Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
English
Persian
recoil
بحال خود برگشتن
recoiled
بحال خود برگشتن
recoiling
بحال خود برگشتن
recoils
بحال خود برگشتن
Search result with all words
relapse
مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsed
مرتد بحال نخستین برگشتن
relapses
مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsing
مرتد بحال نخستین برگشتن
recoil
بحال نخستین برگشتن
recoiled
بحال نخستین برگشتن
recoiling
بحال نخستین برگشتن
recoils
بحال نخستین برگشتن
Other Matches
recvperate
بحال امدن
to let alone
بحال خودواگذاردن
leave alone
بحال گذاردن
alas for him
وای بحال او
bring to
بحال اوردن
rehabilitated
بحال نخست برگرداندن
rehabilitate
بحال نخست برگرداندن
to come
بحال ایست درامدن
restored
بحال اول برگرداندن
restores
بحال اول برگرداندن
sympathy for any one
دلسوزی بحال کسی
restore
بحال اول برگرداندن
restoring
بحال اول برگرداندن
rehabilitates
بحال نخست برگرداندن
to put to a pause
بحال ایست دراوردن
let alone
بحال خود واگذاردن
dilapidate
بحال ویرانی دراوردن
woe betide thee
وای بحال تو بدابحال تو
involuted
بحال نخست برگشته
rehabilitating
بحال نخست برگرداندن
self pity
دلسوزی بحال خود
self-pity
دلسوزی بحال خود
fetch up
بحال ایست درامدن
come round
بحال اول رسیدن
restitute
بحال اول برگرداندن
equilibrate
بحال تعادل دراوردن
moseyed
بحال گردش راه رفتن
moseying
بحال گردش راه رفتن
moseys
بحال گردش راه رفتن
mosey
بحال گردش راه رفتن
It is immaterial to her .
بحال او هیچ فرقی نمی کند
Leave her alone.
اورا تنها (بحال خود ) بگذار
let it remain as it is
بگذاری بحال خود باقی باشد
to leave him to him self
او را بحال خود واگذارید اورارها کنید
to stand any one in good stead
بحال کسی سودمند بودن بدردکسی خوردن
puerperium
مرحله بین زایمان واعاده زهدان بحال اولیه خود
deviates
برگشتن
deviated
برگشتن
regurgitates
برگشتن
regurgitating
برگشتن
deviate
برگشتن
hark back
برگشتن
deviating
برگشتن
abjeure
برگشتن از
chare
برگشتن
revert
برگشتن
reverted
برگشتن
reverting
برگشتن
come back
برگشتن
reverts
برگشتن
go back
برگشتن
backslide
برگشتن
regurgitated
برگشتن
regurgitate
برگشتن
double back
<idiom>
برگشتن
retroflex
برگشتن
roll around
<idiom>
برگشتن
to come back
برگشتن
to go back
برگشتن
to put back
برگشتن
to turn turtle
برگشتن
returns
برگشتن
returning
برگشتن
returned
برگشتن
return
برگشتن
get back
<idiom>
برگشتن
sheer
برگشتن
reverse
برگشتن
reversed
برگشتن
lapse vi
برگشتن
on the way back
در برگشتن
recrudesce
برگشتن
regorge
برگشتن
reoccurrence
برگشتن
reoccurring
برگشتن
repullulate
برگشتن
resile
برگشتن
reversing
برگشتن
reverses
برگشتن
head off
<idiom>
به عقب برگشتن
introspect
بخود برگشتن
untread
برگشتن بازگشتن
to fall away
برگشتن مرتدشدن
apostatize
از دین برگشتن
till his return
تا موقع برگشتن او
resile
به عقب برگشتن
remigrate
از مهاجرت برگشتن
to bounce
[cheque/check]
برگشتن
[چکی]
capsizing
برگشتن قایق
go back on
<idiom>
به عقب برگشتن
swindled
ورق برگشتن
swindle
ورق برگشتن
rebounds
پس زدن برگشتن
rebound
پس زدن برگشتن
rebounded
پس زدن برگشتن
swindles
ورق برگشتن
capsizes
برگشتن قایق
capsized
برگشتن قایق
rebounding
پس زدن برگشتن
capsize
برگشتن قایق
repatriate
بمیهن خود برگشتن
toppling
برگشتن واژگون کردن
topples
برگشتن واژگون کردن
charring
جسم زغال برگشتن
perseverate
اصراردر برگشتن کردن
chars
جسم زغال برگشتن
toppled
برگشتن واژگون کردن
topple
برگشتن واژگون کردن
retracts
عقب کشیدن برگشتن
retracting
عقب کشیدن برگشتن
retracted
عقب کشیدن برگشتن
retract
عقب کشیدن برگشتن
char
جسم زغال برگشتن
repatriation
برگشتن یا برگرداندن به میهن
to return to the fold
[family]
به خانواده خود برگشتن
repatriations
برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriating
بمیهن خود برگشتن
repatriates
بمیهن خود برگشتن
to throw back
به تبار خود برگشتن
repatriated
بمیهن خود برگشتن
come back
<idiom>
برگشتن به جایی که حالاهستی
come back
<idiom>
به فکر شخص برگشتن
home
شهر بخانه برگشتن
homes
شهر بخانه برگشتن
recoveries
برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
overturned
معلق شدن برگشتن وسیله
recovery
برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
remount
برگشتن دوباره سوار کردن
overturn
معلق شدن برگشتن وسیله
bear up
برگشتن قایق بسمت باد
overturns
معلق شدن برگشتن وسیله
backcross
چند پشت بعقب برگشتن
counter recoil
برگشتن لوله پس از عقب نشینی
put about
تغییر جهت دادن برگشتن
remounted
برگشتن دوباره سوار کردن
remounting
برگشتن دوباره سوار کردن
remounts
برگشتن دوباره سوار کردن
aestivate
رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
bear off
برگشتن قایق بسمت مخالف باد
inside out
<idiom>
داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
to turn round
برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to head back
برگشتن
[از جایی که دراصل آمده اند]
to turn back
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
to turn around
برگشتن
[به جایی که از آنجا آمده اند]
get back at
<idiom>
صدمه زدن شخص ،برگشتن به چیزی
procedure turn
دور زدن برای برگشتن در مسیر
blench
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenched
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenching
جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
to hark back
برگشتن) درگفتگوی ازتوله شکاری که اندکی برمیگرددتاردشکار رادوب
undo
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undoes
برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
rebound
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounds
دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
recycles
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draw
ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
recycling
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
draws
ضربهای که باعث برگشتن گوی بیلیاردپس از برخورد میشود حذف اسب از دور مسابقه کشیدن زه
recycle
برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
cradled
نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradles
نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
cradle
نیم پشتک بجلو نیم چرخش و برگشتن روی پشت
time
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
times
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
timed
آزمایشی که خرابی کابل را با ارسال سیگنال روی کابل و اندازه گیری زمان برگشتن آن می سنجند
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
perseverate
خود به خود برگشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com