Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
Other Matches
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
margine
تفاوت
difference
تفاوت
indifferent
بی تفاوت
amphoteric
بی تفاوت
discrepancy
تفاوت
differences
تفاوت
apathetic
بی تفاوت
margin
تفاوت
indfferent
بی تفاوت
noise margin
تفاوت خش
diversity
تفاوت
margins
تفاوت
exchanges
تفاوت
exchanged
تفاوت
exchanging
تفاوت
exchange
تفاوت
diversities
تفاوت
neutral equilibrium
تعادل بی تفاوت
neutral stability
پایداری بی تفاوت
losing the exchange
تفاوت دادن
displaciment
تفاوت مکان
tolerance
تفاوت مجاز
inequalities
تفاوت نامعادله
inequality
تفاوت نامعادله
sensed difference
تفاوت محسوس
tolerances
تفاوت مجاز
minor exchange
تفاوت کوچک
permissible deviation
تفاوت مجاز
winning the exchang
تفاوت گرفتن
significant difference
تفاوت معنادار
what the odds
چه تفاوت میکند
product differentiation
تفاوت محصول
price differential
تفاوت قیمت
standard error of difference
خطای معیار تفاوت
discrepancy
تفاوت اشتباه در حساب
as cool as a cucumber
<idiom>
مثل یخ
[سرد و بی تفاوت]
agio
تفاوت هزینه تسریع
by far
<idiom>
با تفاوت زیاد،بزرگ
make over
<idiom>
بی تفاوت جلوه دادن
jnd
کمترین تفاوت محسوس
just noticeable difference
کمترین تفاوت محسوس
sed
خطای معیار تفاوت
long odds
تفاوت زیاد درمسابقه
rank difference correlation
همبستگی تفاوت رتبه ها
they differ materially
تفاوت کلی با هم دارند
it makes a t. difference
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
qualities
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
balance of trade
تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
quality
تفاوت در شطرنج فرانسه ایتالیا و المان
trade gap
تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
total factor productivity
تفاوت بین رشد داده ها و ستاده ها
to split the difference
تفاوت میان دو چیز را دو نیم کردن
markup
تفاوت بین هزینه و قیمت کالا
straight face
چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
declination
مقدار تفاوت بین شمال واقعی و مغناطیسی
balance of trade
تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
in spite
با وجود
neer do well or well
پی وجود
individuation
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
با وجود
personality
وجود
existence
وجود
personalities
وجود
existences
وجود
presence
وجود
entity
وجود
entities
وجود
despite
با وجود
being
وجود
contrasted
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrast
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasts
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
contrasting
تفاوت بین سیاه و سفید یا بین رنگها
realities
اصالت وجود
drink hail
گوارای وجود
from the bottom of one's heart
<idiom>
از اعماق وجود
d. constitution
وجود نازک
be
وجود داشتن
person
وجود ذات
persons
وجود ذات
reality
اصالت وجود
qualities
وجود خصوصیت
quality
وجود خصوصیت
virus
وجود دارد
viruses
وجود دارد
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
Despite the fact that…
با وجود اینکه
preexistence
تقدم وجود
pre existence
تقدم وجود
facts
وجود مسلم
pantheist
معتقدبوحدت وجود
none the less
با وجود این
non ego
غیر وجود
fact
وجود مسلم
self assertiveness
ابراز وجود
in spite of that
با وجود این
begetter
وجود اور
to be there
وجود داشتن
exists
وجود داشتن
individuality
وجود فردی
d. of constitution
نازکی وجود
nonetheless
بااین وجود
essence
وجود ماهیت
system
اصول وجود
exist
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
regardless
با وجود علیرغم
systems
اصول وجود
universe
عالم وجود
nevertheless
با این وجود علیرغم
pantheism
ایین وحدت وجود
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
begets
سبب وجود شدن
begetting
سبب وجود شدن
for all that
با وجود همه اینها
objective
دارای وجود خارجی
hydrometeor
وجود بخاراب در هوا
hemoglobinuria
وجود هموگلوبین درادرار
hematuria
وجود خون در ادرار
objectives
دارای وجود خارجی
atheism
انکار وجود خدا
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
beget
سبب وجود شدن
cosmologies
نظام عالم وجود
cosmos
نظام عالم وجود
preexistent
دارای تقدم در وجود
preexist
قبلا وجود داشتن
and there an end.
و پایان وجود دارد.
animalization
وجود مواد حیوانی
cosmology
نظام عالم وجود
oxaluria
وجود جوهر ترشک
numen
وجود الهی خدا
know nothing
منکر وجود خدا
tare
تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
warehouse refusal
اعلام عدم وجود درانبار
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
fetch
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
reacted
تغییر به علت وجود یک ماده
groove
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
react
تغییر به علت وجود یک ماده
Is there electricity?
آیا برق وجود دارد؟
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
cosmogonic
وابسته به خلقت عالم وجود
fetches
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
reacts
تغییر به علت وجود یک ماده
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
reacting
تغییر به علت وجود یک ماده
agnostics
عرفای منکر وجود خدا
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
fetched
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
agnostic
عرفای منکر وجود خدا
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
give someone a good run for her money
<idiom>
رقابت شدید به وجود آوردن
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
logos
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
Is there heating?
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
lactosuria
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
homogamy
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
To put ones heart and soul into a job .
باتمام وجود کاری را انجام دادن
You are needed . They need you .
وجود شما مورد نیاز است
objectiveness
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
cosmologist
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
albinism
عدم وجود رنگ دانه در بدن
hair
[الیاف نازکتر از پشم مو یا کرک بز و شتر، تفاوت آن با پشم در داشتن ساختار سلولی است که کیسه های هوای موجود باعث ایجاد درخشندگی بیشتر آن می گردد.]
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
She loves him in spite lf sll his faults .
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
Where theres will theres a way .
<proverb>
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
xanthoma
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There's no danger of that happening again.
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Inquietude
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
There is no reason to do something
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
cosmogony
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
Ah, what the heck!
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com