English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
be patient to all men با همه مردم شکیبا باشید نسبت بهمه بردباریاصبورباشید
Other Matches
panchromatic حساس نسبت بهمه رنگها
You can rest assured. خاطر جمع باشید (اطمینان خاطر داشته باشید )
by all means بهمه حال
omniscient واقف بهمه چیز
impatient نا شکیبا
patient شکیبا
patients شکیبا
They cannot hold a candle to him . سگش می ارزد بهمه آنها
he wished success to all بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
thorough paced بهمه جور قدم تربیت شده
tolerantly شکیبا اغماض کننده
tolerant شکیبا اغماض کننده
to have patience شکیبا بودن صبر داشتن
democracies مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
plebiscites مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite مردم خواست رای قاطبه مردم
popular مردم پسند و مناسب حال مردم
to never let yourself get to thinking like them <idiom> نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
home rule حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
hurry up زود باشید
mind your eye ملتفت باشید
look sharp زود باشید
population تعداد مردم مردم
populations تعداد مردم مردم
Please make yourself comfortable. لطفا" راحت باشید
you might have come باید امده باشید
you may rest assured میتوانید مطمئن باشید
be a man مردانگی داشته باشید
keep your peck up جرات داشته باشید
perhaps you have seen it شاید انرادیده باشید
depend upon it خاطر جمع باشید
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
you have perhaps seen it شاید انرا دیده باشید
perhaps you have seen it ممکن است انرادیده باشید
leave me alone کاری بمن نداشته باشید
live it up <idiom> روز خوبی راداشته باشید
readies حاضربه تیر حاضر باشید
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
look to your manner موافب اطوار خود باشید
stick to your work بکار خود مشغول باشید
Be of good courage . قوت قلب داشته باشید
he had need remember بایستی بخاطر داشته باشید
on guard اماده برای دفاع باشید
god speed you کامیاب شوید موفق باشید
readying حاضربه تیر حاضر باشید
ready حاضربه تیر حاضر باشید
dont care a rap ذرهای باک نداشته باشید
readied حاضربه تیر حاضر باشید
you have perhaps seen it ممکن است انرا دیده باشید
Be quiet so as not to wake the others. ساکت باشید تا دیگران را بیدار نکنید.
mind your p's and qs در گفتار و کردار خود بهوش باشید
Would you wait for me, please? ممکن است لطفا منتظرم باشید؟
i give you my world for it قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
You really ought to take better care of yourself. شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
mix up, caution موافب باشید هواپیماهای دشمن و خودی درگیر شدند
i insist on your being present جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
Would you care for a cup of coffee? آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
You should always be careful walking alone at night. همیشه موقع پیاده روی تنها در شب باید مراقب باشید.
salvos در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
pans در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan- در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
Can you watch the dog for us this weekend? آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
standbys منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standby منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
safe format عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
folks مردم
the deaf مردم کر
folk مردم
people مردم
peopled مردم
peoples مردم
the people مردم
peopling مردم
population [pop.] مردم
public مردم
mass توده مردم
communism مردم داری
townsfolk مردم شهری
rush ازدحام مردم
rushed ازدحام مردم
masses توده مردم
massing توده مردم
public notice آگهی به مردم
commons مردم عادی
head count شمارش مردم
sociability مردم امیزی
demography مردم نگاری
canaille مردم پست
hoi polloi توده مردم
openly در انظار مردم
ruck مردم عادی
rushing ازدحام مردم
plebeian توده مردم
plebeians توده مردم
populace توده مردم
flower people مردم معتقدبهآئینیکهطرفدارصلحوعشقبودند
all men همه مردم
underfed مردم گرسنه
all men مردم همه
citizenry مردم تبعیت
all men کلیه مردم
anthropometry مردم سنجی
population [pop.] تعداد مردم
communists مردم گرا
communist مردم گرا
rucks مردم عادی
anarchy خودسری مردم
unsociable مردم گریز
head counts شمارش مردم
popularity مردم پسندی
anthropology مردم شناسی
ombudsmen فریادرس مردم
popular مردم پسند
parade اجتماع مردم
paraded اجتماع مردم
parades اجتماع مردم
parading اجتماع مردم
lowest common denominator مردم پذیر
lowest common denominators مردم پذیر
ombudsman فریادرس مردم
Among the people . درمیان مردم
the multitude توده مردم
lao مردم تایی
land n قوم مردم
citizenship مردم تبعیت
manragora مردم گیاه
the total population همه مردم
unsocial مردم گریز
the many بیشتر مردم
misanthrope مردم گریز
many people خیلی از مردم
many people بسیاری از مردم
the dregs of the people مردم پست
the american public مردم امریکا
public-spirited خیرخواه مردم
misanthropes مردم گریز
men of intellgence مردم باهوش
laotian مردم تایی
demos توده مردم
the offscourings humanity مردم پست
the million توده مردم
commonest : مردم عوام
commoners : مردم عوام
the old مردم سالخورده
most people بیشتر مردم
corporation گروهی از مردم
corporations گروهی از مردم
the public عموم مردم
common : مردم عوام
mandrake مردم گیاه
jawsmith مردم فریب
mandates دستور مردم به
mandate دستور مردم به
mandated دستور مردم به
omnibuses توده مردم
mandating دستور مردم به
outside opinion عقیده مردم
reputedly در نظر مردم
unsociability مردم گریزی
other people سایر مردم
outside opinion رای مردم
other people مردم دیگر
omnibus توده مردم
on the tongues of men سر زبان مردم
mob انبوه مردم
mobbed انبوه مردم
mobbing انبوه مردم
mobs انبوه مردم
people say مردم می گویند
people of all ranks مردم ازهر طبقه
ragtag and bobtail توده مردم پست
rabblement توده مردم پست
public spiritedness خیر خواهی مردم
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
man in the street <idiom> مردم عادی یا متوسط
men of intellgence دانشمندان مردم باطلاع
self government حکومت به دست مردم
affray سلب آرامش مردم
rub shoulders with others با مردم امیزش کردن
married accommodation جا برای مردم متاهل
to be a crowd-pleaser مردم نواز بودن
albanian زبان یا مردم البانی
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
seminomad مردم نیمه چادرنشین
civic action عملیات مردم یاری
civil affairs عملیات مردم یاری
vox populi اراء یا افکار مردم
up front جلو چشم مردم
civil military action عملیات مردم یاری
To set people by the ears. مردم را بجان هم انداختن
morale روحیه افراد مردم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com