English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
Appetite comes with eating. <proverb> با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
Other Matches
CSLIP نرخ ارسال داه افزایش می یابد
pipelines بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
pipeline بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
half life period مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
mercantilists مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
margin propensity to consume تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
natural rate hypothesis فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
increased صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increase صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
bulking افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
wagners law براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
fish fag زن بدزبان یابد دهان
fast moving stock موجودی که به سرعت کاهش می یابد
the old p should be continued رویه پیش بایدادامه یابد
alternates آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
continuous آنچه بدون توقف ادامه یابد
alternated آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
alternate آنچه از یکی به دیگری تغییر می یابد
estate in reversion هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
ox fly یکجور مگس که بزیرپوست گاو راه می یابد
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
prosodemic درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
overnight مسابقهای که ثبت نام 27ساعت پیش از مسابقه پایان می یابد
static economy اقتصاد ساکن وضعیت اقتصادی یی که مدت زیادی دوام یابد
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
dynamic ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
west coast computer faire یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
wash in پیچش بال بطوریکه زاویه نصب ان بطرف نوک کاهش یابد
dynamically ساختار سیستم مدیریت داده که میتواند تغییر کند یا تط بیق یابد
rarefaction جریان مافوق صوت درمجرای همگرا که در ان فشارکاهش یافته و سرعت شدیداافزایش یابد
outdent خطی از متن که نسبت به سایر خطوط یک پاراگراف بیشتر به سمت چپ بسط می یابد
prototypes اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
prototype اولین مدل کاری وسیله یا برنامه که بعداگ آزمایش و تط بیق میشود تا بهبود یابد
venturi کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
backward chaining روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
proneness تمایل
sentiment تمایل
propensities تمایل
propensity تمایل
proclivities تمایل
nisus تمایل
tendencies تمایل
disposition تمایل
leanings تمایل
leaning تمایل
gravitation تمایل
would تمایل
intention تمایل
intentions تمایل
proclivity تمایل
tendency تمایل
declination تمایل
addictedness تمایل
pendulums تمایل
pendulum تمایل
recumbency تمایل
unwilling بی تمایل
liking تمایل
left justification تمایل به چپ
appetence تمایل
trend تمایل
month's mind تمایل
aclinic بی تمایل
trends تمایل
appetence or tency تمایل
orientation تمایل
disinclined بی تمایل
trepan تمایل
appetency تمایل
caprices تمایل فکری
work effort تمایل به کار
aptitude تمایل طبیعی
aptitudes تمایل طبیعی
portraint orientation تمایل عمودی
predispostion تمایل قبلی
trepan تمایل داشتن
the herd instinct تمایل بگروه
streaks تمایل میل
sinistral تمایل بچپ
inclination تمایل شیب
streaking تمایل میل
inclining تعظیم تمایل
antipathetic فاقد تمایل
streaked تمایل میل
preoccupations تمایل شیفتگی
reactive tendency تمایل واکنشی
hang تردید تمایل
hangs تردید تمایل
propensities تمایل طبیعی
fantasies میل تمایل
propensity تمایل طبیعی
propensity to consume تمایل به مصرف
preoccupation تمایل شیفتگی
propend تمایل داشتن
affect تمایل داشتن
streak تمایل میل
vein حالت تمایل
self immolation تمایل به خودکشی
caprice تمایل فکری
proclivity to steal تمایل بدزدی
predilections تمایل قبلی
predilection تمایل قبلی
affects تمایل داشتن
fantasy میل تمایل
tilt کجی تمایل
leaned تمایل داشتن
polarities تمایل قطبی
wish [would like] تمایل داشتن
list تمایل کجی
landscape orientation تمایل افقی
polarity تمایل قطبی
leans تمایل داشتن
against his grain برخلاف تمایل او
lean تمایل داشتن
central tendency تمایل به مرکز
disinclination عدم تمایل
tilts کجی تمایل
fugitiveness تمایل به فرار
tilted کجی تمایل
gusts تمایل مزمزه
declinatory دارای تمایل
veins حالت تمایل
gust تمایل مزمزه
falloff تمایل داشتن
i/o فایلی که محتوای آن از رسانه ذخیره سازی به رسانه جانبی انتقال می یابد
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
average propensity to consume میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
activeness فعالیت
activation فعالیت
stirs فعالیت
stirrings فعالیت
actuality فعالیت
stir فعالیت
acting فعالیت
functions فعالیت
stirred فعالیت
activity فعالیت
exercise فعالیت
activities فعالیت
exercises فعالیت
exercised فعالیت
function فعالیت
functioned فعالیت
rapprochement نزدیکی تمایل بدوستی
to take a ply تمایل پیدا کردن
turn تمایل تغییر جهت
inclination for any thing تمایل یا میل بچیزی
proclivity تمایل طبیعی بچیز بد
take to تمایل پیدا کردن به
hade تمایل پیدا کردن
uptrend تمایل بسوی بالا
tendency toward something تمایل به سوی چیزی
tilt angle زاویه تمایل به طرفین
evasiveness تمایل به طفره یاگریز
proclivities تمایل طبیعی بچیز بد
turns تمایل تغییر جهت
marginal propensity to absorb تمایل نهائی به جذب
low marginal propensity to cunsume تمایل ارام به مصرف
propensity to do evil تمایل به بدی کردن
odds تمایل بیک سو احتمالات
argumentativeness تمایل یاعادت به جدال
bias تمایل بیک طرف
yen تمایل رغبت شدید
marginal propensity to expend تمایل نهائی به مخارج
express willingness اظهار تمایل کردن
kindlily با تمایل به مهربانی مهربانانه
take to تمایل پیدا کردن
biases تمایل بیک طرف
subscribers 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscriber 1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
pigou effect اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
ventures فعالیت اقتصادی
operant فعالیت کننده
on stream درحال فعالیت
off year سال کم فعالیت
auxiliary activity فعالیت فرعی
inactivity عدم فعالیت
hey day روز پر فعالیت
activating به فعالیت پرداختن
activates به فعالیت پرداختن
operating level سطح فعالیت
operational environment محیط فعالیت
random activity فعالیت تصادفی
critical activity فعالیت بحرانی
cerebration فعالیت مغزی
event عمل یا فعالیت
politicking فعالیت سیاسی
events عمل یا فعالیت
business activity فعالیت بازرگانی
venturing فعالیت اقتصادی
ventured فعالیت اقتصادی
venture فعالیت اقتصادی
optical activity فعالیت نوری
low activity فعالیت پایین
activated به فعالیت پرداختن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com