English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
English Persian
transubstantiate بجسم دیگری تبدیل کردن
Other Matches
transubstantiation تبدیل جسمی بجسم دیگر
transubstantiation اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
to transubstantiate به جسم دیگری تبدیل کردن
transmutation تبدیل عنصری بعنصر دیگری
encoder وسیلهای که داده را از یک فرمت به دیگری تبدیل میکند
slide تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
slides تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
conversions 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
decoder برنامه یا وسیلهای که داده را به حالت دیگری تبدیل میکند
morphing جلوههای ویژه در بازی ها و سیستمهای چندرسانهای که یک تصویر به تدریج به دیگری تبدیل میشود
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
recode کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
to pass one's word for another از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
piracy چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
fluidic وابسته بجسم سیال
luteal وابسته بجسم زردتخمدان یا زرده تخم مرغ
object امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objected امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objecting امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
objects امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
direct objects امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
indirect objects امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود
letters نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letter نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
novatio non presumiter تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
fractions بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
personified رل دیگری بازی کردن
personifies رل دیگری بازی کردن
personify رل دیگری بازی کردن
personifying رل دیگری بازی کردن
subtraction کم کردن یک عدد از دیگری
totalitarianize تبدیل بحکومت یکه تاز کردن بصورت حکومت مطلقه واستبدادی اداره کردن
rephrased به طرز دیگری بیان کردن
hold at disposal در اختیار دیگری نگهداری کردن
to t. بحقوق دیگری تجاوز کردن
rephrases به طرز دیگری بیان کردن
interrupts حرف دیگری را قطع کردن
interrupting حرف دیگری را قطع کردن
impersonation نقش دیگری رابازی کردن
interrupt حرف دیگری را قطع کردن
reword باواژههای دیگری بیان کردن
rephrase به طرز دیگری بیان کردن
rephrasing به طرز دیگری بیان کردن
passing off به اسم دیگری معامله کردن
fluidify تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
converting تبدیل کردن
transformed تبدیل کردن
gear level تبدیل کردن
converts تبدیل کردن
toggles تبدیل کردن
toggle تبدیل کردن
to transform [into] تبدیل کردن [به]
transforming تبدیل کردن
transform تبدیل کردن
reducing تبدیل کردن
reduces تبدیل کردن
scorify تبدیل به کف کردن
to turn something into something تبدیل کردن به
to convert something into something تبدیل کردن به
converted تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
turn تبدیل کردن
turns تبدیل کردن
redeploy [staff] تبدیل کردن
reset تبدیل کردن
transact تبدیل کردن
convert تبدیل کردن
reduce تبدیل کردن
transforms تبدیل کردن
transmutes تبدیل کردن
transmuted تبدیل کردن
transmute تبدیل کردن
transmuting تبدیل کردن
commuting تبدیل کردن
commutes تبدیل کردن
commuted تبدیل کردن
transrorm تبدیل کردن
commute تبدیل کردن
institutionalizes در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
conversion scale مقیاس تبدیل ضریب تبدیل
transiguration تبدیل صورت تبدیل هیئت
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to exchange something [for something] معاوضه کردن [چیزی را با چیز دیگری]
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to turn round برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to play off از سر خود وا کردن و بجان دیگری انداختن
to exchange something [for something] مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
lapidify تبدیل به سنگ کردن
etherify تبدیل به اتر کردن
porcelainize تبدیل بچینی کردن
levers تبدیل به اهرم کردن
liquation تبدیل باب کردن
lignify تبدیل به چوب کردن
hypostatize تبدیل بماده کردن
verbalizes تبدیل به فعل کردن
verbalizing تبدیل به فعل کردن
gorgonize تبدیل بسنگ کردن
to change to the better تبدیل به احسن کردن
phosphatize تبدیل به فسفات کردن
pustulate تبدیل به کورک کردن
reify تبدیل بماده کردن
fluidize تبدیل به مایع کردن
agglutinate تبدیل به چسب کردن
gasification تبدیل کردن بگاز
charr تبدیل به زغال کردن
prosify تبدیل به نثر کردن
provincialize تبدیل باستان کردن
ionize تبدیل به یون کردن
peptonize تبدیل به پپتن کردن
aerify تبدیل به هوا کردن
acetify تبدیل به سرکه کردن
stencilize تبدیل به استنسیل کردن
capitalized تبدیل بسرمایه کردن
capitalised تبدیل بسرمایه کردن
capitalises تبدیل بسرمایه کردن
capitalising تبدیل بسرمایه کردن
capitalize تبدیل بسرمایه کردن
capitalizes تبدیل بسرمایه کردن
capitalizing تبدیل بسرمایه کردن
ozonize تبدیل به ازن کردن
structuralize تبدیل به ساختمان کردن
interchange energy تبدیل کردن انرژی
nebulize تبدیل به ذرات کردن
surrender پس گرفتن و تبدیل کردن
compartmentalising تبدیل به اجزا کردن
realises تبدیل به پول کردن
compartmentalize تبدیل به اجزا کردن
compartmentalized تبدیل به اجزا کردن
sugars تبدیل به شکر کردن
realised تبدیل به پول کردن
compartmentalizes تبدیل به اجزا کردن
nitrate به نیترات تبدیل کردن
sugar تبدیل به شکر کردن
compartmentalises تبدیل به اجزا کردن
nitrogenize تبدیل به ازت کردن
incineration تبدیل بخاکستر کردن
cokes تبدیل به زغال کردن
surrendered پس گرفتن و تبدیل کردن
compartmentalised تبدیل به اجزا کردن
coke تبدیل به زغال کردن
scorify تبدیل به تفاله کردن
realize تبدیل به پول کردن
compartmentalizing تبدیل به اجزا کردن
forest تبدیل به جنگل کردن
surrenders پس گرفتن و تبدیل کردن
realized تبدیل به پول کردن
salify تبدیل به نمک کردن
realizing تبدیل به پول کردن
realizes تبدیل به پول کردن
vitriolize تبدیل به زاج کردن
versify تبدیل بنظم کردن
saccharify تبدیل به قند کردن
realising تبدیل به پول کردن
verbalized تبدیل به فعل کردن
verbalize تبدیل به فعل کردن
verbalising تبدیل به فعل کردن
forests تبدیل به جنگل کردن
nitrates به نیترات تبدیل کردن
lever تبدیل به اهرم کردن
verbalised تبدیل به فعل کردن
verbalises تبدیل به فعل کردن
marmarize تبدیل بمرمر کردن
saponify تبدیل بصابون کردن
char تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
charring تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
chars تبدیل به زغال کردن نیمسوز کردن
afforest تبدیل به جنگل کردن جنگلکاری کردن
pirating از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
personation خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
pirated از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
to shift off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
pirate از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
shunts ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunt ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
shunted ترن را بخط دیگری انداختن منحرف کردن
pirates از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
restitution تبدیل مختصات نقاط از عکس یا نقشهای به نقشه دیگر تبدیل مختصات
negotiate به پول نقد تبدیل کردن
liquefied گداختن تبدیل به مایع کردن
harden تبدیل به جسم جامد کردن
liquify گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies گداختن تبدیل به مایع کردن
negotiating به پول نقد تبدیل کردن
liquefying گداختن تبدیل به مایع کردن
hardens تبدیل به جسم جامد کردن
liquefy گداختن تبدیل به مایع کردن
kaolinize تبدیل به خاک چینی کردن
negotiates به پول نقد تبدیل کردن
actualization تبدیل به ارزش حال کردن
gasify تبدیل به گاز کردن بخارکردن
mineralize تبدیل بسنگ معدن کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com