Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
respective
بترتیب مخصوص خود
Other Matches
respectively
بترتیب
chronologic
بترتیب تاریخی
christcross row
بترتیب الفبانوشتن
chronological
بترتیب وقوع
chronological
بترتیب تاریخی
column major order
بترتیب ستونی
first in first out
بترتیب ورود
alphabeticaily
بترتیب حروف تهجی
last in first out
بترتیب عکس ورود
In chronological order.
بترتیب تاریخ ( بطور مسلسل )
Act according to the previous procedure.
بترتیب گذشته عمل کنید
chronicled
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicling
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
alphameric sequence
ترکیب حروف و اعداد بترتیب توالی
chronicles
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronicle
شرح وقایع بترتیب تاریخ تاریخچه
chronologize
بترتیب زمان قراردادن موافق تاریخ مرتب کردن
chronology
شرح وقایع بترتیب زمانی علم ترتیب تاریخ
phototude
لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
lute
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes
گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write
وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil
روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface
مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics
کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
count off
شمارش به ترتیب شماره بترتیب شماره " بشمار "
registering
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers
که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
embedded code
کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
dispersal airfield
فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
aerospace projection operations
عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
specifics
مخصوص
franchises
حق مخصوص
franchise
حق مخصوص
franc
حق مخصوص
particulars
مخصوص
vest pocket
مخصوص
francs
حق مخصوص
extra special
مخصوص
favourites
مخصوص
favorites
مخصوص
especial
مخصوص
specific
مخصوص
special
مخصوص
favourite
مخصوص
particular
مخصوص
bolt
پیچ مخصوص قفل کردن در
heavy-duty
مخصوص کارسنگین
terminologies
اصطلاح مخصوص
terminology
اصطلاح مخصوص
maid in waiting
پیشخدمت مخصوص
aide de camp
اجودان مخصوص
aide-de-camp
اجودان مخصوص
specific
مخصوص معین
g man
بازرس مخصوص
specifics
مخصوص معین
habiliments
لباس مخصوص
idiosyncrasy
حال مخصوص
selective signalling
ارتباط مخصوص
idiosyncrasies
حال مخصوص
resistivity
مقاومت مخصوص
idiocrasy
حالت مخصوص
aides-de-camp
اجودان مخصوص
densities
جرم مخصوص
heavy duty
مخصوص کارسنگین
idoneous
مختص مخصوص
specific energy
انرژی مخصوص
marque
مدل مخصوص
specific capacity
فرفیت مخصوص
special corrections
تصحیحات مخصوص
special sheaf
مروحه مخصوص
special session
جلسه مخصوص
special damage
خسارت مخصوص
special drawing right
حق برداشت مخصوص
special
مخصوص خاص
specific resistivity
مقاومت مخصوص
specific search
شناسایی مخصوص
game
کامپیوتر مخصوص
special troops
یکانهای مخصوص
parts peculiar
قطعات مخصوص
density
جرم مخصوص
low resistivity
مقاومت مخصوص کم
marque
علامت مخصوص
specific weight
وزن مخصوص
special services
خدمات مخصوص
special passport
پاسپورت مخصوص
specific gravities
وزن مخصوص
favorite
مخصوص سوگلی
exempted station
یکان مخصوص
Afro pick
شانه مخصوص فر
proper
مخصوص مقتضی
