Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
doubly linked	با پیوند مضاعف
Other Matches
hydrogen bonding	پیوند هیدروژنی [ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن] [در رنگرزی]
multiple	مضاعف
duplex	مضاعف
doubled up	مضاعف
doubled	مضاعف
double	مضاعف
double precision	مضاعف
bilateral	مضاعف
double line	خط مضاعف
duplexes	مضاعف
double bond	اتصال مضاعف
double salt	نمک مضاعف
double salt	ملح مضاعف
double decomposition	تجزیه مضاعف
double lead screw	حلزونی مضاعف
double cropping	کشت مضاعف
double dissociation	گسست مضاعف
double taxation	مالیات مضاعف
double image	تصویر مضاعف
double junction	اتصال مضاعف
double refraction	شکست مضاعف
double length	با طول مضاعف
double length	طول مضاعف
double diode	دیود مضاعف
double density	چگالی مضاعف
double density	تراکم مضاعف
double precision	دقت مضاعف
double punch	منگنه مضاعف
double refraction	انکسار مضاعف
double counting	محاسبه مضاعف
double word	کلمه مضاعف
doubled columns	ستونهای مضاعف
binary	جفتی مضاعف
peak to peak voltage	ولتاژ مضاعف
double alternation	تناوب مضاعف
double beam	پرتو مضاعف
two throw ladder	پلکان مضاعف
dual density	تراکم مضاعف
birefringence	شکست مضاعف
birefringence	انکسار مضاعف
bilateral observation	دیدبانی مضاعف
doubled up	مضاعف نمودن
duplex computer	کامپیوتر مضاعف
duplex console	پیشانه مضاعف
duplexing	مضاعف سازی
duplexing	مضاعف کردن
dual nationality	تابعیت مضاعف
fiddle blocks	قرقره مضاعف
double	مضاعف نمودن
double blowing	دمش مضاعف
doubliy	بطور مضاعف
doubleword	کلمه مضاعف
doubled	مضاعف نمودن
double blind method	روش بی نام مضاعف
double contact lamp	لامپ با اتصال مضاعف
double beam	شعاع مضاعف نور
double density recording	ضبط تراکم مضاعف
double entry	دفتر داری مضاعف
electrical double layer	لایه مضاعف الکتریکی
doubled pawns	پیادهای مضاعف شطرنج
oversrike	چاپ مضاعف دخشه
double taxation	مالیات بندی مضاعف
double tape	نوار مساحی مضاعف
double triode	لامپ تریود مضاعف
double piston engine	موتور پیستون مضاعف
double linked list	لیست پیوندی مضاعف
double limiter	محدود کننده مضاعف
double irradiation technique	روش تاباندن مضاعف
double hardening	سخت گردانی مضاعف
alum	سولفات مضاعف الومینیوم و پتاسیم
addend	عدد مضاعف عددافزوده شده
double filament lamp	لامپ رشتهای با فیلامان مضاعف
double two high rolling mill	دستگاه نورد مضاعف دوبل
polyene	ترکیبی الی که دارای پیوستگی مضاعف است
iceland spar	کلسیت شفاف دارای خاصیت انکسار مضاعف
double buffering	روش انتقال اطلاعات میان کامپیوتر و دستگاه جانبی میانگیر مضاعف
colligation	پیوند
anastomosis	پیوند
connexion	پیوند
consociation	پیوند
zonule	پیوند
graftage	پیوند
grafter	پیوند زن
imping	پیوند
inosculation	پیوند رگ ها
inosculation	رگ پیوند
ligature	خط پیوند
transplantation	پیوند
grafting	پیوند
unrelated	بی پیوند
grafted	پیوند
connection	پیوند
relation	پیوند
syntheses	پیوند
link	پیوند
graft	پیوند
ligament	پیوند
bonding	پیوند
ligaments	پیوند
linkage	پیوند
synthesis	پیوند
associated	هم پیوند
associates	هم پیوند
associating	هم پیوند
hyphens	پیوند
hyphen	پیوند
bond	پیوند
connexions	پیوند
grafts	پیوند
associate	هم پیوند
linkages	پیوند
slur	پیوند
merging	پیوند
strapping	پیوند
slurred	پیوند
nexus	پیوند
slurring	پیوند
slurs	پیوند
multipe expansion of credit	استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
splicing	پیوند کردن
long splice	پیوند بلند
associations	پیوند ارتباط
mesalliance	پیوند ناجور
metallic bond	پیوند فلزی
mismarriage	پیوند نامناسب
association	پیوند ارتباط
unions	پیوند وصلت
syndesmosis	پیوند رباطی
synchondrosis	پیوند غضروفی
grafts	پیوند گیاه
localized bond	پیوند مستقر
flanges	پیوند لوله
splices	پیوند زدن
link register	ثبات پیوند
splices	پیوند کردن
spliced	پیوند زدن
union	پیوند وصلت
linker	پیوند دهنده
ionic bond	پیوند یونی
linkage time	زمان پیوند
spliced	پیوند کردن
splice	پیوند زدن
splice	پیوند کردن
splicing	پیوند زدن
flange	پیوند لوله
syntropy	پیوند سالم
multiple bond	پیوند چندگانه
electrovalent bond	پیوند الکترووالانسی
peptide linkage	پیوند پپتیدی
engraft	پیوند زدن
equatorial bond	پیوند استوایی
peptide bond	پیوند پپتیدی
eye splice	پیوند چشمی
organ transplantation	پیوند عضو
osteoplasty	پیوند استخوانی
bonding	تشکیل پیوند
graftage	پیوند زنی
outcrossing	پیوند دو نژاد
heat affected zone	ناحیه پیوند
underpass approach	نشیب پیوند
ogee	منحنی پیوند
polar bond	پیوند قطبی
splicer	پیوند دهنده
single bond	پیوند ساده
single bond	پیوند یگانه
short splice	پیوند کوتاه
sailmaker splice	پیوند چادردوز
multivincular	بسیار پیوند
grafted	پیوند گیاه
hyphenate	با خط پیوند نوشتن
root graft	پیوند ریشهای
neural bond	پیوند عصبی
hydrogen bond	پیوند هیدروژنی
radio link	پیوند رادیویی
dynamic link	پیوند پویا
outer connection	پیوند برونی
three center bonding	پیوند سه مرکزی
confederacy	اتحاد پیوند
basic linkage	پیوند اساسی
bent bond	پیوند خمیده
bond angle	زاویه پیوند
graft	پیوند گیاه
bond distance	طول پیوند
bond length	طول پیوند
bond energy	انرژی پیوند
bond moment	گشتاور پیوند
bond order	مرتبه پیوند
bond polarity	قطبیت پیوند
bond rupture	گسیختن پیوند
bond strength	قدرت پیوند
chain splice	پیوند زنجیری
chemical bond	پیوند شیمیایی
back splice	پیوند وارون
back splice	پیوند معکوس
confederacies	اتحاد پیوند
protocol	پیوند نامه
protocols	پیوند نامه
ablosung	پیوند گسلی
acetylene bond	پیوند استیلنی
acetylene link	پیوند استیلنی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com