English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (36 milliseconds)
English Persian
jet بخارج پرتاب کردن
jets بخارج پرتاب کردن
jetted بخارج پرتاب کردن
jetting بخارج پرتاب کردن
Search result with all words
ejection خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
Other Matches
ejection seat صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
To smuggle in to ( out of ) a country . جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
free drop پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
one and one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one plus one جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
delivery groups مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
spew بخارج ریختن
effluxion جریان بخارج
off از محلی بخارج
spews بخارج ریختن
spewed بخارج ریختن
spewing بخارج ریختن
efflux پخش بخارج
pentathlon مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
pentathlons مسابقه پنجگانه شامل پرش طول و پرتاب نیزه و دو 002متر و پرتاب دیسک و دو0051 متر
throws ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
ballistics مبحث پرتاب گلوله واجسام پرتاب شونده
throw ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
throwing ناگه وازا پرتاب وزنه پرتاب چکش
efflux انتشار بخارج جریان
effluent بخارج پخش کننده
effluents بخارج پخش کننده
supinator عضله مدیره بخارج
supinate بخارج برگرداندن دست
exocrine بخارج تراوش کننده
I am very much opposed to your going abroad. با رفتن شما بخارج سخت مخالفم
command sponsored dependent بستگان نظامیانی که با خرج ارتش بخارج مسافرت می کنند
shoots زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoot زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
let fly پرتاب کردن
pitch پرتاب کردن
shoots پرتاب کردن
thrust پرتاب کردن
pelt پرتاب کردن
pitches پرتاب کردن
pelted پرتاب کردن
foin پرتاب کردن
unsling پرتاب کردن
skeet پرتاب کردن
jaculate پرتاب کردن
pelts پرتاب کردن
jettison پرتاب کردن
jettisoned پرتاب کردن
shoot پرتاب کردن
thrusts پرتاب کردن
thrusting پرتاب کردن
projects پرتاب کردن
project پرتاب کردن
jettisons پرتاب کردن
jettisoning پرتاب کردن
projected پرتاب کردن
castaway پرتاب کردن وزنه
projectable قابل پرتاب کردن
unsling از فلاخن پرتاب کردن
spits اب دهان پرتاب کردن
triggers پرتاب کردن فشنگ
launch a missile موشک پرتاب کردن
triggered پرتاب کردن فشنگ
trigger پرتاب کردن فشنگ
castaways پرتاب کردن وزنه
jettisoned پرتاب کردن به بیرون
lobs باهستگی پرتاب کردن
lobbed باهستگی پرتاب کردن
jettisoning پرتاب کردن به بیرون
jettisons پرتاب کردن به بیرون
lob باهستگی پرتاب کردن
to fire a torpedo اژدری پرتاب کردن
to launch a torpedo اژدری پرتاب کردن
jettison پرتاب کردن به بیرون
spit اب دهان پرتاب کردن
slings زنجیردار پرتاب کردن
shoot پرتاب کردن گلوله
lobbing باهستگی پرتاب کردن
slinging زنجیردار پرتاب کردن
shoots پرتاب کردن گلوله
sling زنجیردار پرتاب کردن
command ejection پرتاب کابین خلبان با فرمان سیستم پرتاب خودکار کابین
upthrust بطرف بالا پرتاب کردن
pash بازور پرتاب کردن کوبیدن
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
shoving با زور پیش بردن پرتاب کردن
shove با زور پیش بردن پرتاب کردن
squish صدای شکستن یا پرتاب چیزی له کردن
shoved با زور پیش بردن پرتاب کردن
slogs ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogged ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slog ضربت سخت زدن پرتاب کردن
slogging ضربت سخت زدن پرتاب کردن
skyrocket مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketing مثل موشک بهوا پرتاب کردن
shoves با زور پیش بردن پرتاب کردن
skyrocketed مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrockets مثل موشک بهوا پرتاب کردن
pitch توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
send down پرتاب کردن توپ بسوی میله توپزن
pitches توپ رابه طرف چوگان زن پرتاب کردن
refire time زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
pitch پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitches پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
hurled پرتاب کردن پرت کردن
hurl پرتاب کردن پرت کردن
hurls پرتاب کردن پرت کردن
run-up [start-up] نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
deathlon مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
quail نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
quails نوعی موشک فریبنده که برای کور کردن رادارها و یاسیستم پدافند هوایی دشمن ازهواپیما پرتاب میشود
delivery error اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
weapon delivery پرتاب جنگ افزار یا وسیله پرتاب جنگ افزار
automatic toss روش پرتاب خودکار بمب پرتاب خودکار بمب
side sweep and over under گرفتن دست و کمرحریف کشیدن وی بطرف خودو با پای چپ زیر پای راست حریف را خالی کردن و پرتاب حریف
bombing angle زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
effluvium پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
density of loading تراکم پر کردن خرج در لوله تراکم خرج پرتاب
shies پرتاب
shoving پرتاب
pitch پرتاب
throwing پرتاب
shied پرتاب
shoves پرتاب
shy پرتاب
jetted پرتاب
hurl پرتاب
tossing پرتاب
hurled پرتاب
throws پرتاب
put پرتاب
shying پرتاب
shyest پرتاب
hurls پرتاب
shyer پرتاب
tosses پرتاب
tossed پرتاب
jetting پرتاب
launched پرتاب
putting پرتاب
launches پرتاب
jet پرتاب
pitches پرتاب
jets پرتاب
shove پرتاب
shoved پرتاب
toss پرتاب
puts پرتاب
launch پرتاب
throw پرتاب
detrusion پرتاب
launching پرتاب
jaculation پرتاب
pounces پرتاب استامپ
launching angle زاویه پرتاب
shoves پرتاب شدن
throw-ins پرتاب اوت
fires پرتاب راکت
launching site محل پرتاب
free throw پرتاب ازاد
projection پرتاب طرح
projections پرتاب طرح
lunger پرتاب کننده
shoving پرتاب شدن
throw-in پرتاب اوت
foul line خط پرتاب ازاد
forward cast پرتاب نخ ماهیگیری
bowshot تیر پرتاب
fired پرتاب راکت
over 6 یا 8 پرتاب توپ
charity shot پرتاب ازاد
weight throw پرتاب وزنه
propelling charge خرج پرتاب
torpedo launch پرتاب اژدر
threw پرتاب کرد
throwing the javelin پرتاب نیزه
paradrop پرتاب با چتر
hot hand پرتاب موفق
slung پرتاب شده
discus throwing پرتاب دیسک
throwing apparatus لوازم پرتاب
discus throw پرتاب دیسک
tilt شتاب پرتاب
tilted شتاب پرتاب
upthrow پرتاب ببالا
sharity stripe خط پرتاب ازاد
charity line خط پرتاب ازاد
rocketry فن پرتاب موشک
over- 6 یا 8 پرتاب توپ
launcher سکوی پرتاب
launcher پرتاب کننده
referee throw پرتاب داور
caster پرتاب کننده
shoved پرتاب شدن
javelin throw پرتاب نیزه
propellants خرج پرتاب
shot put پرتاب وزنه
hammer throw پرتاب چکش
throwing the hammer پرتاب چکش
propellant charge خرج پرتاب
propellant خرج پرتاب
shove پرتاب شدن
tilts شتاب پرتاب
fire پرتاب راکت
puts پرتاب وزنه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com