Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (10 milliseconds)
English
Persian
instead of celebrating
بجای جشن
Search result with all words
hydroplane
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaning
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
graphics
شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
foist
چیزی را بجای دیگری جا زدن
recuperation
عمل برگرداندن لوله بجای خود
oaf
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oafs
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
brunch
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
mince pie
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies
نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
rickshaw
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pads
یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
Molotov cocktail
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
hi
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
ghost writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ventriloquist
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquists
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
well behaved
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well-behaved
که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
rebound
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
pen
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penning
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens
نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
elsewhere
بجای دیگر
light
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lighted
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
plot
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
virtual
تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
lieu
بجای
for
بجای از طرف
netball
بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
stead
بجای بعوض
cheat
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
vice
بجای
vice-
بجای
vices
بجای
vises
بجای
quid pro quo
بجای عوض
quid pro quos
بجای عوض
streamer
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers
یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
thrashing
وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
changeling
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changelings
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
antimatter
جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
wick
چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks
چیزی که بجای فتیله بکار رود
ant
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ants
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ack
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
ampersand
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
anth
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
anti
:پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
back to your seats
برگردید بجای خود
clackvalve
دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
commodity money
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
conceptual tool
وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
conscription of weath
گرفتن پول و مال بجای سرباز
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
eat the ball
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
ego loss programming
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
elf child
بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
enallage
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
euphemize
استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
goldbrick
جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
goofy foot
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
grillage
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
hardwired connection
می بجای ورودی و سوکت
he could p for an englishman
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
he succeeded his father
بجای پدرنشست
hendiadys
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
i wish you would go
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
impersonify
بجای شخص گرفتن
in exchange for
بجای
in his stead
بجای او
in lieu of
بجای
in payment of
بجای
in place of
بجای درعوض
in return for
بجای
in the room of
بجای
instead of
بجای
interior label
بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
Other Matches
spot bowler
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
per pro
بجای
Instead of you
بجای تو
to pass for
قلمدادشدن بجای
instead of
<conj.>
بجای
[بعوض]
instead
بجای اینکه
in somebody's place
بجای کسی
instead of the reverse
بجای وارونه این
instead of vice versa
بجای برعکس این
on your marks
فرمان بجای خود
instead of the other way around
بجای برعکس این
were i in his skin
اگر بجای او بودم
take your mirks
فرمان بجای خود
O.K.
اصط لاحی که بجای
to pass for
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
If I were in your place. . .
اگر بجای شما بودم …
I wI'll sign for him .
من بجای اوامضاء خواهم کرد
instead of working
بجای اینکه او کار بکند
push pass
پاس با فشارچوب بجای ضربه
instead of doing
بجای اینکه انجام بدهند
phraseography
نشان گذاری بجای عبارت
things have come to a pretty pass
کار بجای باریک رسیده است
to touch ground
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
Ferdowsi left a good name behind.
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
to take the fall for somebody
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
rational dress
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
pinspotter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
put the ball on the floor
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
overstand
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
He left a great name behid him .
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
whipping boy
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ventriloquistic
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
to make one's mark
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
persepolis
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
succedaneum
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
ricksha
کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
order arms
فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
mutual terms
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
spot pass
پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
the piping time
زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
wampun
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
manrope
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
kinnikinnic
برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
jelutong
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
puncheon
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
wampum
صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampumpeag
صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
kauri
کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen.
برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
partial carry
فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
low resolution graphics
توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
post card
کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
subrogate
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
personate
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
periphrastic conjugation
صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
pilot method
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
squidding
استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
ringing the changes
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
wireless network
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com