Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
to toy with one's food
با غذای خود بازی کردن
Other Matches
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
meats
غذای اصلی
dinette
غذای گرم
potluck
غذای مختصر
plant food
غذای گیاهی
meat
غذای اصلی
chicken feed
غذای جوجه
luncheon
غذای مفصل
plant food
غذای گیاه
dish of the day
غذای روز
luncheons
غذای مفصل
birdseed
غذای پرندگان
sop
غذای مایع
health foods
غذای سالم
junk food
غذای ناسالم
junk foods
غذای ناسالم
health food
غذای سالم
seafood
غذای دریایی
when in season
غذای فصل
antipasto
غذای اشتهااور
sweetmeat
غذای شیرین
restorative food
غذای مقوی
sops
غذای مایع
cornmeal
غذای ذرت
entree
غذای اصلی
shore dinner
غذای دریایی
stinkpot
غذای بدبو
spirilual nutriment
غذای روحانی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
set menu
صورت غذای هر روزه
stenophagous
غذای محدود خوار
fondu
نوعی غذای سویسی
boarded
غذای روی میز
gastronomist
متخصص غذای لذیذ
Good wholesome food .
غذای سالم وکامل
Oily skin (food).
پوست ( غذای ) چرب
debilitant
غذای ضعیف کننده
Frozen meat ( food ) .
گوشت ( غذای ) یخ زده
a special menu
صورت غذای مخصوص
board
غذای روی میز
chopsuey
نوعی غذای چینی
chow mein
نوعی غذای چینی
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
baked meat
شیرینی اردی غذای پخته
sloshes
غذای چسبناک مشروب لزج
bakemeat
شیرینی اردی غذای پخته
sloshing
غذای چسبناک مشروب لزج
slosh
غذای چسبناک مشروب لزج
food container
فرف غذای قابل حمل
That was a very good meal.
غذای خیلی خوبی بود.
progressive cookery
پخت تدریجی غذای یکان
speciality of the house
غذای مخصوص طبخ منزل
Rice is a wholesome food .
برنج غذای کاملی است
quibbled
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
casserole
نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
agape
غذای سبک پس ار جشنی در کلیسا
[دین]
succotash
غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
mawkish
حالت تهوع نسبت به غذای بدمزه
entremets
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
casseroles
نوعی غذای مرکب از گوشت وارد
ravioli
نوعی غذای ایتالیایی از گوشت و نشاسته
underfeed
غذای غیر کافی خوردن یا دادن
toys
بازی کردن
playing
رل بازی کردن
actuble
بازی کردن
played
بازی کردن
toy
بازی کردن
playing
بازی کردن
played
رل بازی کردن
plays
رل بازی کردن
play
رل بازی کردن
play
بازی کردن
play-acted
بازی کردن
play-acting
بازی کردن
play-acts
بازی کردن
rinks
یخ بازی کردن
bump
بازی کردن
move
بازی کردن
twiddling
بازی کردن
moved
بازی کردن
moves
بازی کردن
twiddle
بازی کردن
headwork
با سر بازی کردن
playact
رل بازی کردن
miscast
بد بازی کردن
plays
بازی کردن
twiddled
بازی کردن
gallant
زن بازی کردن
play-act
بازی کردن
rink
یخ بازی کردن
twiddles
بازی کردن
To be acting. To put it on .
رل بازی کردن
foxes
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing
روباه بازی کردن تزویر کردن
fox
روباه بازی کردن تزویر کردن
The food was not fit to eat.
غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
for half board
برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
I revisited her recipe.
من دستور کار
[غذای]
او
[زن]
را دوباره بکار بردم.
prevaricating
زبان بازی کردن
spar
مشت بازی کردن
prevaricated
زبان بازی کردن
spars
مشت بازی کردن
prevaricate
زبان بازی کردن
to play ball
توپ بازی کردن
equivocating
زبان بازی کردن
drab
جنده بازی کردن
playing
تفریح بازی کردن
drabber
جنده بازی کردن
to skip rope
بند بازی کردن
kite
سفته بازی کردن
drabbest
جنده بازی کردن
kites
سفته بازی کردن
cards
ورق بازی کردن
card
ورق بازی کردن
to play marbles
مهره بازی کردن
plays
تفریح بازی کردن
sparred
مشت بازی کردن
prevaricates
زبان بازی کردن
skates
اسکیت بازی کردن
yo-yos
یویو بازی کردن
war game
بازی جنگ کردن
yo-yo
یویو بازی کردن
fornicates
: فاحشه بازی کردن
piddled
باخوراک بازی کردن
piddles
باخوراک بازی کردن
favouritism
پارتی بازی کردن
skis
اسکی بازی کردن
skied
اسکی بازی کردن
ski
اسکی بازی کردن
fornicate
: فاحشه بازی کردن
fornicated
: فاحشه بازی کردن
to play soccer
فوتبال بازی کردن
to play football
فوتبال بازی کردن
start up
<idiom>
بازی را شروع کردن
equivocates
زبان بازی کردن
equivocated
زبان بازی کردن
equivocate
زبان بازی کردن
skated
اسکیت بازی کردن
fence
شمشیر بازی کردن
fences
شمشیر بازی کردن
To play cards .
ورق بازی کردن
piddle
باخوراک بازی کردن
spoofs
حقه بازی کردن
spoof
حقه بازی کردن
fornicating
: فاحشه بازی کردن
tricked
حقه بازی کردن
play out
تا اخر بازی کردن
thimblerig
شعبده بازی کردن
to bill and coo
بوسه بازی کردن
gambles
سفته بازی کردن
play fair
مردانه بازی کردن
criminal court
عشق بازی کردن
skate
اسکیت بازی کردن
gamble
سفته بازی کردن
gambled
سفته بازی کردن
play
تفریح بازی کردن
taw
تیله بازی کردن
trick
حقه بازی کردن
flimflam
حقه بازی کردن
showboat
نمایشی بازی کردن
left-handed
با دست چپ بازی کردن
shinny
شینی بازی کردن
shinney
شینی بازی کردن
tricking
حقه بازی کردن
playact
در تاتر بازی کردن
personified
رل دیگری بازی کردن
mountebank
حقه بازی کردن
to make love
عشق بازی کردن
to look oneself again
پشم بازی کردن
mountebanks
حقه بازی کردن
bowl
باتوپ بازی کردن
palter
زبان بازی کردن
personifying
رل دیگری بازی کردن
personify
رل دیگری بازی کردن
to play for love
سر هیچ بازی کردن
misplay
ناشیانه بازی کردن
bowls
باتوپ بازی کردن
to fly a kite
سفته بازی کردن
played
تفریح بازی کردن
court
عشق بازی کردن
to play at chess
شطرنج بازی کردن
personifies
رل دیگری بازی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com