Dictiornary-Farsi | با نهایت اشتیاق | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 129 (2 milliseconds)

English	Persian
breathlessly	با نهایت اشتیاق


Other Matches

outrance	نهایت
infintesimal	بی نهایت
omega	نهایت
plaguily	بی نهایت
to a fault	بی نهایت
extremities	نهایت
extremity	نهایت
infinity	بی نهایت
to infinity	تا نهایت
to an extreme	بی نهایت
in the extreme	بی نهایت
to infinity	بی نهایت
extreme	نهایت
an infinite	بی نهایت
an infinite quantity	بی نهایت
infinite	بی نهایت
screamingly	بی نهایت
fearfully	بی نهایت
excessively	بی نهایت
endlessly	بی نهایت
beyond measure	بی نهایت
infinitesimal	بی نهایت کوچک
infinitesimal	بی نهایت خرد
galactic	بی نهایت بزرگ
to the quick	بی نهایت سراسر
sustainable energy	انرژی بی نهایت
intolerable	تن در ندادنی بی نهایت
infinity	بی نهایت [ریاضی]
infinite quantity	مقدار بی نهایت
Without ( beyond , above ) price .	بی نهایت قیمتی
perfection of savagery	نهایت وحشی گری
frustum	جزء بی نهایت کوچک
nervous wreck	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
It is dirt cheap . It is a give - away .	مفت است ( بی نهایت ارزان )
bundle of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
bag of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
he did his utmost	نهایت کوشش را بعمل اوردن
Ravishingly beautiful .	مثل ماه شب چهارده ( بی نهایت زیبا )
use up every ounce of energy	نهایت تلاش خود را به کار بستن
longing	اشتیاق
hungered	اشتیاق
hungering	اشتیاق
hungers	اشتیاق
appetites	اشتیاق
aspiration	اشتیاق
aspirations	اشتیاق
anxiousness	اشتیاق
appetence	اشتیاق
appetency	اشتیاق
avidity	اشتیاق
wistfulness	اشتیاق
hankerings	اشتیاق
hankering	اشتیاق
longings	اشتیاق
hunger	اشتیاق
lackadaisical	بی اشتیاق
lukewarm	بی اشتیاق
enthusiasm	اشتیاق
raring	پر از اشتیاق
appetite	اشتیاق
eagerness	اشتیاق
enthusiasms	اشتیاق
To go flat out . To make astupendous effort.	غیرت بخرج دادن ( نهایت تلاش را کردن )
I was petrified.	دود از کله ام بلند شد ( بی نهایت متعجب شدم )
long-	:اشتیاق داشتن
longer	:اشتیاق داشتن
craved	اشتیاق داشتن
longed	:اشتیاق داشتن
longs	:اشتیاق داشتن
snap up <idiom>	با اشتیاق گرفتن
heat	اشتیاق وهله
desirability	درجه اشتیاق
longest	:اشتیاق داشتن
heats	اشتیاق وهله
hankers	اشتیاق داشتن
keenness	اشتیاق ارزومندی
craves	اشتیاق داشتن
cravings	اشتیاق داشتن
hungered	اشتیاق داشتن
hungers	اشتیاق داشتن
thirst	ارزومندی اشتیاق
thirst	اشتیاق داشتن
crave	اشتیاق داشتن
enthusiasms	وجدوسرور اشتیاق
enthusiasm	وجدوسرور اشتیاق
long	:اشتیاق داشتن
anxiety	اشتیاق نگرانی
hunger for	اشتیاق به چیزی
hungering	اشتیاق داشتن
hanker	اشتیاق داشتن
hunger	اشتیاق داشتن
to be thirsty	اشتیاق داشتن
anxieties	اشتیاق نگرانی
hankered	اشتیاق داشتن
one's light s	نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
I was absolutely infuriated.	کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
A problem is a chance for you to do your best.	مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
set-to	با اشتیاق شروع کردن
kleptomania	میل و اشتیاق به دزدی
appetence or tency	اشتیاق خواهش طبیعی
forwardness	اشتیاق شتاب زدگی
set-tos	با اشتیاق شروع کردن
solicitude	اشتیاق دقت زیاد
to groan for anything	اشتیاق یا ارزوی چیزیراداشتن
set to	با اشتیاق شروع کردن
to yearn to	بکسی اشتیاق داشتن
yearns	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
yearn	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
languishes	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
yearned	اشتیاق داشتن مشتاق بودن
aspire	ارزو کردن اشتیاق داشتن
to p for	ارزو یا اشتیاق چیزی راداشتن
languish	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
aspired	ارزو کردن اشتیاق داشتن
aspires	ارزو کردن اشتیاق داشتن
languished	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
aspiring	ارزو کردن اشتیاق داشتن
languishing	باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
passion	اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
Hypergraphia	[حالتی رفتاری مشخص شده با اشتیاق شدید برای نوشتن]
rushing	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushed	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
The patience of job.	صبر ایوب ( صبر وحوصله بی نهایت زیاد )
closed back	بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
fervor	حرارت شدید اشتیاق شدید
fervour	حرارت شدید اشتیاق شدید
long for	اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن

breathlessly

با نهایت اشتیاق