Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
ruggedization
با دوام سازی
Other Matches
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
weak
کم دوام
subsistance
دوام
continuance
دوام
permanence
دوام
toughness
دوام
short lived
بی دوام
short-lived
بی دوام
flimsier
بی دوام
flimsiest
بی دوام
continuity
دوام
weaker
کم دوام
weakest
کم دوام
strengths
دوام
strength
دوام
quick fading
بی دوام
subsistence
دوام
permanencies
دوام
memnetary
کم دوام
incessancy
دوام
endurance
دوام
flimsy
بی دوام
weaknesses
کم دوام
limit fatigue stress
حد دوام
resistance
دوام
permanency
دوام
lives
دوام
stability
دوام
senectitude
دوام
of short continuance
کم دوام
durante
دوام
abidance
دوام
life
دوام
substances
دوام
substance
دوام
lastingness
دوام
perdurability
دوام
gaseous
بی دوام
perpetuity
دوام
short life
کم دوام
loughness
دوام
durability
دوام
perennate
دوام اوردن
viability
قابلیت دوام
persistency
دوام سماجت
fugacious
بی دوام زودریز
horary
بی دوام زودگذر
holdout
دوام آوردن
holdouts
دوام آوردن
perennate
دوام یافتن
contiguous
پیوستگی دوام
nondurable goods
کالاهای بی دوام
fugitives
بی دوام زودگذر
persistence
دوام ماندگاری
stock car
قدرت و دوام
stock-car
قدرت و دوام
standing
دوام شهرت
fugitive
بی دوام زودگذر
stock-cars
قدرت و دوام
weaknesses
سست کم دوام
wears
دوام کردن
lastingly
بطور با دوام
it had a short life
کم دوام بود
lasted
دوام داشتن
wear
دوام کردن
soft goods
کالاهای بی دوام
last
دوام داشتن
last
دوام کردن
viable
قابل دوام
lasted
دوام کردن
life cycle
چرخه دوام
lasts
دوام داشتن
endurance limit
حد دوام مصالح
fallal
چیزبی دوام
lasts
دوام کردن
rated fatigue limit
حد دوام نامی
weakest
سست کم دوام
weak
سست کم دوام
weaker
سست کم دوام
brittle
بی دوام زودشکن
outwear
بیشتر دوام کردن
outliving
بیشتر دوام اوردن
outlives
بیشتر دوام اوردن
outlived
بیشتر دوام اوردن
nondurable consumer goods
کالاهای مصرفی بی دوام
outlive
بیشتر دوام اوردن
consumer nondurables
کالاهای مصرفی بی دوام
falderal
چیزبی بهاوبی دوام
semiannual
دارای دوام شش ماهه
consumer durables
کالاهای مصرفی پر دوام
to stand out
دوام یاایستادگی کردن
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
run
دوام یافتن ادامه دادن
lasted
دوام داشتن طول کشیدن
stand out
دوام اوردن ایستادگی کردن
ruggedize
محکم وبا دوام ساختن
lasts
دوام داشتن طول کشیدن
last
دوام داشتن طول کشیدن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
to stand the test
برای مدت زیاد دوام آوردن
to stand the test of time
برای مدت زیاد دوام آوردن
galleta
چمن با دوام جنوب امریکا و مکزیکو
outdare
تحریک بجنگ کردن دوام اوردن دربرابر
to have stood the test of time
برای مدت زیاد دوام آورده باشد
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
static economy
اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
frustration
خنثی سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
use testing
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
Indeo
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی
dump
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
external
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
externals
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند
padding
له سازی
truncation
بی سر سازی
retortion
خم سازی
retortion
کج سازی
pavement
کف سازی
stylization
مد سازی
pavements
کف سازی
individualised
تک سازی
flooring
کف سازی
individualising
تک سازی
flection
خم سازی
repk lection
پر سازی
individuation
تک سازی
bridgework
پل سازی
individualization
تک سازی
idolization
بت سازی
individualizing
تک سازی
individualizes
تک سازی
compaction
تو پر سازی
individualized
تک سازی
individualize
تک سازی
individualises
تک سازی
bridge building
پل سازی
deflexion
خم سازی
local anasthesia
سر سازی
enthralment
بنده سازی
stripping
برهنه سازی
irksomeness
کسل سازی
equality gate
برابر سازی
solution
چاره سازی
solutions
چاره سازی
invalidation
باطل سازی
lancination
پاره سازی
landscape painting
منظره سازی
intensification
پر قوت سازی
irreticence
فاش سازی
wearisomeness
کسل سازی
lapidation
سنگسار سازی
reductions
ساده سازی
feminization
مونث سازی
reduction
ساده سازی
arching
طاق سازی
roofing
سقف سازی
implementation
پیاده سازی
inspissation
غلیظ سازی
inurement
معتاد سازی
evisceration
تهی سازی
lancination
مجروح سازی
elution
پاکیزه سازی
fading
محو سازی
curtailment
کوتاه سازی
forgery
صورت سازی
enrichment
غنی سازی
insulates
عایق سازی
lamponery
هجونامه سازی
insulate
عایق سازی
emulation
نمونه سازی
impregnation
ابستن سازی
forgery
سند سازی
pacification
ارام سازی
insulating
عایق سازی
forgeries
سند سازی
neutralization
بی اثر سازی
exclusion
محروم سازی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com