Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (3 milliseconds)
English	Persian
To walk with firm steps .	با قدمهای محکم راه رفتن
Other Matches
To quicken ones pace .	قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
to stamp [your feet]	با پاها محکم کوبیدن [راه رفتن]
He was walking with slow steps .	با قدمهای آهسته راه می رفت
programming specification	مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
braced	بابست محکم کردن محکم بستن
brace	بابست محکم کردن محکم بستن
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
toughest	محکم
tough	محکم
tighter	محکم
kill	محکم
rigid	محکم
definite	محکم
adamantine	محکم
pucka	محکم
pukka	محکم
decisive	محکم
tightest	محکم
tenacious	محکم
tightly-	محکم
undeviating <adj.>	محکم
to hold fast	محکم
stables	محکم
consolidated	محکم
unswerving <adj.>	محکم
kills	محکم
buffs	محکم
buff	محکم
frozen	محکم
definite <adj.>	محکم
stable	محکم
tight coupling	محکم
four-square	محکم
solid	محکم
solids	محکم
deep-set	محکم
taut	محکم
secures	محکم
foursquare	محکم
tougher	محکم
secure	محکم
tight	محکم
i have a secure grasp of it	محکم
tightly	محکم
well set	محکم
steadies	محکم
chock	محکم
sturdy	محکم
steadied	محکم
sturdiest	محکم
steadying	محکم
steady	محکم
sturdier	محکم
steadiest	محکم
fudo dachi	محکم ایستادن
firm	استوار محکم
firmer	استوار محکم
i have a secure grasp of it	محکم دارمش
hammered	شوت محکم
lift van	صندوقچه محکم
hammers	شوت محکم
hammer	شوت محکم
strongest	محکم سخت
stronger	محکم سخت
strong	محکم سخت
it is secure	محکم است
pommels	محکم زدن
pommel	محکم زدن
to make fast	محکم کردن
kill shot	ضربه محکم
to make good	محکم کردن
tower of strength <idiom>	پشتیبانی محکم
take up <idiom>	محکم کردن
lammed	محکم زدن
hard soil	رویه محکم
firmest	استوار محکم
spokes	محکم کردن
clips	محکم گرفتن
the ice is treach erous	یخ محکم نیست
clinching	محکم کردن
tee off	ضربه محکم
tasten	محکم شدن
cinch	محکم بستن
slam dunk	گل ابشاری محکم
set taut	محکم کردن
clippings	محکم گرفتن
clipped	محکم گرفتن
spoke	محکم کردن
rivets	محکم کردن
clinch	محکم کردن
riveting	محکم کردن
clinched	محکم کردن
riveted	محکم کردن
clinches	محکم کردن
to catch hold of	محکم گرفتن
clip	محکم گرفتن
semihard	نیمه محکم
rivet	محکم کردن
consolidate	محکم کردن
steeling	محکم استوار
convictions	عقیده محکم
conviction	عقیده محکم
steels	محکم استوار
strict	نص صریح محکم
make tight	محکم کردن
lockfast	محکم بسته
consolidates	محکم کردن
consolidating	محکم کردن
firmly	بطور محکم
seal up	محکم بستن
strictest	نص صریح محکم
stricter	نص صریح محکم
braced	محکم کردن
brace	محکم کردن
steel	محکم استوار
rigidify	محکم کردن
steeled	محکم استوار
firms	استوار محکم
tightens	محکم کردن
to seal up	محکم بستن
substantial	مهم محکم
to stand fast	محکم ایستادن
tiers	محکم کننده
tier	محکم کننده
clutching	محکم گرفتن
clutches	محکم گرفتن
clutch	محکم گرفتن
rigid	سفت و محکم
gripe	محکم گرفتن
clamped	محکم کردن
seals	محکم چسباندن
seal	محکم چسباندن
locks	محکم نگهداشتن
lock	محکم نگهداشتن
clamp	محکم کردن
whack	محکم زدن
clutched	محکم گرفتن
whacks	محکم زدن
two handed	محکم استوار
sealed	محکم چسبیده
strengthen	محکم کردن
tenaciously	بطور محکم
wharfs	محکم مهارکردن
wharf	محکم مهارکردن
belts	ضربه محکم
belted	ضربه محکم
belt	ضربه محکم
bedding	محکم سازی
stability	محکم بودن
anchors	محکم شدن
anchoring	محکم شدن
strengthened	محکم کردن
strengthens	محکم کردن
latches	محکم نگاهداشتن
latch	محکم نگاهداشتن
stakes	محکم کردن
staked	محکم کردن
stake	محکم کردن
yerk	محکم بستن
anchor	محکم شدن
griped	محکم گرفتن
wharves	محکم مهارکردن
reinforce	محکم کردن
hang on to <idiom>	محکم گرفتن
catch hold of	محکم نگاهداشتن
mount	محکم کردن
crashing shot	شوت محکم
mounts	محکم کردن
consolidant	محکم کننده
chock	محکم کردن
gripped	محکم گرفتن
fastens	محکم کردن
grips	محکم گرفتن
fastened	محکم کردن
gripping	محکم گرفتن
fasten	محکم کردن
fixable	محکم کردنی
tightened	محکم کردن
clamping	محکم کردن
clamps	محکم کردن
tighten	محکم کردن
grip	محکم گرفتن
crimping	محکم کردن
house	محکم کردن
secures	محکم نگهداشتن
houses	محکم کردن
tightening	محکم کردن
secure	محکم نگهداشتن
reinforces	محکم کردن
A firm voice .	صدای محکم
housed	محکم کردن
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com