Dictiornary-Farsi | با کارکرد ازاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
open shop	با کارکرد ازاد
open shot	با کارکرد ازاد


Other Matches

glide path	مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
functions	کارکرد
workings {pl}	کارکرد
functionality	کارکرد
emergency operation	کارکرد
mechanics {pl}	کارکرد
way of functioning	کارکرد
mode of operation [Technology]	کارکرد
manner of functioning	کارکرد
functional principle [Technology]	کارکرد
functioning [manner of functioning]	کارکرد
functioned	کارکرد
function	کارکرد
running	کارکرد
operation	کارکرد
earning	کارکرد
anergasia	زوال کارکرد
returns	عملکرد کارکرد
returning	عملکرد کارکرد
returned	عملکرد کارکرد
return	عملکرد کارکرد
optimal performance	کارکرد بهینه
motor function	کارکرد حرکتی
tact function	کارکرد نامیدن
empty running	کارکرد بی اثر
secondary function	کارکرد ثانوی
mand function	کارکرد خواستاری
mental function	کارکرد ذهنی
empty running	کارکرد خالی
functionalism	کارکرد گرایی
output	کارکرد فرفیت
outputs	کارکرد فرفیت
adaptive functioning	کارکرد انطباقی
ego function	کارکرد خود
localization of function	موضع یابی کارکرد
diaschisis	کارکرد پریشی جانبی
operating ratio	نسبت کارکرد موتور یا ناو
free gyroscope	نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
duplex operation	کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
tut work	کاری که مزد ان از روی کارکرد داده میشود
admin	تشریفات اداری و وفایف دیگر مربوط به کارکرد یک موسسه
defecting	آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defect	آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defected	آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
defects	آنچه غلط است یا مانع درست کارکرد نماشین میشود
high sea	دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
free enterprise	اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
timing disc	علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
variable area nozzle	نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
absolutes	ازاد
opens	ازاد
free play	ازاد
exempts	ازاد
degage	ازاد
immune	ازاد
self service	ازاد
opened	ازاد
footloose	ازاد
unrestrained	ازاد
at ease	ازاد
fetterless	ازاد
exempting	ازاد
absolute	ازاد
self-service	ازاد
freeman	ازاد
freemen	ازاد
unattached	ازاد
idle line	خط ازاد
go as you please	ازاد
immundity	ازاد
exempt	ازاد
open	ازاد
exempted	ازاد
disengaged	ازاد
freeing	ازاد
freed	ازاد
free	ازاد
frees	ازاد
slack water	اب ازاد
suspended floor	کف ازاد
sweep back	بک ازاد
stand easel	ازاد
stand at ease	ازاد
loosest	ول ازاد
unihibit	ازاد
sweepers	بک ازاد
looser	ول ازاد
loose	ول ازاد
sweeper	بک ازاد
unihibited	ازاد
self administered	ازاد
functional distribution of income	توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
floating ribs	دندههای ازاد
foul line	خط پرتاب ازاد
free economy	اقتصاد ازاد
free line signal	سیگنال خط ازاد
free aqifer	سفره ازاد
free competition	رقابت ازاد
free association	تداعی ازاد
free maneuver	مانور ازاد
free atmosphere	اتمسفر ازاد
free in trade	تجارت ازاد
free maneuver	حرکت ازاد
free climbing	صعود ازاد
unstring	ازاد کردن
free flight	موشک ازاد
free float	فرجه ازاد
free flight	پرواز ازاد
free field	حوزه ازاد
free expansion	انبساط ازاد
free flow	جریان ازاد
free format	در قالب ازاد
free gyro	ژایرو ازاد
free enthalpy	انتالپی ازاد
unloose	ازاد کردن
free energy	انرژی ازاد
free hit	ضربه ازاد
free electron	الکترون ازاد
fingerling	ماهی ازاد
clear span	دهانه ازاد
charity shot	پرتاب ازاد
sharity stripe	خط پرتاب ازاد
charity line	خط پرتاب ازاد
catch as catch can	کشتی ازاد
cast loose	ازاد کردن
carbon free	ذغال ازاد
cantilever beam	تیر ازاد
cantilever	تیر سر ازاد
boosted rocket	موشک ازاد
autonomous operation	عملیات ازاد
at ease	فرمان ازاد
clearance angle	زاویه ازاد
cut clear	ازاد بریدن
cut free	ازاد بریدن
idle indicating signal	علامت ازاد
extrication	ازاد کردن
enfranchize	ازاد کردن
emancipator	ازاد کننده
free rotation	چرخش ازاد
drifting mine	مین ازاد
carbon free	کربن ازاد
dialing tone	بوق ازاد
deallocation	ازاد سازی
deallocate	ازاد کردن
datum level	سطح اب ازاد
arm's length	معاملات ازاد
let go	ازاد کردن
semicolonial	نیمه ازاد
let loose	ازاد کردن
to let loose	ازاد کردن
let slip	ازاد کردن
liberal interpretation	تفسیر ازاد
liberal socialism	سوسیالیسم ازاد
liberalizer	ازاد کننده
liberaltranstation	ترجمه ازاد
laissez faire economy	اقتصاد ازاد
jiya kumite	مبارزه ازاد
set at large	ازاد کردن
soft cell boundaries	محدوده ازاد سل
high seas	دریاهای ازاد
slip joint	اتصال ازاد
idle junction	اتصال ازاد
set free	ازاد کردن
idle trunck	خط اتصال ازاد
idle trunck	ترانک ازاد
idle turn	دور ازاد
line clear signal	سیگنال ازاد
self employment	شغل ازاد
open hospital	بیمارستان ازاد
relief angle	زاویه ازاد
open trade	تجارت ازاد
planer tree	درخت ازاد
penalty hit	ضربه ازاد
parade rest	فرمان ازاد
out of door	فضای ازاد
out of door	در هوای ازاد
open area	فضای ازاد
sailing free	باد ازاد
salmon trout	ماهی ازاد
line clear signal	علامت ازاد
salmontrout	ازاد ماهی
salmontrout	ماهی ازاد
manumission	ازاد سازی
salmon trout	ازاد ماهی
natural vibration	نوسان ازاد
off time	وقت ازاد
open purchase	خرید ازاد
outworker	کارگر ازاد
free moisture	رطوبت ازاد
unfix	ازاد کردن
free surface	مخازن ازاد اب
uncage	ازاد کردن
free surface	سطح ازاد
open space	گردشگاه ازاد
free thinkers	ازاد فکران
tramp vessel	کشتی ازاد
free throw	پرتاب ازاد
free surface	سطح اب ازاد
free stream	جریان ازاد
free spillweir	سرریز ازاد