Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
kitchener
بخاری خوراک پزی
Other Matches
gastronome
EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
the food was smoked
خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
gaseous
بخاری
chimney
بخاری
stoves
بخاری
stove
بخاری
radiator
بخاری
halituous
بخاری
radiators
بخاری
heaters
بخاری
heater
بخاری
chimneys
بخاری
steam lance
یخ اب کن بخاری
grate
بخاری تو دیواری
steam brake
ترمز بخاری
radiator
خنک کن بخاری
steam hammer
چکش بخاری
radiators
خنک کن بخاری
fender
پیش بخاری
soot
دوده بخاری
fire guard
پیش بخاری
andiron
پیش بخاری
fire place
بخاری دیواری
steam pile driver
شمعکوب بخاری
fire screen
پنجره بخاری
fireplace
بخاری منقل
fireplaces
بخاری منقل
grated
بخاری پنجرهای
grated
بخاری تو دیواری
electric heater
بخاری برقی
grate
بخاری پنجرهای
grates
بخاری پنجرهای
grates
بخاری تو دیواری
chimneypiece
نمای بخاری
steam pile driver
دنگ بخاری
mantel board
در بالای بخاری
chimneypiece
گچ بری بخاری
chimney piece
پیش بخاری
fire side
پای بخاری
chimney breast
سینه بخاری
chimney breasts
سینه بخاری
chimneys
بخاری دیواری
stovepipe
لوله بخاری
fire-irons
لوازم بخاری
chimney
بخاری دیواری
interior heater
بخاری اتومبیل
steamship
کشتی بخاری
vapoury
بخاری بخارمانند
pokers
سیخ بخاری
poker
سیخ بخاری
turn cap
خفه کن بخاری
fire side
بخاری دیواری
mantelpiece
نمای بخاری
firesides
پای بخاری
stoker
سیخ بخاری
mantelpieces
نمای بخاری
fireside
پای بخاری
tun
لوله بخاری
mantlepieces
نمای بخاری
chimney piece
ارایش روی بخاری
louver
فانوس دودکش بخاری
capital
سرستون سرلوله بخاری
wood stove
بخاری هیزمی یا چوبی
battery steamer
کوره باتری بخاری
fireguard
سپر جلو بخاری
fireguards
سپر جلو بخاری
mantel
طاقچه بالا بخاری
mantel piece
گچبری دور بخاری
mantlepieces
گچ بری دور بخاری
firedog
سه پایه پیش بخاری
mantlepieces
طاقچه بالا بخاری
mantelpieces
گچ بری دور بخاری
mantelpiece
طاقچه بالا بخاری
ingle-nook
[گوشه لوله بخاری]
fire irons
لوازم پای بخاری
mantelpieces
طاقچه بالا بخاری
mantelpiece
گچ بری دور بخاری
franklin stove
بخاری اختراعی فرانکلین
steam shovel
خاک انداز بخاری
firescreen
سپر جلو بخاری
louvre
فانوس دودکش بخاری
inglenook
گوشه لوله بخاری
abat vent
کلاهک دودکش بخاری
hearth rug
قالیچه پیش بخاری
louvers
فانوس دودکش بخاری
chimney-back
صفحه پشت بخاری
heaters
بخاری دستگاه تولید گرما
andiron
سه پایهای که کنار بخاری می گذاشتند
heater
بخاری دستگاه تولید گرما
steamboat
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
yachts
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
fire irons
سیخ و سه پایه وسایراسبابهای جلو بخاری
inhalator
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
chimney-mantle
[قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
yacht
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
poking
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
pokes
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
chimney-corner
[گوشه یا کناره ی عقب نشین بخاری یا شومینه]
overmantel
ارایش طاقچه دار در روی نمای بخاری
poked
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
poke
کنجکاوی کردن بهم زدن اتش بخاری
chimney sweeper
کسی که دوده لوله بخاری راپاک میکند
space heater
بخاری مخصوص گرم کردن فضای ازاد
steeplejack
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
paddle boats
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
steeplejacks
بنا یا تعمیر کار برج و مناره و دود کش بخاری
paddle boat
کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
chimney sweeps
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
chimney sweep
کسی که کارش پاک کردن لولهی بخاری و شومینه است
snag boat
کشتی بخاری کوچک که با ان بستر رودخانه هارا ازموانع پاک می کنند
meats
خوراک
oligotrophic
کم خوراک
mess
:یک خوراک
messes
:یک خوراک
pabulum
خوراک
victuals
خوراک
repasts
خوراک
viands
خوراک
faring
خوراک
fares
خوراک
fared
خوراک
fare
خوراک
tucker
خوراک
meat
خوراک
nutrition
خوراک
intake
خوراک
intakes
خوراک
feed
خوراک
messmate
هم خوراک
feeds
خوراک
passage money
خوراک
repast
خوراک
nutriments
خوراک
food
خوراک
foods
خوراک
tacking
خوراک
tacks
خوراک
at mess
سر خوراک
keeps
خوراک
chow
خوراک
chows
خوراک
tacked
خوراک
tack
خوراک
nourishment
خوراک
butterpump
غم خوراک
nutriment
خوراک
keep
خوراک
non condensing
ماشین بخاری که بخار کارکرده رابجای اینکه تبدیل به اب کند بهوامی فرستد
meal time
وقت خوراک
chop house
خوراک خانه
autotroph
خوراک ساز
slipslop
خوراک ابکی
to d. up
خوراک گذاردن
timbale
خوراک دلمه
sitophobia
خوراک هراسی
at meat
سر خوراک یا غذا
eating house
خوراک پزخانه
he partook of fare
در خوراک ما شریک شد
preparation of food
تهیه خوراک
dosage
یک خوراک دارو
piece de resistance
خوراک اصلی
frugal food
خوراک ساده
queasiness
سنگینی خوراک
feedstuff
خوراک حیوانات
insect
کرم خوراک
meal time
موقع خوراک
heterotroph
خوراک گیر
kingfisher
ماهی خوراک
insects
کرم خوراک
food gathering
خوراک اوری
menu
فهرست خوراک
gourmets
خوراک شناس
dish
سینی خوراک
dishes
سینی خوراک
treat
خوراک رایگان
treats
خوراک رایگان
recipe
خوراک دستور
recipes
خوراک دستور
slops
خوراک ابکی
hors d'oeuvre
پیش خوراک
hors d'oeuvres
پیش خوراک
suave
خوش خوراک
treated
خوراک رایگان
grub
خوراک خواربار
grubbed
خوراک خواربار
gourmet
خوراک شناس
menus
فهرست خوراک
support
[nourish, feed]
خوراک دادن
snack
خوراک مختصر
snack
خوراک سرپایی
snacks
خوراک مختصر
snacks
خوراک سرپایی
feed
خوراک دادن
feed
خوراک علوفه
feeds
خوراک دادن
feeds
خوراک علوفه
aliment
خوراک دادن
grubs
خوراک خواربار
feeder
خوراک دهنده
eating
خوش خوراک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com