Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 31 (4 milliseconds)
English	Persian
miscarries	بجایی نرسیدن
miscarry	بجایی نرسیدن
miscarrying	بجایی نرسیدن
Other Matches
to reach a place	بجایی رسیدن
nothing venture nothing have	ادم کم دل بجایی نمیرسد
Our efforts (endeavours) came to nothing (nil)	تلاشهای ما بجایی نرسید
cheating does not prosper	دغلی بجایی نمیرسد
To attain a high position in life.	درزندگی بجایی رسیدن
The project fell through ( got nowhere).	این طرح بجایی نرسید
lomomote	از جایی بجایی حرکت کردن
to miss fire	نرسیدن
to fall short	نرسیدن
to join the majority	رفتن بجایی که بیشترمردم رفته اند
to fall to the ground	به نتیجه نرسیدن
to fall through	به نتیجه نرسیدن
to miss one's tip	بمقصود نرسیدن
to come a mucker	به نتیجه نرسیدن
to come to grief	به نتیجه نرسیدن
fall through	به نتیجه نرسیدن
to be dashed to the ground	به نتیجه نرسیدن
to came a howler	به نتیجه نرسیدن
talk out of <idiom>	به نتیجه نرسیدن
to frequent a place	بجایی بطور مکرر رفت و آمد کردن
slow-down <idiom>	به توقف کامل نرسیدن
an intrusive person	کسیکه سرزده بجایی رود یا مخل اسایش کسی شود
gangrene	فساد عضو براثر نرسیدن خون
malnutrition	تغذیه ناقص نرسیدن مواد غذایی
Better late than never! <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
knock knee	کجی زانو به درون دراثرمرض یا نرسیدن موادغذایی
Better late than never. <proverb>	دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
bedsore	زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com