English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (21 milliseconds)
English Persian
spew با فشار خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
spewing با فشار خارج کردن
spews با فشار خارج کردن
Other Matches
pressure from outside فشار از بیرون [خارج]
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
inactivate غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
bring out خارج کردن
derail از خط خارج کردن
unship خارج کردن
ejects خارج کردن
ejecting خارج کردن
discharges خارج کردن
eject خارج کردن
discharge خارج کردن
ejected خارج کردن
phase out خارج کردن
derailed از خط خارج کردن
derailing از خط خارج کردن
derails از خط خارج کردن
extraction خارج کردن
expulse خارج کردن
to rule out خارج کردن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
defecate خارج کردن مدفوع
disarm از ضامن خارج کردن
decivilize از تمدن خارج کردن
disseise ازتصرف خارج کردن
to put out of court از دستور خارج کردن
exfiltration خارج کردن از میدان
lay on the table از دستور خارج کردن
defecating خارج کردن مدفوع
defecates خارج کردن مدفوع
disarmed از ضامن خارج کردن
expectorate ازشش خارج کردن
tabling از دستور خارج کردن
tables از دستور خارج کردن
table از دستور خارج کردن
tabled از دستور خارج کردن
disarms از ضامن خارج کردن
ablate بریدن و خارج کردن
write-offs از دفتر خارج کردن
to expel [from] بزور خارج کردن [از]
phase out به ترتیب خارج کردن
write-off از دفتر خارج کردن
swap out مبادله کردن به خارج
write off از دفتر خارج کردن
defecated خارج کردن مدفوع
expels منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled منفصل کردن بزور خارج کردن
expel منفصل کردن بزور خارج کردن
evacuating اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate اخراج خارج کردن یا شدن
emitted بیرون دادن خارج کردن
bail عمل خارج کردن اب قایق
deconcentrate از حالت تغلیظ خارج کردن
unplugs خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuated اخراج خارج کردن یا شدن
to phase out something به ترتیب خارج کردن چیزی
unplug خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuates اخراج خارج کردن یا شدن
reeks بخار ازدهان خارج کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
emancipates از زیر سلطه خارج کردن
emancipated از زیر سلطه خارج کردن
emitting بیرون دادن خارج کردن
emancipate از زیر سلطه خارج کردن
emit بیرون دادن خارج کردن
emits بیرون دادن خارج کردن
withdrawals خارج کردن عقب کشیدن
uncouple از حالت زوجی خارج کردن
emancipating از زیر سلطه خارج کردن
strike off the rolls از صورت وکلا خارج کردن
withdrawal خارج کردن عقب کشیدن
reek بخار ازدهان خارج کردن
reeked بخار ازدهان خارج کردن
reeking بخار ازدهان خارج کردن
forcing قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
to play in or out با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
bowdlerize قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
snake out خارج کردن کالا از انبار ناو
break از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
breaks از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
emits بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted بیرون دادن از خود خارج کردن
emit بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting بیرون دادن از خود خارج کردن
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
To bring pressure to bear . To exert pressure . اعمال فشار کردن
discarded خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discard خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discards خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
discarding خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evict خارج کردن خلع ید کردن
evicts خارج کردن خلع ید کردن
evicting خارج کردن خلع ید کردن
evicted خارج کردن خلع ید کردن
diffusion کم کردن از قدرت تخلیه فشار
take a strain وارد کردن فشار به طناب
released خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelining ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
exfiltration خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
externals مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
releases خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sideline ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
release خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smuts تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
smut تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
hydromatic کار کردن با فشار روغن هیدروماتیک
ingrate تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalize از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
deforest درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
To try to strangle someone . گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
labels مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
demonetization سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labelled مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
low head plant نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
thrusting فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrust فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
boost pressure فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
poke check فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
thrusts فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
texts پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
text پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
superinduce تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
demonetization خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
reversion هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
cryptographic تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
serviced شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
service شرکتی که سرویس خاص مانند خارج کردن فایلهای DTP به مجموعههای تایپ , تبدیل فایلها یا ایجاد اسلاید از فایلهای گرافیکی را بر عهده دارد
low voltage distribution system شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
out of tune خارج
off side خارج از خط
off خارج از
out of خارج از
out-of- خارج از
out خارج
outwith [Scotish E] <adv.> خارج [از]
outsides در خارج
out- خارج
outside خارج
forth of خارج از
non combatant خارج از صف
outside در خارج
aroint خارج شو
externally از خارج
outsides خارج
outed خارج
external خارج
outside [of] <adv.> خارج [از]
non-combatants خارج از صف
non-combatant خارج از صف
per خارج از
out [of] <adv.> خارج [از]
externals خارج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com