Dictiornary-Farsi | بحضور کسی بار یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)

English	Persian
yo have an a of a person	بحضور کسی بار یافتن


Other Matches

propagated	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagates	گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate	گشترش یافتن یا نشر یافتن
trial and error <idiom>	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
discover	یافتن
discovered	یافتن
discovers	یافتن
discovering	یافتن
finds	یافتن
detected	یافتن
find	یافتن
detect	یافتن
detecting	یافتن
detects	یافتن
to undergo a change	تغییر یافتن
lessening	تقلیل یافتن
penetract	راه یافتن
wind up	پایان یافتن
wrap up	خاتمه یافتن
lessens	تقلیل یافتن
escalate	فزونی یافتن
perennate	دوام یافتن
pickup	بهبودی یافتن
lessened	تقلیل یافتن
accruing	افزایش یافتن
accrues	گسترش یافتن
accrues	افزایش یافتن
accrue	گسترش یافتن
conquering	پیروزی یافتن بر
conquers	پیروزی یافتن بر
centralization	مرکزیت یافتن
learns	اگاهی یافتن
learn	اگاهی یافتن
pull round	بهبودی یافتن
overpowers	استیلا یافتن بر
lessen	تقلیل یافتن
protend	امتداد یافتن
accruing	گسترش یافتن
overspread	بسط یافتن
alters	تغییر یافتن
come up with <idiom>	یافتن پاسخ
accede	دست یافتن
lay hands on something <idiom>	یافتن چیزی
masters	تسلط یافتن
masters	تسلط یافتن بر
mastered	تسلط یافتن
mastered	تسلط یافتن بر
master	تسلط یافتن
master	تسلط یافتن بر
pull through <idiom>	بهبود یافتن
accrue	افزایش یافتن
accede	راه یافتن
centred	تمرکز یافتن
centre	تمرکز یافتن
escalating	فزونی یافتن
specialises	تخصص یافتن
overmatch	تفوق یافتن
overmaster	برتری یافتن بر
alter	تغییر یافتن
altered	تغییر یافتن
altering	تغییر یافتن
booms	توسعه یافتن
booming	توسعه یافتن
boomed	توسعه یافتن
boom	توسعه یافتن
escalated	فزونی یافتن
escalates	فزونی یافتن
specializing	تخصص یافتن
specializes	تخصص یافتن
specialize	تخصص یافتن
specialising	تخصص یافتن
centers	تمرکز یافتن
attain	دست یافتن
dwindling	تدریجاکاهش یافتن
dwindles	تدریجاکاهش یافتن
dwindled	تدریجاکاهش یافتن
dwindle	تدریجاکاهش یافتن
relaxing	تخفیف یافتن
relaxes	تخفیف یافتن
relax	تخفیف یافتن
recuperate	بهبودی یافتن
recuperated	بهبودی یافتن
recuperates	بهبودی یافتن
terminates	خاتمه یافتن
to be transferred	انتقال یافتن
recuperating	بهبودی یافتن
terminated	خاتمه یافتن
to come to know	اگاهی یافتن
deploy	گسترش یافتن
to be through	فراغت یافتن
attained	دست یافتن
attaining	دست یافتن
attains	دست یافتن
expand	بسط یافتن
expanding	بسط یافتن
sublate	تغییرشکل یافتن
expands	بسط یافتن
taper off	کاهش یافتن
to a greatness	بزرگی یافتن
transcends	برتری یافتن
transcending	برتری یافتن
transcended	برتری یافتن
transcend	برتری یافتن
to be prolonged	امتداد یافتن
deploys	گسترش یافتن
recvperate	بهبودی یافتن
deploying	گسترش یافتن
to extricate oneself	رهایی یافتن
diminishes	نقصان یافتن
diminish	تقلیل یافتن
diminish	نقصان یافتن
prefer	ترجیح یافتن
preferring	ترجیح یافتن
prefers	ترجیح یافتن
to grow better	بهبودی یافتن
to look oneself again	بهبود یافتن
specialization	تخصص یافتن
to pull round	بهبودی یافتن
waning	کاهش یافتن
to reach for knowledge	برای یافتن
wanes	کاهش یافتن
to quit oneself of	رهائی یافتن از
waned	کاهش یافتن
conquer	پیروزی یافتن بر
wane	کاهش یافتن
diminishes	تقلیل یافتن
overpowered	استیلا یافتن بر
terminate	خاتمه یافتن
to gain in nealth	بهبودی یافتن
to gain the upper hand	غلبه یافتن
dominates	تفوق یافتن
dominated	تفوق یافتن
dominate	تفوق یافتن
to get fame	شهرت یافتن
to get off	رهایی یافتن از
to get ones hand in	دست یافتن به
to get rid of	رهایی یافتن از
insuring	اطمینان یافتن
insures	اطمینان یافتن
ensuring	اطمینان یافتن
ensures	اطمینان یافتن
ensured	اطمینان یافتن
ensure	اطمینان یافتن
overpower	استیلا یافتن بر
to take courage	خرات یافتن
luxuriates	شکوه یافتن
come off	وقوع یافتن
luxuriating	شکوه یافتن
over-	پایان یافتن
come off	تحقق یافتن
over	پایان یافتن
spreads	گسترش یافتن
to alter [to]	تغییر یافتن
spread	گسترش یافتن
achieve	دست یافتن
achieved	دست یافتن
come round	شفا یافتن
overcoming	غلبه یافتن
luxuriated	شکوه یافتن
recover	بهبودی یافتن
recovering	بهبودی یافتن
to get back on one's feet	بهبودی یافتن
realizing	تحقق یافتن
realizes	تحقق یافتن
realized	تحقق یافتن
realize	تحقق یافتن
realising	تحقق یافتن
realises	تحقق یافتن
realised	تحقق یافتن
recovers	بهبودی یافتن
convect	انتقال یافتن
luxuriate	شکوه یافتن
come through	وقوع یافتن
reducing	کاهش یافتن
reduces	تقلیل یافتن
reduces	کاهش یافتن
reduce	تقلیل یافتن
reduce	کاهش یافتن
tensest	تشدید یافتن
tenses	تشدید یافتن
tenser	تشدید یافتن
tensed	تشدید یافتن
tense	تشدید یافتن
outspread	گسترش یافتن
scant	تخفیف یافتن
shrinks	کاهش یافتن
shrink	کاهش یافتن
reducing	تقلیل یافتن
tensing	تشدید یافتن
achieves	دست یافتن
achieving	دست یافتن
end	خاتمه یافتن
circumfuse	گسترش یافتن
ended	خاتمه یافتن
to peter out	نقصان یافتن
center	تمرکز یافتن
ends	خاتمه یافتن
bunchout	برامدگی یافتن
break out	شیوع یافتن