Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
English
Persian
instead
بجای اینکه
Search result with all words
well behaved
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well-behaved
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
virtual
تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
instead of working
بجای اینکه او کار بکند
instead of doing
بجای اینکه انجام بدهند
Other Matches
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
theory of epigensis
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
provided he goes at once
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
instead of
بجای
in his stead
بجای او
Instead of you
بجای تو
in lieu of
بجای
in the room of
بجای
in exchange for
بجای
in payment of
بجای
vises
بجای
vice
بجای
per pro
بجای
in return for
بجای
vice-
بجای
lieu
بجای
vices
بجای
he succeeded his father
بجای پدرنشست
stead
بجای بعوض
in somebody's place
بجای کسی
to pass for
قلمدادشدن بجای
instead of celebrating
بجای جشن
for
بجای از طرف
elsewhere
بجای دیگر
quid pro quo
بجای عوض
instead of
<conj.>
بجای
[بعوض]
quid pro quos
بجای عوض
in place of
بجای درعوض
instead of vice versa
بجای برعکس این
hardwired connection
می بجای ورودی و سوکت
instead of the reverse
بجای وارونه این
instead of the other way around
بجای برعکس این
take your mirks
فرمان بجای خود
were i in his skin
اگر بجای او بودم
impersonify
بجای شخص گرفتن
on your marks
فرمان بجای خود
O.K.
اصط لاحی که بجای
back to your seats
برگردید بجای خود
he could p for an englishman
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
push pass
پاس با فشارچوب بجای ضربه
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
phraseography
نشان گذاری بجای عبارت
to pass for
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
If I were in your place. . .
اگر بجای شما بودم …
I wI'll sign for him .
من بجای اوامضاء خواهم کرد
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to touch ground
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
eat the ball
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
Ferdowsi left a good name behind.
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
wicks
چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation
عمل برگرداندن لوله بجای خود
wick
چیزی که بجای فتیله بکار رود
i wish you would go
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
enallage
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
things have come to a pretty pass
کار بجای باریک رسیده است
rational dress
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
ampersand
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
to take the fall for somebody
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
conscription of weath
گرفتن پول و مال بجای سرباز
ventriloquist
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
succedaneum
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
cheat
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquistic
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
cheats
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquists
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
put the ball on the floor
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
persepolis
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
pinspotter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
cheated
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
overstand
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
oafs
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
He left a great name behid him .
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
ant
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
commodity money
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
whipping boy
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ants
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
oaf
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
scratch pad
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pads
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
order arms
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
lighted
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
lightest
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hendiadys
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
anth
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
wampun
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
kinnikinnic
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
the piping time
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
rebound
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
netball
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
puncheon
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
rebounded
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
wampum
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
kauri
کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
wampumpeag
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
hi
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
partial carry
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamer
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
in spite of the face that
اینکه
or
یا اینکه
up to/till/until
<idiom>
تا اینکه
in order to ...
تا
[اینکه ]
save that
جز اینکه
so as to
تا
[اینکه ]
in order that
تا اینکه
the fact that
اینکه
unless
جز اینکه
howbeit
با اینکه
plots
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics
توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plotted
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
because
برای اینکه
even though
ولو اینکه
forasmuch as
نظر به اینکه
hent
ربودن تا اینکه
on the supposition that
بخیال اینکه
as thought
مثل اینکه
whilst
ضمن اینکه
instantly
به محض اینکه
wherein
دراثنای اینکه
ere
قبل از اینکه
as if
مثل اینکه
notwithstanding
باوجود اینکه
in view of the fact that
نظر به اینکه
in order that
برای اینکه
as soon as
بمحض اینکه
inorder to
برای اینکه
insomuch
نظر به اینکه
as though
مثل اینکه
for
برای اینکه
providing
مشروط بر اینکه
in view of
<idiom>
به خاطر اینکه
Despite the fact that…
با وجود اینکه
In view of the fact that … whereas …
نظر به اینکه
whereas
نظر به اینکه
whenas
بعلت اینکه
so as to
برای
[اینکه]
in order to ...
برای
[اینکه]
to the end that
برای اینکه
to sum up
خلاصه اینکه
so that
برای اینکه
save that
الا اینکه
owing to the fact that
به واسطه اینکه
than
تا اینکه بجز
the reason why
دلیل اینکه
to the end that
تا اینکه بقصداینکه
owing to the fact that
نظر به اینکه
the reason why
علت اینکه
on the supposition that
بتصور اینکه
pray consider my case
تمنی اینکه
that's that
اینکه از این
post card
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
goofy foot
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
periphrastic conjugation
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
though
گرچه هرچند با اینکه
in order that he may go
برای اینکه برود
not to mention ...
<idiom>
به اضافه اینکه ... است
as respects
با توجه به اینکه اما
as regards
با توجه به اینکه اما
not to say ...
<idiom>
به اضافه اینکه ... است
in order that i may go
برای اینکه بروم
inorder to
به خاطر اینکه برای
there is nothing for it but to
چارهای ندارد جز اینکه
in a word
خلاصه اینکه مختصرا
what with
<idiom>
برای اینکه ،درنتیجه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com