he is innocent جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
I have a son your age. پسری دارم بسن ( وسال) شما
I am working here non-stop. یک بند دارم اینجا کار می کنم
I'm starving [to death] . از گرسنگی دارم میمیرم. [اصطلاح مجازی]
i p to arrange an intrriew قصد دارم که مصاحبهای ترتیب دهم
I have a free hand in this matter. دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
Can I go earlier today, just as a special exception? اجازه دارم امروز استثنأ زودتر بروم؟
i intend my son for the bar خیال دارم پسرم را بگذارم وکالت کند
Could I have a word with you ? عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
My clothes are a witness to my poverty. لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
countershaft محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
Is there enough time to change trains? آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
iam impatient to go دلم شور میزند که بروم شتاب دارم برفتن
From your lips to God's ears! <idiom> امیدوارم که حق با شما باشد، اما من کمی شک و تردید دارم.
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
I am in the habit of sleeping late on Friday mornings. عادت دارم جمعه ها صبح دیر از خواب بیدار می شوم
AFAIK خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
it is not t. برای این نیست که من این یکی را ازان بیشتردوست دارم
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
request modify درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
i suffer from headache سردرد دارم دچار سردرد هستم
Now I'm starting to believe it. دارم یواش یواش قبولش میکنم.
I like to be friends with you. من دوست دارم با تو دوست باشم.
arrangements قرار
arrangement قرار
decision قرار
moonish بی قرار
accords قرار
accorded قرار
accord قرار
arrangment قرار
at the rate of از قرار
equanimity قرار
black smiths, top swage قرار
swage قرار
dictums قرار
dictum قرار
writ قرار
decisions قرار
restless بی قرار
variable بی قرار
writs قرار
rate قرار
at از قرار
accommodation قرار
accommodations قرار
rates قرار
concord قرار
variables بی قرار
stipulation قرار
stipulation قرار داد
stand قرار گرفتن
lodges قرار دادن
lodge قرار دادن
row قرار دادن
rows قرار دادن
thus از این قرار
lodged قرار دادن
rowed قرار دادن
individuate تک قرار دادن
inquiet بی قرار دل واپس
interlocutory decree قرار اعدادی
placement قرار دادن
presumedly از قرار معلوم
relative location قرار دادن
reposing upon قرار گرفته بر
writs قرار دادگاه
writ قرار دادگاه
resolved that ...... قرار بر این شد که
seemingly از قرار معلوم
superpose قرار دادن
pre arrengement قرار قبلی
pre arrangement قرار قبلی
marginal utility school قرار داد
pousto قرار گاه
negotiatory قرار دادی
new deal قرار جدید
permanent mold قرار می گیرند
posit قرار دادن
positioner قرار دهنده
it fell to my lot to go قرار شد من بروم
setter قرار دهنده
decreed قرار دادگاه
settles قرار دادن
settle قرار دادن
decreeing قرار دادگاه
decrees قرار دادگاه
dating قرار عشقی
fidgets بی قرار بودن
fidgeting بی قرار بودن
fidgeted بی قرار بودن
fidget بی قرار بودن
encampment قرار گاه
decree قرار دادگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com