English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
lithoprint با چاپ سنگی چاپ کردن عکس از روی چاپ سنگی برداشتن
Other Matches
stele ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
stela ستون سنگی یادبود یاد بود یالوح سنگی دستگیره
calcify اهکی یا سنگی کردن
underpin پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
petrolsal سنگی
stony سنگی
petrean سنگی
rock fill dam سد سنگی
monolithic تک سنگی
clapper bridge پل سنگی
lithoid سنگی
petrous سنگی
equiponderance هم سنگی
barrier reef سد اب سنگی
stoney سنگی
lithic سنگی
lithographic print چاپ سنگی
concretion سنگی شدن
mesolithic میانه سنگی
bracket کژ پشت سنگی
polyantography چاپ سنگی
Lantern-cross صلیب سنگی
rock salt نمک سنگی
gabion تور سنگی
lithographs چاپ سنگی
eolith اسکله سنگی
lithograph چاپ سنگی
paleolithic دیرینه سنگی
Stone Age پارینه سنگی
paleolithic پارینه سنگی
lithography چاپ سنگی
stone lining پوشش سنگی
cordon ازاره سنگی
cordons ازاره سنگی
autography چاپ سنگی
stone work کار سنگی
layer of rock لایه سنگی
layer of rock طبقه سنگی
stonework ساختمان سنگی
rock wash پوشش سنگی
stone lining روکش سنگی
stone ballast مصالح شکسته سنگی
en delit میل ستون سنگی
checkstone گیره سنگی کوهنوردی
aggregate کلوخه مصالح سنگی
snowdrift تره تیزک سنگی
aggregates کلوخه مصالح سنگی
boulder well چاه قلوه سنگی
snowdrifts تره تیزک سنگی
slingshot [American E] تیر و کمان سنگی
catapult [British E] تیر و کمان سنگی
breccia جوش خرده سنگی
stoning سنگ میوه سنگی
pertrosal bone استخوان سنگی یاحجری
basaltic stratum لایه سیاه سنگی
lithography روش چاپ سنگی
stone سنگ میوه سنگی
columnar basalt ستونهای سیاه سنگی
weather moulding سنگی که اب باران راردمیکند
dutch stonewall دیوار سنگی هلندی
hard pan قشر سنگی شده
bed rock ledge لایه سنگی کف بستر
stones سنگ میوه سنگی
obelisk ستون هرمی شکل سنگی
greybeard کوزه سنگی برای باده
high cross [صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
dry mansory [دیوار سنگی خشکه چین]
obelisks ستون هرمی شکل سنگی
aguilla [ستون هرمی شکل سنگی]
Celtic cross [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
dripstone سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
photolighograph عکسبردری بوسیله چاپ سنگی
stonewall formation اسکلت پیادهای دیوار سنگی
aggregate cement ratio نسبت مواد سنگی به سیمان
stone work ساختمان سنگی بنایی با سنگ
herm هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
hermes هرمس [تندیس سنگی چار پیکر]
neolith الت سنگی مربوط به عصرحجر جدید
lithoidal دارای شکل سنگ یا ساختمان سنگی
dolmen ساختمانی که دارای چندستون یک پارچه سنگی است
paleolith الات سنگی نتراشیده عصر حجر قدیم
ballast سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
his leg rested on a stone پایش روی سنگی قرار گرفته بود
stylolite ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
plant mix مواد سنگی اغشته شده درماشین اسفالت
paleontologist ویژه گر زیست شناسی دوران قدیم یا کهنه سنگی
reindeer گوزن شمالی وابسته بدوران کهنه سنگی اروپا
acrolith مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
acrolith [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
acrolithus [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
sisyphus سیسیفوس که محکوم به غلتاندن سنگی بروی کوه بود
chromolithograph عکس رنگی که بوسیله چاپ سنگی تهیه میشود
muller سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
paleolithic وابسته به دوره دوم عصر حجر قدیم یا کهنه سنگی
terrane طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
colluvim تخته سنگی که در اثر شکاف سنگ وغیره غلتیده وبپای کوه افتاده
pillorying نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
parapet حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
parapets حفاظ سنگر خاکریز جلو سنگر دیواره سنگی
herma ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
stake ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
staked ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
stakes ستون چوبی یا سنگی تزئینی میخ چوبی
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
warp-weighd loom دارهای وزنی [این نوع دار در گذشته بیشتر بکار میرفته و در آن انتهای نخ های تار به وزنه های سنگی یا فلزی گره زده می شد.]
isodomon [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
isodomun [بنایی با بلوک های سنگی برابر در طبقاطی با طول های برابر]
transcribed استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
opened برداشتن پوشش یا باز کردن در
photographs عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
split ترک برداشتن تقسیم کردن
photograph عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
warped منحرف کردن تاب برداشتن
photographed عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
photographing عکس برداشتن از عکسبرداری کردن
open برداشتن پوشش یا باز کردن در
warps منحرف کردن تاب برداشتن
forborne دست برداشتن تحمل کردن
opens برداشتن پوشش یا باز کردن در
warp منحرف کردن تاب برداشتن
take off برداشتن پرواز کردن هواپیما
notate یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
lops باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopping باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lopped باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
lop باتنبلی حرکت کردن شلنگ برداشتن
removal از بین بردن برداشتن پیاده کردن
to d. up a liquid مایعی را باچمچه ومانندان برداشتن یا خالی کردن
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
vasectomies عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
vasectomy عمل جراحی و برداشتن مجرای ناقل منی برای عقیم کردن
decollate جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
countertrace برداشتن از
remove برداشتن
delete برداشتن
deleted برداشتن
deletes برداشتن
remove از جا برداشتن
removes برداشتن
include در برداشتن
removes از جا برداشتن
takes برداشتن
glom برداشتن
deleting برداشتن
flaws مو برداشتن
take برداشتن
to run away with برداشتن
flaw مو برداشتن
moistening نم برداشتن
includes در برداشتن
removing برداشتن
removing از جا برداشتن
to mop up برداشتن
lifted برداشتن
to pick up برداشتن
to pull off برداشتن
ingather برداشتن
lift برداشتن
to take up برداشتن
ingether برداشتن
pick up برداشتن
pickup برداشتن
lifting برداشتن
take up برداشتن
lifts برداشتن
sublate برداشتن
heave خیز برداشتن
removes برداشتن مهر
heaved خیز برداشتن
unveiled حجاب برداشتن
unmasking نقاب برداشتن از
unveiling حجاب برداشتن
polls نمونه برداشتن
maps نقشه برداشتن از
to receive a wound زخم برداشتن
feet پاچنگال برداشتن
removing برداشتن مهر
polled نمونه برداشتن
uncap کلاه از سر برداشتن
map نقشه برداشتن از
remove برداشتن مهر
poll نمونه برداشتن
to break step غلط پا برداشتن
break step غلط پا برداشتن
resign دست برداشتن
surmounting ازمیان برداشتن
surmounted ازمیان برداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com