English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English Persian
to talk insistently to somebody با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
Other Matches
urge اصرار کردن
importune اصرار کردن به
urged اصرار کردن
importuned اصرار کردن به
importunes اصرار کردن به
stick out اصرار کردن
urges اصرار کردن
importuning اصرار کردن به
persist اصرار کردن
persists اصرار کردن
persisting اصرار کردن
persisted اصرار کردن
urging اصرار کردن
adjure به اصرار تقاضا کردن
To quibble and equivocate. پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
confabulate صحبت کردن
to talk [to] صحبت کردن [با]
speak صحبت کردن
speaks صحبت کردن
talk صحبت کردن
talks صحبت کردن
talked صحبت کردن
sniffles با فن فن صحبت یاگریه کردن
hold forth <idiom> صحبت کردن درمورد
sniffled تودماغی صحبت کردن
sniffling تودماغی صحبت کردن
sniffles تودماغی صحبت کردن
harp on <idiom> بانارضایتی صحبت کردن
go on <idiom> زیادی صحبت کردن
To talk in measured terms . To talk slowly. شمرده صحبت کردن
pipe up <idiom> بلندتر صحبت کردن
hobnobbing صحبت دوستانه کردن
to speak to somebody با کسی صحبت کردن
sniffle با فن فن صحبت یاگریه کردن
sniffle تودماغی صحبت کردن
sniffling با فن فن صحبت یاگریه کردن
hobnobbed صحبت دوستانه کردن
hobnobs صحبت دوستانه کردن
hobnob صحبت دوستانه کردن
tell (someone) off <idiom> با عصبانیت صحبت کردن
sniffled با فن فن صحبت یاگریه کردن
to speak candidly <idiom> بی پرده صحبت کردن
waste one's breath <idiom> بی نتیجه صحبت کردن
to switch on طرف صحبت کردن
To speak elaborately. با آب وتاب صحبت کردن
To speak with freedom. آزادانه صحبت کردن .
To pay money. To make a payment. بی پرده صحبت کردن
To refer to implicitly. To hint. درپرده صحبت کردن
to speak [about] صحبت کردن [در باره]
take exception to <idiom> مخاف صحبت کردن
sniffles درحال عطسه صحبت کردن
squeaking با صدای جیغ صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody. سر صحبت را با کسی باز کردن
squeaked با صدای جیغ صحبت کردن
To speak slowly. آهسته صحبت کردن (شمرده)
squeak با صدای جیغ صحبت کردن
ad-libs بدون نوشته صحبت کردن
squeaks با صدای جیغ صحبت کردن
break in upon قطع کردن صحبت کسی
have a word with <idiom> بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
sound off باصدای بلند صحبت کردن
ad-libbing بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbed بدون نوشته صحبت کردن
sniffling درحال عطسه صحبت کردن
lisping نوک زبانی صحبت کردن
to interrupt any one's speech صحبت کسیرا قطع کردن
to take the floor حرف زدن صحبت کردن
to talk shop در باره کار صحبت کردن
To talk like a book . لفظ قلم صحبت کردن
sniffle درحال عطسه صحبت کردن
sniffled درحال عطسه صحبت کردن
lisped نوک زبانی صحبت کردن
lisp نوک زبانی صحبت کردن
to speak fluently بطور روان صحبت کردن
lisps نوک زبانی صحبت کردن
ad-lib بدون نوشته صحبت کردن
talk shop <idiom> درموردکار شخصی صحبت کردن
talks صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talk صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
phoned صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phone صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
to speak fluent Farsi روان صحبت کردن زبان پارسی
speech صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
in touch <idiom> بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
speeches صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
declaim با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaimed با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims با حرارت علیه کسی صحبت کردن
To speake broken French. فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
phoning صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
bespeak قبلا درباره چیزی صحبت کردن
phones صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
carp از روی خرده گیری صحبت کردن
To speak in a low voice. آهسته صحبت کردن ( با صدای کوتاه ،یواش )
to speak on behalf of [as representative] از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
adlib بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
blather حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
beat around the bush <idiom> غیره مستقیم وبا طفره صحبت کردن
yen اصرار
perverseness اصرار
imperiousness اصرار
peersistence اصرار
perseverance اصرار
importunity اصرار
insistently به اصرار
importunities اصرار
straight from the shoulder <idiom> راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
cant باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
persistency اصرار ابرام
urge با اصرار وادارکردن
perseveation اصرار دربرداشتن
urging با اصرار وادارکردن
insistency اصرار پافشاری
strenuousness حرارت و اصرار
tenacity چسبندگی اصرار
insist اصرار ورزیدن
persistence اصرار ابرام
persistently با اصرار مصرانه
urged با اصرار وادارکردن
insistence اصرار پافشاری
insists اصرار ورزیدن
insisted اصرار ورزیدن
insisting اصرار ورزیدن
urges با اصرار وادارکردن
phones شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoned شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
telephoning ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephone ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephones ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephoned ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
conversed : صحبت کردن محاوره کردن
conversing : صحبت کردن محاوره کردن
converses : صحبت کردن محاوره کردن
converse : صحبت کردن محاوره کردن
he insisted on me to go اصرار کرد که بروم
he insists on going اصرار دارد برفتن
perrinaciousness کله شقی اصرار
gesticulated با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulate با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
to ask somebody to say a few words خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
says سخن گفتن صحبت کردن سخن
say سخن گفتن صحبت کردن سخن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
persistency پایداری گاز جنگی پایداری اصرار
chitchat صحبت
talk صحبت
colloquy صحبت
converses صحبت
mouths صحبت
colloquies صحبت
parle صحبت
converse صحبت
collocutor هم صحبت
talks صحبت
conversing صحبت
confabulation صحبت
talked صحبت
conversed صحبت
mouthing صحبت
mouthed صحبت
mouth صحبت
aside صحبت تنها
cross talk تداخل صحبت
articulate ماهر در صحبت
coze صحبت خودمانی
articulates ماهر در صحبت
sniffle صحبت تودماغی
chit chat صحبت کوتاه
talk up <idiom> صحبت درمورد
speech صحبت نطق
dialogue گفتگو صحبت
dialogues گفتگو صحبت
speeches صحبت نطق
conversationist خوش صحبت
sniffling صحبت تودماغی
telephone frequency فرکانس صحبت
articulating ماهر در صحبت
chit-chat صحبت کوتاه
asides صحبت تنها
nattering صحبت دوستانه
conversationalist خوش صحبت
duologue صحبت دونفری
well-spoken خوش صحبت
shoptald صحبت بازاری
pillow talk صحبت خودمانی
natter صحبت دوستانه
chitchat صحبت کوتاه
private talk صحبت خصوصی
natters صحبت دوستانه
She refused to open her oips . لب به صحبت بازنکرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com