English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
discrete time با گسستگی زمانی
Other Matches
cleavage گسستگی
dissociation گسستگی
discountinuity گسستگی
rupture گسستگی
ruptures گسستگی
incoherence گسستگی
disconnection گسستگی
cleavages گسستگی
rupturing گسستگی
dissociation تفکیک گسستگی
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ultimate stress تنش یک تکه از ماده در لحظه گسستگی یا شکست
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
eternities بی زمانی
contemporaneousness هم زمانی
whilom یک زمانی
synchrony هم زمانی
monomial یک زمانی
simultaneeity هم زمانی
synchronization هم زمانی
time sense حس زمانی
eternity بی زمانی
onetime یک زمانی
sometime یک زمانی
timeline خط زمانی
time limits حد زمانی
temporal زمانی
on <prep.> در [زمانی]
time limit حد زمانی
temporal sign علامت زمانی
throughput time اشتراک زمانی
temporal maze ماز زمانی
time limit محدوده زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
time bar محدودیت زمانی
time base مبدا زمانی
time constant ثابت زمانی
time flutter اختلال زمانی
time fire تیر زمانی
time estimation براورد زمانی
time error خطای زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
time division multiplex تسهیم زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
timetable برنامه زمانی
time limit محدودیت زمانی
schedule برنامه زمانی
scheduled برنامه زمانی
schedules برنامه زمانی
time lag تاخیر زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
time lag فاصله زمانی
lapse فاصله زمانی
lapses فاصله زمانی
lapsing فاصله زمانی
time lags تاخیر زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
time lags فاصله زمانی
timetables برنامه زمانی
flashback وقفه زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
interval فاصله زمانی
yore در زمانی بسیاردور
timetabling برنامه زمانی
in a short time در اندک زمانی
temporal جسمانی زمانی
time limits محدوده زمانی
time limits محدودیت زمانی
time scale مقیاس زمانی
time scales مقیاس زمانی
time sharing اشتراک زمانی
flashbacks وقفه زمانی
timetabled برنامه زمانی
time frames چارچوب زمانی
time frame چارچوب زمانی
time زمانی موقعی
vintage model الگوی زمانی
unit of time واحد زمانی
timetrend روند زمانی
timer switch کلید زمانی
timed زمانی موقعی
time yield limit حد تسلیم زمانی
time yield تسلیم زمانی
time table جدول زمانی
timeline تسلسل زمانی
lag تاخیر زمانی
lagged تاخیر زمانی
lags تاخیر زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
no longer نه دیگر [زمانی]
pressure of time فشار زمانی
time pressure فشار زمانی
When I came in زمانی که من تو آمدم
time study بررسی زمانی
times زمانی موقعی
time series سریهای زمانی
time horizon افق زمانی
time preference رجحان زمانی
time preference ارجحیت زمانی
time interval فاصله زمانی
time slice برش زمانی
time priority تقدم زمانی
time path مسیر زمانی
time quantum ذره زمانی
time score نمره زمانی
time schedule برنامه زمانی
time fuse ماسوره زمانی
time preference ترجیح زمانی
time jitter اختلال زمانی
time priority اولویت زمانی
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
synchronising انطباق زمانی داشتن
synchronize انطباق زمانی داشتن
high burst تیر زمانی بالا
synchronizes انطباق زمانی داشتن
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
age hardening سخت گردانی زمانی
time lag فاصله زمانی مرده
monsoons باد وباران زمانی
time lags فاصله زمانی مرده
chronological ترتیب زمانی وقوع
chronological دارای ربط زمانی
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
time sampling نمونه گیری زمانی
monsoon باد وباران زمانی
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
synchronises انطباق زمانی داشتن
synchronised انطباق زمانی داشتن
time slicing تقسیم بندی زمانی
distributed lag توزیع فاصله زمانی
inductive time constant ثابت زمانی القا
input time constant ثابت زمانی اولیه
time series data امار سریهای زمانی
low time constant ثابت زمانی کوچک
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
timing برنامه ریزی زمانی
time slicing برش زمانی زدن
o technique تحلیل عوامل زمانی
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
rate of time preference نرخ برتری زمانی
chronologic دارای ربط زمانی
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
vintage model الگوی مقطع زمانی
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
aging سخت گردانی زمانی
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
marginal rate of time preference نرخ نهائی ترجیح زمانی
social rate of time preference نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
greatuncle زمانی برابر 00852 سال
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
lap chart جدول زمانی برای هر دور
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
time out معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
phase دوره زمانی اجرای برنامه
phases دوره زمانی اجرای برنامه
phased دوره زمانی اجرای برنامه
timed خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
phase مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
times خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
transient خطای موقت که درمدت زمانی رخ میدهد
peak زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
outages مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
outage مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
run duration مدت زمانی که برنامه اجرا میشود
cripples پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
He was quite a fellow in his day. زمانی برای خودش آدمی بود
lease استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
crippling پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
air hardening سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
time خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
peaks زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
available دوره زمانی ای که در آن سیستم استفاده میشود
leases استفاده از قطعه در زمانی و پرداخت قیمت
variable time fuse ماسوره زمانی متغیر VTF:abb
phased مدت زمانی که برنامه کامپایل میشود
duration مدت زمانی که چیزی سالم می ماند
cripple پرتاب توپ زمانی که حساب 0-3 یا 1-3 است
mechanical time fuze ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
productive مدت زمانی که یک محصولی ساخته میشود
peaking زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
time lag زمان تلف شده سکته زمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com