English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
booby trap با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping با پنهان تله مجهزکردن
booby-traps با پنهان تله مجهزکردن
Other Matches
cover one's tracks <idiom> پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
equipping مجهزکردن
equip مجهزکردن
to fit with مجهزکردن با
rigs مجهزکردن
to fit out مجهزکردن
accouter مجهزکردن
equips مجهزکردن
rigged مجهزکردن
rig مجهزکردن
caparison مجهزکردن
to equip something چیزی را مجهزکردن
fin با باله مجهزکردن
fins با باله مجهزکردن
hit داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
caches مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
backdoor پنهان
perdu پنهان
cryptically پنهان
jackes پنهان
abstruse پنهان
hidden line خط پنهان
delitescent پنهان
occult پنهان
cryptical پنهان
hugger mugger پنهان
benined the curtain پنهان
perdu or due پنهان
ram cache RA پنهان
veiled پنهان
latent پنهان
perdue پنهان
cryptic پنهان
abscond پنهان شدن
by end قصد پنهان
closeted پنهان کردن
closet پنهان کردن
absconding پنهان شدن
concealable پنهان کردنی
cryptography پنهان شناسی
absconds پنهان شدن
absconded پنهان شدن
crypianalysis پنهان کاری
closeting پنهان کردن
closets پنهان کردن
furtive پنهان نهانی
surreptitious پنهان محرمانه
secretion پنهان سازی
cloaks پنهان کردن
cloaking پنهان کردن
burrow پنهان شدن
codes رمزهای پنهان
cloaked پنهان کردن
concealed پنهان شده
cloak پنهان کردن
fudging پنهان شدن
disguised underemployment کم کاری پنهان
to keep dark پنهان ماندن
to lie hid پنهان ماندن
Just between you and me. . . از شما چه پنهان …
cover up <idiom> پنهان کاربدواشتباه
lay low <idiom> پنهان کردن
sweep under the rug <idiom> پنهان کردن
under cover <idiom> پنهان شدن
to be in hiding پنهان ماندن
to be in hiding پنهان بودن
to absent oneself پنهان شدن
disguised unemployment بیکاری پنهان
encrypt پنهان کردن
hickok belt پنهان شدن
hidden codes کدهای پنهان
hidden file فایل پنهان
hidden inflation تورم پنهان
hidden line removal حذف خط پنهان
hidden objects اشیاء پنهان
hidden surface سطح پنهان
hidden unemployment بیکاری پنهان
hideousness پنهان بودن
i hid my self را پنهان کردم
inapparent ناپیدا پنهان
insconce پنهان شدن
latescent پنهان شونده
memory cache حافظه پنهان
obreption پنهان روی
fudges پنهان شدن
cache پنهان کردن
hide پنهان شدن
hides پنهان شدن
concealment پنهان بودن
conceals پنهان کردن
hidden پنهان کرده
hide پنهان کردن
disguising پنهان کردن
disguises پنهان کردن
disguised پنهان کردن
disguise پنهان کردن
shadows پنهان کردن
dissimulate پنهان کردن
shadowing پنهان کردن
dissimulates پنهان کردن
shadowed پنهان کردن
dissimulating پنهان کردن
shadow پنهان کردن
caches پنهان کردن
burrows پنهان شدن
conceal پنهان کردن
burrowing پنهان شدن
secretes پنهان کردن
mask پنهان کردن
eloign پنهان کردن
booby-traps پنهان تله
booby-trapping پنهان تله
booby-trapped پنهان تله
booby-trap پنهان تله
dissimulated پنهان کردن
secreting پنهان کردن
booby trap پنهان تله
covers پنهان کردن
masks پنهان کردن
secrete پنهان کردن
fudged پنهان شدن
cover پنهان کردن
fudge پنهان شدن
secreted پنهان کردن
coverings پنهان کردن
hides پنهان کردن
burrowed پنهان شدن
secretive سری پنهان کار
to keep secret پنهان داشتن راز
let it all hang out <idiom> پنهان نکردن چیزی
inconcealable غیرقابل پنهان کردن
occultly بطور پوشیده یا پنهان
murder will out خون نا حق پنهان نمینماند
to lie or keep close پنهان بردن یاماندن
they took refuge in a cave در غاری پنهان شدند
obstructor پوشاننده پنهان کننده
latent electronic image تصویر الکتریکی پنهان
irony مسخره پنهان سازی
ironies مسخره پنهان سازی
keep under one's hat <idiom> پنهان نگاه داشتن
pocket درجیب پنهان کردن
pockets درجیب پنهان کردن
veil مستوریا پنهان کردن
veils مستوریا پنهان کردن
embeds درزمین پنهان کردن
occult از نظر پنهان کردن
embed درزمین پنهان کردن
darkle در تاریکی پنهان شدن
the criminals' lair پنهان گاه جنایتکاران
concealment پنهان کردن پوشاندن
hidden information اطلاعات پنهان کرده
hidden پنهان کرده شده پوشیده
camouflaging پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged پنهان کردن وسایل جنگی
To do something on the sly (in secret). کاری را پنهان انجام دادن
camouflage پنهان کردن وسایل جنگی
masks ماسک زدن پنهان کردن
to ballot for بارای پنهان انتخاب کردن
software encryption پنهان کردن نرم افزاری
mask ماسک زدن پنهان کردن
becloud زیر ابر پنهان کردن
hickok belt مخفی شدن پنهان کردن
I stayed in concealment until the danger passed. خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
right out <idiom> به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
ensconced پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconce پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go into hiding خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
He tried to conceal the facts. سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to hide one's head ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
gloss over <idiom> پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
ensconces پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconcing پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go underground خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
cache فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
conceals پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
oubiette زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
conceal پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
hidden فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
stalking horse اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
reveal نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
revealed نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
stoaway کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
reveals نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
retention زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
bran pie فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
pompeian وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
synchronous سیستم پنهان ثانویه سریع در بسیاری از کامپیوترها که از نقط ه پردازنده pentium استفاده میکند
scratchpad حافظه پنهان برای بافر کردن داده ارسالی بین پردازنده سریع و وسیله ورودی / خروجی کند.
pipelines حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
pipeline حافظه پنهان جانبی سنکرون که از قط عات حافظه سریع استفاده میکند
What soberness conceals drunkenness reveals. <proverb> آنچه هشیار پنهان مى کند,بوقت مستى همه بر ملا کند .
cache memory یک حافظه کوچک و بسیارسریع که مخصوص ذخیره موقت اطلاعات میباشد حافظه پنهان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com