English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (8 milliseconds)
English Persian
formally با رعایت
observingly با رعایت
Search result with all words
regard رعایت توجه
regard رعایت راجع بودن به
regarded رعایت توجه
regarded رعایت راجع بودن به
regards رعایت توجه
regards رعایت راجع بودن به
formality رعایت اداب ورسوم
expressionism هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
expressionist هنرپیشهای که درکارش رعایت حالت رامیکند
observance رعایت
disrespect عدم رعایت
disregard اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarded اعتنا نکردن عدم رعایت
disregarding اعتنا نکردن عدم رعایت
disregards اعتنا نکردن عدم رعایت
legality رعایت قانون
internationalism عقیده بحفظ و رعایت مصالح عمومی ملل
formalism رعایت ائین و اداب
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
esteem رعایت ارزش
interface تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
injunction دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
observe رعایت کردن
observed رعایت کردن
observes رعایت کردن
observing رعایت کردن
economised رعایت اقتصاد کردن
economises رعایت اقتصاد کردن
economising رعایت اقتصاد کردن
economize رعایت اقتصاد کردن
economized رعایت اقتصاد کردن
economizes رعایت اقتصاد کردن
heed ملاحظه رعایت
heeded ملاحظه رعایت
heeding ملاحظه رعایت
heeds ملاحظه رعایت
respect رعایت
respects رعایت
pact قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pacts قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
bureaucracies رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucracy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucrat فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
bureaucrats فرد معتقد به رعایت تشریفات اداری
nonconformity عدم رعایت
welfare رعایت کردن خدمات اجتماعی
bluntness عدم رعایت نزاکت یاتعارف
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
ritualistic مبنی بر رعایت ایین ومراسم دینی
consideration رعایت
considerations رعایت
gradualism رعایت اصول تدریج
breach of propriety عدم رعایت اداب
bureaucrasy رعایت تشریفات اداری بحدافراط
bureaucreacy رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
ceremonialism اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
ceremonialist کسیکه پای بند رعایت ایین وتشریفات است
ceremoniousness رعایت تعارف
circuit discipline رعایت انضباط مدار
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
dogmatic marxism مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
economization رعایت اصول اقتصادی
electronic security رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
fashionableness رعایت سبک پسندیده
for short برای رعایت اختصار
formulism رعایت کامل فرمول یا قاعده فرمول دوستی
hardshell سخت در رعایت ایین دینی
in deference to بملاحظه برای رعایت
indecorum عدم رعایت ایین معاشرت
indelicately بدون رعایت نزاکت یا فرافت
inobservance عدم رعایت
inobservance of a law عدم رعایت قانون
keep to رعایت کردن
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
military testament وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
moralism رعایت اصول اخلاق بطورطبیعی
multitudinism رعایت حال توده
multitudinist کسیکه توده مردم را بیشتر ازافراد رعایت میکند
non compliance عدم رعایت
non observance of ..... عدم رعایت .....
observancy رعایت
observantly از روی ملاحظه و رعایت
ovservation رعایت
p sexual relations امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
prettyism اصول رعایت قشنگی درهنرهاو ادبیات
quite the thing رعایت کننده سبک روز
red tapery رعایت تشریفات رسمی واداری بحد افراط
red tapism رعایت تشریفات اداری به حدافراط
regard for others رعایت دیگران
regardful رعایت کننده
respectfulness رعایت احترام وادب
roughly speaking تقریبا بدون رعایت دقت
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
syntactic error خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
to stand چیزیرادقیقا رعایت کردن
to go through رعایت کردن
to go to رعایت کردن گذشتن از
to pass by any thing رعایت نکردن
Other Matches
observe silence رعایت سکوت
observe silence سکوت را رعایت کنید
Please behave yourself . Please be courteous. ادب را رعایت کنید
Protocol must be observed. تشریفات باید رعایت شود
without regard for decency بدون رعایت نزاکت یاادب
unconventionality عدم رعایت اداب و رسوم
to play the game رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
to respect oneself رعایت شرافت نفس نمودن خودراباشرف ومحترم نگاهداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com