dry gap bridge
پل مخصوص اب بریدگی
deffered maintenance
نگهداری مخصوص
chorea
تشنج مخصوص
specific gravity
ورن مخصوص
specific gravity
وزن مخصوص
general
معمولی و نه مخصوص
generals
معمولی و نه مخصوص
valetdechambre
پیشخدمت مخصوص
built in jack
جک مخصوص نصب
favourite or vor
ویژه مخصوص
specially
مخصوص خاص
specific gravities
ورن مخصوص
unit weight
وزن مخصوص
bluck density
وزن مخصوص
weightless
دارای وزن مخصوص کم
columbia round
تیراندازی مخصوص زنان
sign languages
زبان مخصوص کرها
sign language
زبان مخصوص کرها
built up edge
لبه مخصوص نصب
particle density
وزن مخصوص حقیقی
ashpit
چاله مخصوص خاکستر
skeeter
قایق مخصوص روی یخ
pack saddle
زین مخصوص بار
holler
صدای مخصوص هر حیوان
hollered
صدای مخصوص هر حیوان
hollering
صدای مخصوص هر حیوان
hollers
صدای مخصوص هر حیوان
phonograph connection
پریز مخصوص پیکاپ
attack cargo ship
ناوحمل و نقل مخصوص تک
handrails
نرده مخصوص دستگیره
handrail
نرده مخصوص دستگیره
processor
پردازنده جانبی مخصوص
acetarious
سبزیهای مخصوص سالاد
blower
ماشین مخصوص دمیدن
poolroom
اطاق مخصوص بیلیاردانگلیسی
catcher's box
محوطه مخصوص توپگیر
boot band
کش مخصوص گتر شلوارنظامی
alemannic
لهجهء مخصوص المانی
cargo liners
خط کشتیرانی مخصوص بار
pricket
شمع مخصوص شمعدان
all weather hood
کلاهک مخصوص هوا
canalboat
قایق مخصوص کانال
nursery rhyme
اشعار مخصوص کودکان
nursery rhymes
اشعار مخصوص کودکان
conductibility
ضریب هدایت مخصوص
lady-in-waiting
مستخدمه مخصوص ملکه
podium
بالکن جایگاه مخصوص
podiums
بالکن جایگاه مخصوص
bird cage
ماسک مخصوص خط نگهدار
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
lady in waiting
مستخدمه مخصوص ملکه
effective unit weight
وزن مخصوص موثر
insulativity
مقاومت ایزولاسیون مخصوص
jacklight
نورافکن مخصوص ماهیگیری
jemmy
دیلم مخصوص دزدان
harrier
تازی مخصوص شکارخرگوش
prerogative
امتیاز مخصوص حق ارثی
ladies-in-waiting
مستخدمه مخصوص ملکه
finishing limes
اهک مخصوص اندود
fisherman's bend
گره مخصوص قایقرانی
freestone
سنگ مخصوص تراش
slang
بزبان یا لهجه مخصوص
kitchen gardens
باغ مخصوص سبزیکاری
kitchen garden
باغ مخصوص سبزیکاری
g suit
لباس مخصوص هوانوردی
prerogatives
امتیاز مخصوص حق ارثی
jemmies
دیلم مخصوص دزدان
klister
واکس مخصوص کف اسکی
dump box
فرف مخصوص زباله
oil color
روغن مخصوص نقاشی
one horse
مخصوص یک اسب بی مایه
cuisse
زره مخصوص ران
opera glass
دوربین مخصوص اپرا
cuish
زره مخصوص ران
crewel
نخ تابیده مخصوص قلابدوزی
boudoir
اطاق کوچک مخصوص زن
opiumden
محل مخصوص تریاکها
boudoirs
اطاق کوچک مخصوص زن
melinite
مخصوص تهیه چاشنی
cycle spanner
اچار مخصوص تعمیردوچرخه
dry density
وزن مخصوص خشک
silk
نخ ابریشم مخصوص طراحی
jargon
اصطلاحات مخصوص یک صنف
tramline
خط مخصوص واگن برقی
tramlines
خط مخصوص واگن برقی
gasket
نوعی ابزار مخصوص
lecterns
میز مخصوص قرائت
gaskets
نوعی ابزار مخصوص
lectern
میز مخصوص قرائت
anvil block
سندان مخصوص اهنگری
nipples
پستانک مخصوص شیربچه
armlet
زرهء مخصوص دست
special area
منطقه پرواز مخصوص
special ammunition
مهمات مخصوص یا ویژه
specific permeability
قابلیت نفوذ مخصوص
spitton
فرف مخصوص تف کردن
registers
1-محل مخصوص درCPU
significance
معنای مخصوص دارد
harpoons
زوبین مخصوص صیدنهنگ
subcaliber range
میدان تیر مخصوص
valet
پیشخدمت مخصوص ملازم
red carpet
علامت پذیرایی مخصوص
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com