Dictiornary-Farsi | بحال نخستین برگشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 208 (10 milliseconds)

English	Persian
recoil	بحال نخستین برگشتن
recoiled	بحال نخستین برگشتن
recoiling	بحال نخستین برگشتن
recoils	بحال نخستین برگشتن


Search result with all words

relapse	مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsed	مرتد بحال نخستین برگشتن
relapses	مرتد بحال نخستین برگشتن
relapsing	مرتد بحال نخستین برگشتن
Other Matches

recoils	بحال خود برگشتن
recoil	بحال خود برگشتن
recoiling	بحال خود برگشتن
recoiled	بحال خود برگشتن
at first a	در نخستین دید در وهله نخستین
alas for him	وای بحال او
recvperate	بحال امدن
to let alone	بحال خودواگذاردن
leave alone	بحال گذاردن
bring to	بحال اوردن
come round	بحال اول رسیدن
let alone	بحال خود واگذاردن
dilapidate	بحال ویرانی دراوردن
to come	بحال ایست درامدن
restored	بحال اول برگرداندن
self-pity	دلسوزی بحال خود
restore	بحال اول برگرداندن
restores	بحال اول برگرداندن
restoring	بحال اول برگرداندن
woe betide thee	وای بحال تو بدابحال تو
to put to a pause	بحال ایست دراوردن
rehabilitating	بحال نخست برگرداندن
rehabilitates	بحال نخست برگرداندن
rehabilitate	بحال نخست برگرداندن
equilibrate	بحال تعادل دراوردن
fetch up	بحال ایست درامدن
sympathy for any one	دلسوزی بحال کسی
rehabilitated	بحال نخست برگرداندن
self pity	دلسوزی بحال خود
restitute	بحال اول برگرداندن
involuted	بحال نخست برگشته
moseyed	بحال گردش راه رفتن
mosey	بحال گردش راه رفتن
moseys	بحال گردش راه رفتن
moseying	بحال گردش راه رفتن
let it remain as it is	بگذاری بحال خود باقی باشد
to leave him to him self	او را بحال خود واگذارید اورارها کنید
Leave her alone.	اورا تنها (بحال خود ) بگذار
It is immaterial to her .	بحال او هیچ فرقی نمی کند
to stand any one in good stead	بحال کسی سودمند بودن بدردکسی خوردن
puerperium	مرحله بین زایمان واعاده زهدان بحال اولیه خود
resile	برگشتن
repullulate	برگشتن
retroflex	برگشتن
roll around <idiom>	برگشتن
double back <idiom>	برگشتن
get back <idiom>	برگشتن
lapse vi	برگشتن
regurgitating	برگشتن
reverts	برگشتن
reverting	برگشتن
regurgitates	برگشتن
regurgitated	برگشتن
regurgitate	برگشتن
recrudesce	برگشتن
regorge	برگشتن
to turn turtle	برگشتن
to put back	برگشتن
on the way back	در برگشتن
revert	برگشتن
reverted	برگشتن
reoccurrence	برگشتن
reverses	برگشتن
deviating	برگشتن
go back	برگشتن
abjeure	برگشتن از
to go back	برگشتن
return	برگشتن
returned	برگشتن
backslide	برگشتن
to come back	برگشتن
returning	برگشتن
returns	برگشتن
chare	برگشتن
come back	برگشتن
reoccurring	برگشتن
hark back	برگشتن
reversing	برگشتن
reversed	برگشتن
reverse	برگشتن
sheer	برگشتن
deviates	برگشتن
deviate	برگشتن
deviated	برگشتن
untread	برگشتن بازگشتن
resile	به عقب برگشتن
capsize	برگشتن قایق
capsized	برگشتن قایق
till his return	تا موقع برگشتن او
capsizes	برگشتن قایق
introspect	بخود برگشتن
to fall away	برگشتن مرتدشدن
capsizing	برگشتن قایق
apostatize	از دین برگشتن
remigrate	از مهاجرت برگشتن
swindle	ورق برگشتن
