Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (16 milliseconds)
English	Persian
melanize	با سیاهی علامت گذاشتن
Other Matches
mark	علامت گذاشتن
marks	علامت گذاشتن
line out	با خط علامت گذاشتن
trig	علامت گذاشتن
trademark	علامت تجارتی گذاشتن
trademarks	علامت تجارتی گذاشتن
matches	علامت دوبدو گذاشتن چوب
match	علامت دوبدو گذاشتن چوب
letters	باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
letter	باحروف نوشتن باحروف علامت گذاشتن اجازه دهنده
nigrescence	سیاهی
blackness	سیاهی
macule or mackle	سیاهی
griminess	سیاهی
iron mould	سیاهی
sootiness	سیاهی
black	سیاهی
blackout	سیاهی
blackouts	سیاهی
blackest	سیاهی
blacks	سیاهی
nigritude	سیاهی
blacker	سیاهی
blacked	سیاهی
inkiness	سیاهی مرکب
iron mold	سیاهی اهن
furnace black	سیاهی کوره
eye ball	سیاهی چشم
macule	لکه سیاهی
black eye	سیاهی اطراف چشم
black eyes	سیاهی اطراف چشم
He vanished into the night.	در سیاهی شب نا پدید گشت
Every thing swims before my eyes .	چشمم سیاهی می رود
melanosis	سیاهی غیر طبیعی پوست
black will take no other hue	بالای سیاهی رنگی نیست
ani	پرندگان سیاهی ازخانوادهء فاخته
goal predicates blackness	زغال از سیاهی خبر میدهد
melanotic	دچار سیاهی غیر طبیعی درپوست
We were there just to make up numbers.	ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
melanism	سیاهی غیر طبیعی بشره سیاه چردگی
symbol	اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
You name it , weve got it.	از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
lay off <idiom>	به حال خود گذاشتن ،تنها گذاشتن
You name it . Everything under the sun .	از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال ( از شیر مرغ تا جان آدمیزاد )
damask	سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
symbol	علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character	نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
run into <idiom>	اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
lid	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
lids	کلاهک گذاشتن دریچه گذاشتن
bingo	علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
To leave behinde.	جا گذاشتن ( بجا گذاشتن )
to leave someone in the lurch	کسیرا در گرفتاری گذاشتن کسیرا کاشتن یا جا گذاشتن
banner	علامت
banners	علامت
code	علامت
unsigned	بی علامت
bullets	یک علامت
bullet	یک علامت
emblem	علامت
signaled	علامت
signal	علامت
signalled	علامت
symptoms	علامت
presage	علامت
caret	علامت
codes and codification	علامت
differentia	علامت
fog signal	علامت مه
insignia	علامت
impresa	علامت
indicium	علامت
presaged	علامت
presages	علامت
stripes	علامت
stripe	علامت
brand	علامت
branding	علامت
brands	علامت
designation	علامت
designations	علامت
apostrophize	علامت
presaging	علامت
marks	علامت
ticked	علامت
tick	علامت
apostrophes	علامت
apostrophe	علامت
signal generator	علامت زا
symptom	علامت
signum	علامت
symptomless	بی علامت
ticks	علامت
indicator	علامت
mark	علامت
badges	علامت
badge	علامت
symbol	علامت
ditto	علامت
emblems	علامت
characters	علامت
character	علامت
tags	علامت
token	علامت
tag	علامت
marine code	علامت
tokens	علامت
control signal	علامت کنترل
control character	علامت کنترلی
connector symbol	علامت اتصال
composite symbol	علامت ترکیبی
showing	علامت مظهر
showings	علامت مظهر
sign position	مکان علامت
sign position	موقعیت علامت
signal detection	علامت یابی
signal level	سطح علامت
exclamation point	علامت تعجب
exclamation point	این علامت !
sign magnitude	علامت و مقدار
sign bit	بیت علامت
ha	علامت تعجب
cut off signal	علامت قطع
sign digit	رقم علامت
sign extension	گسترش علامت
sign flag	پرچم علامت
sears	علامت داغ
seared	علامت داغ
sear	علامت داغ
crypto	علامت رمز
sign gestalt	علامت- گشتالت
sign learning	علامت اموزی
sign of the cross	علامت صلیب
sign position	موضوع علامت
oh	علامت صفر
check character	علامت مقابلهای
marked	علامت دار
symbol table	جدول علامت
telegraph signal	علامت تلگرافی
temporal sign	علامت زمانی
terminal symbol	علامت پایانی
radicals	علامت رادیکال
celtic cross	علامت ضربدر
markers	علامت نشانه
capital asset	علامت تجارتی
earmarking	علامت گذاری
calibration mark	علامت کالیبراسیون
busy signal	علامت اشغال
brevity code	علامت اختصاری
brand leader	علامت تجارتی
stop sign	علامت توقف
what	علامت استفهام
exclamation points	علامت تعجب
signaler	علامت دهنده
check mark	علامت کنترل
commodity code	علامت کالا
signallzation	علامت گذاری
command signal	علامت فرمان
prosign	علامت قراردادی
codes and codification	علامت گذاری
exclamation points	این علامت !
markers	علامت نشان
sleeve emblem	علامت سردست
bracket	این علامت
radical	علامت رادیکال
start signal	علامت شروع
stonemason's mark	علامت سنگتراش
stop dog	علامت وقف
blinker	علامت چشمک زن
indicator	علامت خط نشانه
line clear signal	علامت ازاد
marking	علامت گذاری
markings	علامت گذاری
mark	نشان علامت
negative signe	علامت منفی
mark	علامت گذاری
index mark	علامت شاخص
group mark	علامت گروه
guard signal	علامت نگهبان
identification character	علامت مشخصه
idle indicating signal	علامت ازاد
marque	علامت مخصوص
mark condition	شرط علامت
tag	علامت زدن
logical symbol	علامت منطقی
logic symbol	علامت منطقی
medical badge	علامت بهداری
tags	علامت زدن
chalks	علامت سفیدکردن
marks	نشان علامت
chalking	علامت سفیدکردن
chalked	علامت سفیدکردن
marks	علامت گذاری
interrogation point	علامت سئوال
chalk	علامت سفیدکردن
plus signs	علامت جمع
frequency mark	علامت فرکانس
digital signal	علامت رقمی
symbol	علامت نمون

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com