Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English
Persian
reek
بخار ازدهان خارج کردن
reeked
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
بخار ازدهان خارج کردن
reeks
بخار ازدهان خارج کردن
Other Matches
disgorger
وسیله بیرون اوردن قلاب ازدهان ماهی
precipitation of moisture
انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
steam
بخار کردن
steamed
بخار کردن
steams
بخار کردن
steaming
بخار کردن
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
derailed
از خط خارج کردن
ejecting
خارج کردن
phase out
خارج کردن
extraction
خارج کردن
derail
از خط خارج کردن
ejects
خارج کردن
ejected
خارج کردن
eject
خارج کردن
bring out
خارج کردن
derails
از خط خارج کردن
expulse
خارج کردن
discharge
خارج کردن
unship
خارج کردن
to rule out
خارج کردن
derailing
از خط خارج کردن
discharges
خارج کردن
out of bounds
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
ager
نوعی ماشین بخار جهت ثابت کردن رنگ ها و افزایش ظاهری قدمت فرش
defecate
خارج کردن مدفوع
swap out
مبادله کردن به خارج
defecating
خارج کردن مدفوع
defecates
خارج کردن مدفوع
exfiltration
خارج کردن از میدان
expectorate
ازشش خارج کردن
to put out of court
از دستور خارج کردن
disseise
ازتصرف خارج کردن
defecated
خارج کردن مدفوع
tabling
از دستور خارج کردن
tables
از دستور خارج کردن
spew
با فشار خارج کردن
spewed
با فشار خارج کردن
spewing
با فشار خارج کردن
spews
با فشار خارج کردن
disarms
از ضامن خارج کردن
disarmed
از ضامن خارج کردن
ablate
بریدن و خارج کردن
disarm
از ضامن خارج کردن
phase out
به ترتیب خارج کردن
table
از دستور خارج کردن
tabled
از دستور خارج کردن
to expel
[from]
بزور خارج کردن
[از]
decivilize
از تمدن خارج کردن
lay on the table
از دستور خارج کردن
write off
از دفتر خارج کردن
write-off
از دفتر خارج کردن
write-offs
از دفتر خارج کردن
expelled
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
منفصل کردن بزور خارج کردن
emitted
بیرون دادن خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
emits
بیرون دادن خارج کردن
emit
بیرون دادن خارج کردن
strike off the rolls
از صورت وکلا خارج کردن
emancipating
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
از زیر سلطه خارج کردن
to phase out something
به ترتیب خارج کردن چیزی
emancipated
از زیر سلطه خارج کردن
emancipate
از زیر سلطه خارج کردن
unplug
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuate
اخراج خارج کردن یا شدن
deconcentrate
از حالت تغلیظ خارج کردن
bail
عمل خارج کردن اب قایق
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
emitting
بیرون دادن خارج کردن
unplugged
خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuating
اخراج خارج کردن یا شدن
uncouple
از حالت زوجی خارج کردن
evacuated
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates
اخراج خارج کردن یا شدن
emit
بیرون دادن از خود خارج کردن
safing
از حالت مسلح بودن خارج کردن
emits
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
breaks
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
to play in or out
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
steam irons
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron
ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
discarded
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
discards
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
stripping crane
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
deviations
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviation
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
hooked medallion
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evicted
خارج کردن خلع ید کردن
evict
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
خارج کردن خلع ید کردن
eviction
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
externals
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
releases
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
external
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelines
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
exfiltration
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
smuts
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelining
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smut
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
break out
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizes
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
demonetization
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
labels
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label
مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
text
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts
پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
port
مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
demonetization
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
tilting mixer
نوعی بتن ساز دوار که با کج کردن مخزن ان تمام بتن خارج میشود
osteotomy
برش استخوان و جداکردن و خارج کردن قسمتی از استخوان
vapor
بخار
vapo
بخار
vapour
بخار
vapour
بخار اب
steam
بخار
brume
بخار
vaporer
بخار زا
vaporific
بخار زا
fuming
بخار
fumes
بخار
reeks
بخار
water vapor
بخار اب
fumed
بخار
reeking
بخار
haze
بخار
miasmas
بخار بد بو
fume
بخار
reeked
بخار
miasma
بخار بد بو
reek
بخار
vaporific
بخار شو
steam
بخار اب
steams
بخار اب
gasses
بخار
gassed
بخار
gases
بخار
gas
بخار
steams
بخار
aqueous vapor
بخار اب
steamed
بخار اب
halitus
بخار
steamed
بخار
steaming
بخار
steaming
بخار اب
reversion
هبه کردن مال غیر منقول بخ کسی به شرط حدوث امری در خارج یا گذشتن مدت معین هبه مشروط
vaporizing
بخار شدن
vaporized
بخار شدن
vaporize
بخار شدن
steamer
کشتی بخار
steamer
ماشین بخار
steamers
کشتی بخار
steamers
ماشین بخار
bucket of steam
سطل بخار
boilers
مولد بخار
vaporised
بخار شدن
vaporises
بخار شدن
cheval vapor
اسب بخار
vaporising
بخار شدن
vaporizes
بخار شدن
atmology
علم بخار اب
turbines
توربین بخار
vaporization
تبدیل به بخار
turbine
توربین بخار
vaporization
بخار سازی
reeks
بخار دهان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com