English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
English Persian
reinforced concrete بتون مسلح
ferroconcrete بتون مسلح
ice crete بتون مسلح
Search result with all words
icing مسلح کردن بتون فشرده کردن فولاد
Other Matches
armed services قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
concrete بتون
ice crete بتون فشرده
ferroconcrete بتون ارمه
lally ستون بتون ارمه
cement mixer بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
concrete mixer بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان]
viaducts پل بتون ارمه روی دره
ice crete بتون یک پارچه یا پیش ساخته
viaduct پل بتون ارمه روی دره
cement truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-truck mixer کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
transit-agitator truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
ready-mix truck کامیون بتون مخلوط کن [ساخت و ساختمان] [حمل و نقل]
ripest مسلح
weaponed مسلح
armor bearer مسلح
armoured مسلح
riper مسلح
in arms مسلح
ripe مسلح
mailed مسلح
flat مسلح
reinforced مسلح
flattest مسلح
armed مسلح
horned scully مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود
armement مسلح کردن
armed to the teeth کاملا` مسلح
forcing مسلح کردن
reinforce مسلح کردن
arm مسلح کردن
armed guard گارد مسلح
armed peace صلح مسلح
armed mine مین مسلح
gunship هلیکوپتر مسلح
heavily armed کاملا مسلح
equips مسلح کردن
equipping مسلح کردن
enarm مسلح کردن
mailed fist نیروی مسلح
poised mine مین مسلح
privateer کشتی مسلح
reenforce مسلح کردن
reinforced coat اندود مسلح
reinforced coating اندود مسلح
service component نیروی مسلح
armored cable کابل مسلح
pistoleer مسلح به طپانچه
to take up arms مسلح شدن
armed ammunition مهمات مسلح
forces مسلح کردن
weapons مسلح شده
to be packing [heat] [colloquial] مسلح بودن
bandit سارق مسلح
unarmed غیر مسلح
armed forces نیروهای مسلح
banditry سرقت مسلح
armed مسلح شده
ripest مسلح شدن
riper مسلح شدن
equip مسلح کردن
ripe مسلح شدن
to carry a weapon مسلح بودن
to pack a weapon [colloquial] مسلح بودن
reinforced concrete بتن مسلح
arming مسلح شدن
weapons مسلح کردن
weapon مسلح شده
activated mine مین مسلح
weapon مسلح کردن
cocks مسلح کردن
cocking مسلح کردن
force مسلح کردن
cock مسلح کردن
arming مسلح کردن
services نیروهای مسلح
bandits سارق مسلح
reinforces مسلح کردن
arming wire سیم مسلح کننده
unarm غیر مسلح کردن
disarmament غیر مسلح کردن
reinforced concrete facing پرده بتن مسلح
sword arm دست مسلح شمشیرباز
up in arms مسلح واماده جنگ
deactivate غیر مسلح کردن
deactivating غیر مسلح کردن
armed helicopter هلی کوپتر مسلح
deactivates غیر مسلح کردن
deactivated غیر مسلح کردن
arming range برد مسلح شدن
actuate مسلح کردن مین
arming delay تاخیر در مسلح شدن
actuated mine مین مسلح شده
actuator دستگاه مسلح کننده
armed forces courier پیک نیروهای مسلح
armed forces police دژبان نیروهای مسلح
disarms غیر مسلح کردن
delay arming مسلح کننده تاخیری
disarmed غیر مسلح کردن
gun moll معشوقه دزد مسلح
forearms از پیش مسلح کردن
forearm از پیش مسلح کردن
arming system دستگاه مسلح کننده
arming system سیستم مسلح کننده
rearmament دوباره مسلح شدن
arming vane پروانه مسلح کننده
disarm غیر مسلح کردن
armed mine مین مسلح شده
rearms دوباره مسلح شدن یا کردن
arming vane پروانه مسلح کننده بمب
arming range مسافت مسلح شدن گلوله
reinforced concrete facing membrane پرده بتن مسلح نما
cocking circuit مدار مسلح کننده مین
fitted mine مین مسلح اماده به کار
rearm دوباره مسلح شدن یا کردن
joint مشترک بین نیروهای مسلح
rearmed دوباره مسلح شدن یا کردن
heavily armed مسلح به جنگ افزار سنگین
uncharged غیر مسلح شارژ نشده
safing از حالت مسلح بودن خارج کردن
joint task force نیروی ماموریت مشترک ازنیروهای مسلح
service component نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
lashkar گروهی از قبایل هندی که مسلح باشند
enarm مسلح شدن اماده کارزار کردن
hoplite سرباز پیاده مسلح یونان قدیم
battalia بسیج دستههای نظامی ونیروهای مسلح
privateer درکشتی تجارتی مسلح کار کردن
joint exercise تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
brigands سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint servicing دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
brigand سارق مسلح سرباز پیاده سبک اسلحه
joint operations عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
arm مسلح کردن چاشنی کشیدن اماده انفجارکردن
service element عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
recoil operated مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
armstrong سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
national component هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
joint petroleum office دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
rearming تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
revenue cutter کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
garnished علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
uniservice متشکل ازیک نوع یکان یا یک نوع نیروی مسلح
permissive action link ضامن مسلح شدن جنگ افزاراتمی ضامن خودکار
characteristic actuation probability احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
cocked hat کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
cocked hats کلاهک مسلح شدن مین کلاهک برجسته
military services نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
armor مسلح کردن زره پوش کردن
transfer order دستورالعمل ارائه وفایف اجرایی یا انتقال وفایف اجرایی نیروهای مسلح
levee en masse عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
geometrical percentage درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com