swindles	ورق برگشتن
go back on <idiom>	به عقب برگشتن
swindled	ورق برگشتن
rebounds	پس زدن برگشتن
rebounding	پس زدن برگشتن
rebounded	پس زدن برگشتن
rebound	پس زدن برگشتن
to bounce [cheque/check]	برگشتن [چکی]
head off <idiom>	به عقب برگشتن
toppled	برگشتن واژگون کردن
to return to the fold [family]	به خانواده خود برگشتن
repatriate	بمیهن خود برگشتن
repatriates	بمیهن خود برگشتن
repatriating	بمیهن خود برگشتن
retracted	عقب کشیدن برگشتن
repatriation	برگشتن یا برگرداندن به میهن
retracting	عقب کشیدن برگشتن
retracts	عقب کشیدن برگشتن
topple	برگشتن واژگون کردن
repatriations	برگشتن یا برگرداندن به میهن
topples	برگشتن واژگون کردن
toppling	برگشتن واژگون کردن
home	شهر بخانه برگشتن
retract	عقب کشیدن برگشتن
repatriated	بمیهن خود برگشتن
char	جسم زغال برگشتن
come back <idiom>	برگشتن به جایی که حالاهستی
chars	جسم زغال برگشتن
come back <idiom>	به فکر شخص برگشتن
homes	شهر بخانه برگشتن
charring	جسم زغال برگشتن
perseverate	اصراردر برگشتن کردن
to throw back	به تبار خود برگشتن
premier	نخستین
premiers	نخستین
primal <adj.>	نخستین
primary	نخستین
first detector	نخستین
first	نخستین
incipient	نخستین
our first parents adam and eva	نخستین ما
proto	نخستین
initialled	نخستین
quadrages ima	نخستین
initials	نخستین
initialling	نخستین
mixer	نخستین
initialing	نخستین
premiere	نخستین
premiering	نخستین
premieres	نخستین
premiered	نخستین
initial	نخستین
initialed	نخستین
mixers	نخستین
remounted	برگشتن دوباره سوار کردن
backcross	چند پشت بعقب برگشتن
bear up	برگشتن قایق بسمت باد
recovery	برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
recoveries	برگشتن به عملیات طبیعی پس ازخطا
counter recoil	برگشتن لوله پس از عقب نشینی
put about	تغییر جهت دادن برگشتن
overturn	معلق شدن برگشتن وسیله
remount	برگشتن دوباره سوار کردن
overturned	معلق شدن برگشتن وسیله
remounting	برگشتن دوباره سوار کردن
remounts	برگشتن دوباره سوار کردن
overturns	معلق شدن برگشتن وسیله
aestivate	رخوت تابستانی داشتن تابستان را بحال رخوت گذراندن
initial expenses	هزینه نخستین
in the egg	در مرحله نخستین
incipience	حالت نخستین
primary treatment	پاکسازی نخستین
primary needs	نیازهای نخستین
primary motivation	انگیزش نخستین
primary personality	شخصیت نخستین
menarche	نخستین قاعدگی
incipincy	حالت نخستین
initial stage	طبقه نخستین
initial movement	نخستین اقدام
incunabula	نخستین دوره
primary processes	فرایندهای نخستین
protomartyr	نخستین شهید
primary group	گروه نخستین
primary reinforcement	تقویت نخستین
prime coat	روکش نخستین
primary drive	سائق نخستین
primary anxiety	اضطراب نخستین
octateuch	نخستین عهدعتیق
prime	نخستین اولیه
primed	نخستین اولیه
primes	نخستین اولیه
primary zones	نواحی نخستین
primary treatment	تصفیه نخستین
primary productivity	فراوردگی نخستین
primary colors	رنگهای نخستین
trivium	دوره نخستین
prototype	نخستین بشر
prototype	نمونه نخستین
the opening chapter	نخستین فصل
by return of post	با نخستین پست
prototypes	نخستین بشر
prototypes	نمونه نخستین
book one	جلد نخستین