Dictiornary-Farsi | بتن باهوای بسته | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
air entrained concrete	بتن باهوای بسته


Other Matches

caloric engine	ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
pneumatic	پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
packets	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packet	بخشی از router شبکه که زمان ارسال بسته داده به مقصد را مشخص میکند بسته به مسیر انتخابی
packaging	ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
child window	پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
gift wrap	بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
multicast packet	بسته داده که به آدرسهای شبکه انتخاب شده ارسال میشود. یک بسته راه دور به تمام ایستگاههای شبکه فرستاده میشود
slated items	مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
uncrossed	بسته
trusser	بسته
packages	بسته
jellied	بسته
strikebound	بسته
clotted	بسته
kits	بسته
shut	بسته
kit	بسته
shuts	بسته
parcels	بسته
connected	بسته
parcel	بسته
packaged	بسته
crossed chaque	چک بسته
crossed cheque	چک بسته
curdy	بسته
datagram	یچ بسته
pack box	بسته
fardel	بسته
grumous	بسته
ice bound	یخ بسته
imperforate	بسته
packets	بسته
corked	بسته
shook	بسته
barred	بسته
package	بسته
solid	بسته
solids	بسته
clotty	بسته
packet	بسته
pent	بسته
interdependent	به هم بسته
packed	بسته ای
packs	بسته
stacks	بسته
stacked	بسته
fronted	صف بسته
stack	بسته
bunged up	بسته
bundle	بسته
shutting	بسته
pinioned	کت بسته
pack	بسته
bagful	یک بسته
closed	بسته
logical	یچ بسته
bundles	بسته
bundling	بسته
closed universe	جهان بسته
finite universe	جهان بسته
closed variation	واریاسیون بسته
coagulum	خون بسته
cruor	خون بسته
coil of rope	بسته طناب
congealable	بسته شدنی
shook	بسته کردن
van	کامیون سر بسته
box trail	سهم بسته
vans	کامیون سر بسته
aleatory	بسته به بخت
flat pack	بسته مسطح
food packet	بسته غذایی
gelidity	بسته شدگی
application package	بسته کاربردی
grume	خون بسته
as the case may be	بسته بمورد
homogamy	زناشویی بسته
blind fold	با چشم بسته
icebound	یخ بند یخ بسته
internal drainage	ابریز بسته
packing	بسته بندی
dunnage	بسته بندی
dumbest	زبان بسته
dumber	زبان بسته
dumb	زبان بسته
bound charge	بار بسته
disk pack	گرده بسته
disk pack	بسته دیسک
disk pack	گروه بسته
closed mind	ذهن بسته
blocked opening	درگاه بسته
blindfolding	چشم بسته
dogs	دفاع بسته
dogging	دفاع بسته
dog	دفاع بسته
kits	بسته لوازم
blindfolds	چشم بسته
kit	بسته لوازم
bound electron	الکترون بسته
closed loop	حلقه بسته
blindfold	چشم بسته
closed shops	سیستم بسته
closed shop	سیستم بسته
closed circuits	مدار بسته
closed circuit	مدار بسته
closed group	گروه بسته
blindfolded	چشم بسته
tongue-tied	زبان بسته
closed area	منطقه بسته
close column	ستون بسته
package	بسته بندی
assumed	بخود بسته
closed system	سیستم بسته
packages	بسته بندی
closed system	سازگان بسته
case numbers	شماره بسته ها
closed system	نظام بسته
packaged	بسته بندی
closed network	شبکه بسته
closed game	بازی بسته
closed routine	روال بسته
closed society	جامعه بسته
closed subroutine	زیرروال بسته
closed fist	مشت بسته
closed file	فایل بسته
closed file	ستون بسته
closed economy	اقتصاد بسته
closed traverse	پیمایش بسته
investment castings	ریخته گی بسته
blocked <adj.> <past-p.>	بسته شده
to shut down	بسته شدن
tongue tied	زبان بسته
closures	بسته شدن
packer	بسته بند
closure	بسته شدن
clogging	بسته شدن
packers	بسته بند
young ice	یخ تازه بسته
unopened	بسته - بازنشده
armful	یک بغل یک بسته
armfuls	یک بغل یک بسته
survival pack	بسته نجات
set in	بسته شدن
barricaded <adj.> <past-p.>	بسته شده
barred <adj.> <past-p.>	بسته شده
shut down	بسته شدن
shut in personality	شخصیت بسته
shutt down	بسته شدن
close-fisted <adj.>	دست بسته
cover	بسته بندی
package tour	گشت بسته ای
package holiday	گشت بسته ای
all-expense tour	گشت بسته ای
draft	بسته کالا
drafted	بسته کالا
drafts	بسته کالا
post	بسته پستی
posts	بسته پستی
posted	بسته پستی
shut	بسته شدن
shuts	بسته شدن
coverings	بسته بندی
covers	بسته بندی
tied up <adj.>	دست بسته
packaging	بسته بندی
closed	محرمانه بسته
manacled <adj.>	دست بسته
shutting	بسته شدن
post-	بسته پستی
program package	بسته برنامه
parcel post	بسته پستی
lamblkin	زبان بسته
lappermilk	شیر بسته
right parenthesis )	پرانتز بسته
large n	سر بسته همینطوری
pack	بسته کردن
lockfast	محکم بسته
right round bracket	پرانتز بسته
on the rope	بهم بسته
occlusion	بسته شدگی
mare clausum	دریای بسته
it is a question of money	موضوع بسته به
packet	بسته کوچک
packets	بسته کوچک
closed <adj.> <past-p.>	بسته شده
disabled <adj.> <past-p.>	بسته شده
investment foundry	ریخته گی بسته
locked <adj.> <past-p.>	بسته شده
iron bound	با اهن بسته
ironbound	با اهن بسته
packs	بسته کردن
pre assembled	پیش بسته
blind drainage area	حوزه ابریز بسته
bolson	حوزه ابریز بسته
closed circuit tunnel	تونل مدار بسته
aid package	بسته کمک مالی
blindfold chess	شطرنج چشم بسته
closed circuit battery	باتری با مدار بسته
closed bus system	سیستم گذر بسته