Dictiornary-Farsi | با شخصیت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 126 (9 milliseconds)

English	Persian
intrapsychic	با شخصیت


Search result with all words

character	مجسم کردن شخصیت
characters	مجسم کردن شخصیت
identities	شخصیت
identity	شخصیت
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
presence	شخصیت
personage	شخصیت بازیگران داستان
personage	شخصیت
personages	شخصیت بازیگران داستان
personages	شخصیت
personalities	شخصیت
personality	شخصیت
being	موجود زنده شخصیت
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporate	دارای شخصیت حقوقی
impersonator	شخصیت دهنده
impersonators	شخصیت دهنده
self	شخصیت جنبه
person	شخصیت
persons	شخصیت
individuality	شخصیت
split personality	تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
personified	دارای شخصیت کردن
personified	شخصیت دادن به
personifies	دارای شخصیت کردن
personifies	شخصیت دادن به
personify	دارای شخصیت کردن
personify	شخصیت دادن به
personifying	دارای شخصیت کردن
personifying	شخصیت دادن به
persona	شخصیت ها
personae	شخصیت ها
personas	شخصیت ها
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
extravaganza	ازیک شخصیت خیالی
extravaganzas	ازیک شخصیت خیالی
apolitical	دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
impersonal	فاقد شخصیت
ethos	شخصیت ملی
luminaries	پر فروغ شخصیت تابناک
luminary	پر فروغ شخصیت تابناک
incorporate	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporating	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
amour propre	عزت نفس شخصیت
anal personality	شخصیت مقعدی
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
characterization	توصیف شخصیت
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
cosmopolite	شخصیت جهانی
depersonalization	زوال شخصیت
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
depersonalize	بی شخصیت کردن
dual personality	شخصیت دوگانه
epileptoid personality	شخصیت صرعی
hypostatize or size	شخصیت دادن به
hysterical personality	شخصیت هیستریایی
id	مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
impersonality	عدم شخصیت
impersonify	شخصیت دادن به
inadequate personality	شخصیت نابسنده
individuate	شخصیت دادن
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
intrapsychic	واقع دردرون شخصیت یا روان
juridical personality	شخصیت حقوقی
legal personality	شخصیت حقوقی
masculinize	شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
mmpi	شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
modal personality	شخصیت هنجاری
multiple personality	شخصیت چندگانه
notability	شخصیت
paranoid personality	شخصیت پارانویای
peronality	شخصیت
peronality	انتقادات راجع به شخصیت
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
personality assessment	ارزیابی شخصیت
personality disintegration	تلاشی شخصیت
personality disorder	اختلال شخصیت
personality disturbance	اختلال شخصیت
personality integration	یکپارچگی شخصیت
personality inventory	پرسشنامه شخصیت
personality module	واحد شخصیت
personality structure	ساخت شخصیت
personality test	ازمون شخصیت
personality trait	ویژگی شخصیت
personality type	سنخ شخصیت
personalize	شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
personalize	دارای شخصیت کردن
personate	خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
personification	تجسم شخصیت
Other Matches

sympatric	هم شخصیت
selfdom	شخصیت
shut in personality	شخصیت بسته
primary personality	شخصیت نخستین
personology	شخصیت شناسی
personification	شخصیت بخشی
superego	شخصیت اخلاقی
schizoid personality	شخصیت اسکیزوئید
syntality	شخصیت گروهی
selfhood	شخصیت خودپسندی
to create an image for oneself as somebody	شخصیت دادن
to have a magnetic personality	شخصیت مغناطیسی داشتن
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
premorbid personality	شخصیت پیش مرضی
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
ciothes do not make the man. <proverb>	لباس شخصیت نمی آورد .
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
sixteen factor personality questionnaire	پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
triune	اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
personifier	مجسم کننده شخصیت دیگری
prepsychotic personality	شخصیت پیش روان پریشی
attribute	[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
He is rich but is lacking in personality .	پولدار است ولی بی شخصیت است
historic character	[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]