Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (37 milliseconds)
English
Persian
spank
با سرعت حرکت کردن
spanked
با سرعت حرکت کردن
spanks
با سرعت حرکت کردن
Search result with all words
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
fleet
هدف متحرک با سرعت حرکت کردن
fleets
هدف متحرک با سرعت حرکت کردن
to bolt
با سرعت زیاد حرکت کردن
Other Matches
dragged
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drags
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
drag
وضع سرعت حرکت طعمه مصنوعی بیش از سرعت جریان اب بوی روباه روی زمین
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
momentum
سرعت حرکت شتاب حرکت
paced
سرعت حرکت
rapidity
سرعت حرکت
nippiness
سرعت حرکت
paces
سرعت حرکت
rate
سرعت حرکت
speeds
سرعت حرکت
rapidness
سرعت حرکت
promptitude
سرعت حرکت
rates
سرعت حرکت
fleetness
سرعت حرکت
speeding
سرعت حرکت
speed
سرعت حرکت
pace
سرعت حرکت
speed of action
سرعت حرکت
quickness
سرعت حرکت
speediness
سرعت حرکت
promptness
سرعت حرکت
alacrity
[speed]
سرعت حرکت
celerity
سرعت حرکت
swiftness
سرعت حرکت
velocity
سرعت حرکت
easiness
[quickness]
سرعت حرکت
sustained rate
سرعت حرکت مداوم سرعت تکرار مداوم
wind velocity
سرعت حرکت باد
average speed
سرعت متوسط حرکت
cruising speed
سرعت حرکت هواپیما یا کشتی
sound velocity
سرعت حرکت صوت در اب دریا
rate of march
سرعت حرکت اهنگ حرکت اهنگ راهپیمایی
remaining velocity
سرعت گلوله در نقاط مختلف مسیر حرکت
fleeting target
هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
rate joystick
سکان هدایتی با سرعت ثابت حرکت مکان نما
atmospheric braking
کند شدن سرعت حرکت یک جسم هنگام برخورد بااتمسفر
fasted
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fasts
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fastest
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
fast
آنچه به سرعت حرکت میکند. آنچه به سرعت کار میکند.
poomse
نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
computer animation
تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت نرم آنها ایجاد شود
coriolis force
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
jitter
خطایی که در آن حرکت سرعت بالا پایین نشانگر روی صفحه وجدو دارد و در یک ارسال فیش
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
slewing
سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
animation
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
animations
این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
combined speed indicator
عقربه نشان دهنده سرعت علمی و عملی سرعت نمای مرکب
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
differential ailerons
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
indicated airspeed
سرعت تعیین شده بوسیله سرعت نمای هواپیما
burning rate
سرعت سوزش مهمات یا خرج سرعت مصرف سوخت
machine number
عدد نسبت سرعت هواپیما به سرعت صوت
rate of flame propagation
سرعت پخش شدن شعله سرعت احتراق
tachometer
اندازه گیر سرعت چرخش سرعت سنج
true air speed
سرعت حقیقی هواپیما یا سرعت تنظیم شده ان
variable ratio
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند
muzzle velocity
سرعت دهانهای سرعت اولیه گلوله
rate of pouring
سرعت سیلان سرعت جاری شدن
input
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
inputted
فضای ذخیره سازی موقت داده دریافتی با سرعت کند وسیله ورودی /خروجی . پس با سرعت بیشتر به حافظه اصلی ارسال میشود
support
CI مخصوص که با cpu کار میکند و یک تابع جمع یا عملیات استاندارد را به سرعت انجام میدهد و سرعت پردازش را افزایش میدهد
chocked nozzle
خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
accelerate
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerates
سرعت دادن سرعت گرفتن
subsonic
با سرعت کمتر از سرعت صوت
accelerated
سرعت دادن سرعت گرفتن
accelerating
سرعت دادن سرعت گرفتن
rate
سرعت ارزیابی کردن
barrels
با سرعت زیادحرکت کردن
rates
سرعت ارزیابی کردن
barrel
با سرعت زیادحرکت کردن
mach hold
بستن سرعت ماخ به هواپیما بستن سرعت لازم به هواپیمابه طور خودکار
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
check
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checks
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checked
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
zero wait state
که آن قدر سریع است که با سرعت قط عات دیگر در کامپیوتر کار میکند و نیاز نیست به صورت مصنوعی سرعت آن کم شود یا وضعیت انتظار درج شود
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
crossover
متقاطع کردن برای ازدیادفشار و سرعت
air plot wind velocity
سرعت باد در مسیر هواپیما سرعت باد محاسبه شده
transonic
سرعت سیال بین مافوق صوت و زیر سرعت صوت
cut off velocity
سرعت موشک در لحظه جداشدن موتور سرعت صعودنهایی موشک
snaps
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
snapping
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapped
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
multitasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
sailed
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feints
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
fast
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fastest
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasted
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
fasts
وسیله جانبی که با کامپیوتر ارتباط دار د باسرعت زیاد و فقط با سرعت مداریهای الکترونیکی محدود میشود مثلاگ یک وسیله کند مثل کارت خوان که حرت مکانیکی سرعت را مشخص میکند
floats
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
stall out
کند کردن سرعت تخته موج تاموج بگذرد
burn off
خسته کردن رقیب باگرفتن سرعت اولیه دوچرخه
floated
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braids
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbered
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braid
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroke
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
stroking
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
airspeed
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
declared speed
سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
airspeeds
سرعت هواپیما در لحظه پرش با چتر سرعت پرش
kill off
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
loiter
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering
معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
supersonic
هواپیمای مافوق سرعت صوت با سرعت مافوق سرعت صوت
sailings
حرکت کردن
move
حرکت کردن
skew
کج حرکت کردن
sail
حرکت کردن
skews
کج حرکت کردن
to weigh anchor
حرکت کردن
skewing
کج حرکت کردن
get under way
حرکت کردن
inch
حرکت کردن
departures
حرکت کردن
departure
حرکت کردن
waggle
حرکت کردن
waggling
حرکت کردن
have way on
حرکت کردن
to bear oneself
حرکت کردن
moves
حرکت کردن
waggled
حرکت کردن
sailed
حرکت کردن
waggles
حرکت کردن
whir
حرکت کردن
moved
حرکت کردن
compound motion
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
counter clockwise
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
darting
بسرعت حرکت کردن
skeet
باسرعت حرکت کردن
pule
باصدا حرکت کردن
spiral
بطورمارپیچ حرکت کردن
make leeway
حرکت پهلویی کردن
crabs
به پهلو حرکت کردن
spirals
بطورمارپیچ حرکت کردن
to bolt
ناگهانی حرکت کردن
submarines
زیردریا حرکت کردن
whirry
بعجله حرکت کردن
sneak
دزدکی حرکت ه کردن
to move on
واداربه حرکت کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
zigzag
حرکت زیگزاگی کردن
spiraled
بطورمارپیچ حرکت کردن
infile
به ستون دو حرکت کردن
spiraling
بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled
بطورمارپیچ حرکت کردن
zigzagged
حرکت زیگزاگی کردن
lazier
باکندی حرکت کردن
zigzagging
حرکت زیگزاگی کردن
dart
بسرعت حرکت کردن
lazy
باکندی حرکت کردن
submarine
زیردریا حرکت کردن
sailed
با نازوعشوه حرکت کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
underway
در حال حرکت کردن
crab
به پهلو حرکت کردن
zigzags
حرکت زیگزاگی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com