English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
She stared at him with wide eyes. با چشمهای گشاد ( گشاد شده ) با ؟ خیره شده بود
Other Matches
straddles گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddle گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
straddled گشاد ایستادن گشاد گشاد راه رفتن
To walk with ones feet wide apart. گشاد گشاد راه رفتن
loose-fitting گشاد
loose fitting گشاد
broadest گشاد
wide گشاد
wider گشاد
widest گشاد
broader گشاد
straddles گشاد با زی
reamer گشاد کن
loose گشاد
looser گشاد
loosest گشاد
straddle گشاد با زی
broad گشاد
straddled گشاد با زی
slopped شلوار گشاد
pajamas شلوار گشاد
reaming گشاد کردن
stretchier گشاد شونده
stretchy گشاد شونده
slopping شلوار گشاد
slop شلوار گشاد
dilating گشاد کردن
dilates گشاد کردن
dilate گشاد کردن
stretchiest گشاد شونده
spacious جامع گشاد
slip on لباس گشاد
dilatant گشاد شونده
ream گشاد کردن
bell mouthed دهن گشاد
wide mouthed دهن گشاد
straddles گشاد نشستن
straddled گشاد نشستن
bigmouthed دهن گشاد
straddle گشاد نشستن
slip-ons لباس گشاد
slacks کساد کردن گشاد
astraddle دارای پای گشاد
jarred کوزه دهن گشاد
carboy تنگ دهن گشاد
wide-eyed دارای چشم گشاد
slackest کساد کردن گشاد
slack کساد کردن گشاد
oxford bags شلوار خیلی گشاد
mother hubbard لباس گشاد زنانه
mason jar کوزه دهن گشاد
Wellington چکمه دهان گشاد
dolman sleeve استین گشاد و اویخته
dalmatic خرقه استین گشاد
robes لباس بلند و گشاد
clump block قرقره دهان گشاد
wide eyed دارای چشم گشاد
oxbags شلوار خیلی گشاد
robe لباس بلند و گشاد
jars شیشه دهن گشاد
jars کوزه دهن گشاد
jarred شیشه دهن گشاد
jar شیشه دهن گشاد
jar کوزه دهن گشاد
sacks پیراهن گشاد و کوتاه
blouses پیراهن یاجامه گشاد
blouse پیراهن یاجامه گشاد
sacked پیراهن گشاد و کوتاه
capacious گنجایش دار گشاد
to let out افشاکردن گشاد کردن
varix variously سیاهرگ گشاد شده
sack پیراهن گشاد و کوتاه
varicosity گشاد شدگی سیاهرگ
scrawled خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawl گشاد نشستن هرزه روییدن
straddle میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
sprawling گشاد نشستن هرزه روییدن
To widen a road . جاده یی را گشاد کردن ( تعریض )
sprawls گشاد نشستن هرزه روییدن
scrawl خط خطی کردن گشاد نشستن
To spend recklessly ( prodigally ) . گشاد بازی کردن ( ولخرجی )
risked گشاد بازی بخطر انداختن
risking گشاد بازی بخطر انداختن
risks گشاد بازی بخطر انداختن
straddles میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
scrawls خط خطی کردن گشاد نشستن
straddled میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
carronade یکجورتوپ کوتاه دهن گشاد
risk گشاد بازی بخطر انداختن
rochet جبه کتانی گشاد اسقفان وراهبان
krater کوزه دهن گشاد دسته دارقدیمی
These shoes are too big for me . این کفشها برایم گشاد است
raglan پالتو استین گشاد سبک و فراخ
She likes loose - fitting dresses . از لباس های گشاد خوشش نمی آید
pajamas جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
The shoes are a size too big for my feet. کفشها یک نمره برای پایم گشاد است
My shoes stretched after wearing them for a couple of days . پس از چند روز پوشیدن، کفشهایم گشاد شدند.
varicosity جایی که چند سیاهرگ گشاد شده باشند
chimere خرقه بدون استین ویا بااستین گشاد وبزرگ
bloomer شلوار گشاد و زنانه ورزشی گیاه شکوفه کرده
slopping هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
The position is over his head . he cannot cope with it . این شغل برای سرش خیلی گشاد است ( از توانائی اوبیرون است )
bays دهانه خلیج دهانه گشاد
bay دهانه خلیج دهانه گشاد
bayed دهانه خلیج دهانه گشاد
baying دهانه خلیج دهانه گشاد
scotopia چشمهای معتاد بتاریکی
With her languid eyes . با چشمهای مستش ( خمار )
pop-eyed دارای چشمهای ورقلمبیده
pop-eyed دارای چشمهای بیرون زده
to screen one's eyes from the sun از چشمهای خود از خورشید محافظت کردن
Her eyes spoke volumes of despair. در چشمهای او [زن] ناامیدی کاملا واضح است.
eccentric <adj.> خیره سر
perverse <adj.> خیره سر
stubborn <adj.> خیره سر
pertinacious خیره سر
testy <adj.> خیره سر
willful <adj.> خیره سر
sullen <adj.> خیره سر
intractable <adj.> خیره سر
screwball خیره سر
stubborn خیره سر
dour خیره سر
staring خیره
obstinate خیره سر
starring خیره
mulish خیره سر
agaze خیره
glaring خیره
dourly خیره سر
to stand at gaze خیره ایستادن
gape seed نگاه خیره
stared خیره شدن
fulgurant خیره کننده
foudroyant خیره کننده
stare خیره شدن
goggle-eyed خیره چشم
dazzlement خیره سازی
staring red یا خیره کننده
gapeseed نگاه خیره
gloatingly با نگاه خیره
to look fixedly خیره نگریستن
mulishness خیره سری
impudence خیره سری
stubbornness خیره سری
glaringly با نگاه خیره
relucent خیره کننده
moon eyed خیره ومتحیر
stares خیره شدن
intractable خیره سر ستیزه جو
obstinacy خیره سری
blinded خیره کردن
gazes نگاه خیره
steadfast پابرجای خیره
steadfastly پابرجای خیره
blinds خیره کردن
gaze نگاه خیره
gazed نگاه خیره
gazing نگاه خیره
dazzles خیره کردن
blind خیره کردن
dazzle خیره کردن
perrinaciousness خیره سری
dazzling خیره کردن
dazzled خیره کردن
gaping خیره نگاه کردن
gapes خیره نگاه کردن
stare خیره نگاه کردن
stared خیره نگاه کردن
glared خیره نگاه کردن
gazed خیره نگاه کردن
stares خیره نگاه کردن
glare خیره نگاه کردن
gape خیره نگاه کردن
gaped خیره نگاه کردن
glares خیره نگاه کردن
watcheye چشم خیره وسفید
stargaze بستاره ها خیره شدن
starer دارای نگاه خیره
gazes خیره نگاه کردن
glowers خیره نگاه کردن
glowered خیره نگاه کردن
gazing خیره نگاه کردن
eclat روشنی خیره کننده
bedazzle بکلی خیره کردن
gorgonize خیره نگاه کردن
glowering خیره نگاه کردن
dazzlingly بطور خیره کننده
gaze خیره نگاه کردن
gloating خیره نگاه کردن
gloats خیره نگاه کردن
gloated خیره نگاه کردن
gloat خیره نگاه کردن
glower خیره نگاه کردن
glowers اخم کردن نگاه خیره
glares تابش خیره کننده تشعشع
dazzle تابش یا روشنی خیره کننده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com