English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
English Persian
run on بتفصیل بیان کردن
Other Matches
to speak [things indicating something] بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
at full length بتفصیل
detailed بتفصیل
(the) third degree <idiom> بتفصیل پرسیدن
detailing بتفصیل شرح دادن
detail بتفصیل شرح دادن
detailing بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
detail بتفصیل گفتن بکار ویژهای گماردن ماموریت دادن
warns بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
statements بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statement بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
utter بیان کردن
tells بیان کردن
set out بیان کردن
set forth بیان کردن
frame بیان کردن
say بیان کردن
says بیان کردن
to set forth بیان کردن
voice بیان کردن
imparts بیان کردن
imparting بیان کردن
imparted بیان کردن
impart بیان کردن
tell بیان کردن
telling-off بیان کردن
sound off ازادانه بیان کردن
quantified چندی بیان کردن
riddle تفسیریا بیان کردن
riddles تفسیریا بیان کردن
come out with <idiom> بیان کردن ،گفتن
expressed بیان کردن اداکردن
express بیان کردن اداکردن
restating مجددا بیان کردن
restates مجددا بیان کردن
restated مجددا بیان کردن
restate مجددا بیان کردن
worded بالغات بیان کردن
expressing بیان کردن اداکردن
expresses بیان کردن اداکردن
bubbling بیان کردن حباب
bubbles بیان کردن حباب
sound off <idiom> عقاید را بیان کردن
quantifying چندی بیان کردن
detailing یات را بیان کردن
quantify چندی بیان کردن
quantifies چندی بیان کردن
bubble بیان کردن حباب
word بالغات بیان کردن
bubbled بیان کردن حباب
detail یات را بیان کردن
pronounce رسما بیان کردن ادا کردن
pronounces رسما بیان کردن ادا کردن
verbalised بصورت شفاهی بیان کردن
represented بیان کردن نشان دادن
rephrases به طرز دیگری بیان کردن
verbalize بصورت شفاهی بیان کردن
languages بصورت لسانی بیان کردن
rephrased به طرز دیگری بیان کردن
enouce بیان کردن بصراحت گفتن
verbalizing بصورت شفاهی بیان کردن
verbalizes بصورت شفاهی بیان کردن
rephrase به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing به طرز دیگری بیان کردن
verbalising بصورت شفاهی بیان کردن
verbalises بصورت شفاهی بیان کردن
verbalized بصورت شفاهی بیان کردن
to set out بیان کردن شرح دادن
language بصورت لسانی بیان کردن
give نسبت دادن به بیان کردن
synopsize بصورت مجمل بیان کردن
gives نسبت دادن به بیان کردن
represent بیان کردن نشان دادن
giving نسبت دادن به بیان کردن
represents بیان کردن نشان دادن
reword باواژههای دیگری بیان کردن
paraphrase نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneering پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrased نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneered پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
sneer پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
paraphrases نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrasing نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
sneers پوزخند زدن باتمسخر بیان کردن
to speak volumes [for] کاملأ واضح بیان کردن [اصطلاح مجازی]
To speake in great detail. مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
caveatemptor اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
macro کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
SGML استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
alphabetize به ترتیب الفبا نوشتن باحروف الفبا بیان کردن
rhetoric علم معانی بیان معانی بیان
authentication استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
quoted نقل بیان کردن نشان نقل قول
quote نقل بیان کردن نشان نقل قول
quotes نقل بیان کردن نشان نقل قول
scans شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
cross examination به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
expressions بیان
recitations بیان
locutions بیان
averment بیان
locution بیان
statements بیان
statement بیان
rhetorically بیان
explication بیان
dite بیان
quotation بیان
quotations بیان
diction بیان
say so حق بیان
say so بیان
say-so حق بیان
recitation بیان
say-so بیان
expression بیان
dit بیان
interpretations بیان
diction بیان
declaration بیان
expositions بیان
experssion بیان
word choice بیان
wording بیان
verbiage [American English] بیان
wording بیان
pronunciations بیان
choice of words بیان
explanations بیان
interpretation بیان
declarations بیان
pronunciation بیان
exposition بیان
explanation بیان
paradox بیان مغایر
paradoxes بیان مغایر
simply stated به بیان کوتاه
restatements بیان مجدد
dictograph بیان نگار
diction طرز بیان
declaratory متضمن بیان
self-expression بیان حال
lip سخن بیان
presentment بیان حضور
enunciative بیان کننده
apposition عطف بیان
liquorice شیرین بیان
account بیان علت
freedom of experssion ازادی بیان
shibboleths بیان رایج
appositive عطف بیان
termed <adj.> <past-p.> بیان شده
stated <adj.> <past-p.> بیان شده
named <adj.> <past-p.> بیان شده
mentioned <adj.> <past-p.> بیان شده
fluidity روانی بیان
statement بیان وضعیت
inexpressibility بیان ناپذیری
mouths مدخل بیان
licorice شیرین بیان
expessible قابل بیان
statements بیان وضعیت
expounder بیان کننده
mouth مدخل بیان
mouthed مدخل بیان
expressible به بیان درامدنی
shibboleth بیان رایج
fair spoken خوش بیان
restatement بیان مجدد
mouthing مدخل بیان
fluidity سلاست بیان
remark افهار بیان
verbalization بیان کلامی
remarked افهار بیان
intonations بیان با الحان
remarking افهار بیان
eloquence علم بیان
expresses بیان یا شرح
numbers بیان کیفیت
number بیان کیفیت
sweet root شیرین بیان
expressing بیان یا شرح
verbalization بیان شفاهی
intonation بیان با الحان
remarks افهار بیان
anticlimaxes بیان قهقرایی
expressed بیان یا شرح
anticlimax بیان قهقرایی
stater بیان کننده
express بیان یا شرح
formulation بیان ریاضی
said بیان شده
circumlocution بیان غیر مستقیم
circumlocutions بیان غیر مستقیم
word picture بیان یا شرح روشن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com