Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
live steam	بخار زنده
Other Matches
precipitation of moisture	انقباض و فرود امدن بخار تراکم بخار
vivisectional	زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection	زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisect	موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
steam iron	ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam irons	ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
above ground	زنده
vivid	زنده
lived	:زنده
alacritous	زنده
liveliest	زنده
live	:زنده
live	زنده
biotic	زنده
skylarker	زنده دل
animates	زنده
lively <adj.>	دل زنده
genial <adj.>	دل زنده
livelier	زنده
lively	زنده
cheerful <adj.>	زنده دل
living	زنده
plaster of Paris	گچ زنده
animate	زنده
cheerful <adj.>	دل زنده
lived	زنده
fresh-	زنده
fresh	زنده
lighthearted	زنده دل
dapper	زنده دل
freshest	زنده
live bearing	زنده زا
quickest	زنده
vivific	زنده
coiner	زنده
dashing	زنده دل
quick	زنده
viviparous	زنده زا
quicker	زنده
full of life	سر زنده
alive	زنده
life full	سر زنده
biogen	زنده زا
resurrecting	زنده کردن
resurrect	زنده کردن
night waking	شب زنده داری
quicken	زنده کردن
vigilance	شب زنده داری
wake	شب زنده داری
resuscitate	زنده کردن
vigils	شب زنده داری
resuscitating	زنده کردن
vigil	شب زنده داری
resuscitated	زنده کردن
waked	شب زنده داری
resuscitates	زنده کردن
resurrects	زنده کردن
wakefulness	شب زنده داری
revives	زنده شدن
revived	زنده شدن
to restor to life	زنده کردن
revive	زنده شدن
to see the sun	زنده بودن
quicken	زنده شدن
quickened	زنده کردن
quickened	زنده شدن
quickens	زنده کردن
liven	زنده شدن
quickens	زنده شدن
surviving	زنده ماندن
survives	زنده ماندن
survived	زنده ماندن
survive	زنده ماندن
quicklime	اهک زنده
vive int	زنده باد!
to restorative to life	زنده کردن
inter vivos	در میان زنده ها
long little	زنده باد
long live	زنده باد
lucubration	شب زنده داری
pernoctation	شب زنده داری
playable	توپ زنده
protoplast	واحدجرم زنده
quick clay	بتن زنده
irresuscitable	زنده نشدنی
quick ening	زنده کننده
quick lime	اهک زنده
living soil	خاک زنده
living polymer	بسپار زنده
gamesome	زنده روح
in vivo	بافت زنده
live load	بار زنده
he suffered at the stake	او را زنده سوزاندند
he suffered at the stake	زنده سوخته شد
live ball	توپ زنده
ground ball	توپ زنده
liveliness	زنده دلی
living environment	محیط زنده
living organisms	موجودات زنده
restoration to life	زنده سازی
to recover to life	زنده کردن
to call back to life	زنده کردن
biomass	توده زنده
bioderm	لایه زنده
anabiosis	زنده سازی
survivor	شخص زنده
activity	زنده دلی
activities	زنده دلی
viable	زنده ماندنی
verve	زنده دلی
good	توپ زنده
biogenic	زنده زایی
biophage	زنده خوار
macroconsumer	زنده خوار
biopsy	زنده بینی
to bring to life	زنده کردن
call back to life	زنده کردن
calcined lime	اهک زنده
restore to life	زنده کردن
resurge	زنده شدن
resuscitator	زنده کننده
resusctate	زنده کردن
reviviscence	زنده سازی
spiritous	فعال زنده
spirituelle	بشاش سر زنده
wakes	شب زنده داری
live wire	سیم زنده
protoplasm	جرم زنده
survived <past-p.>	زنده ماندن
wakeful	شب زنده دار
resurrected	زنده کردن
lived	زنده بودن
live wires	سیم زنده
viva	زنده باد
vivas	زنده باد
wanener	شب زنده دار
lived	زنده کردن
live	زنده بودن
live	زنده کردن
survivors	زنده ماندگان
vivify	زنده کردن
viviparity	زنده زایی
wight	موجود زنده
gas	بخار
aqueous vapor	بخار اب
steams	بخار اب
gases	بخار
fume	بخار
fumed	بخار
fumes	بخار
fuming	بخار
miasma	بخار بد بو
gassed	بخار
brume	بخار
gasses	بخار
vapour	بخار اب
vapour	بخار
reeking	بخار
miasmas	بخار بد بو
vaporer	بخار زا
vaporific	بخار زا
vaporific	بخار شو
reeked	بخار
steaming	بخار
haze	بخار
halitus	بخار
steamed	بخار اب
steamed	بخار
steaming	بخار اب
vapo	بخار
vapor	بخار
steams	بخار
reek	بخار
steam	بخار
water vapor	بخار اب
steam	بخار اب
reeks	بخار
outlives	بیشتر زنده بودن از
outliving	بیشتر زنده بودن از
biomass pyramid	هرم توده زنده
biogenic	موجد موجود زنده
combat survival	زنده ماندن در رزم
live down	باخاطرات زنده ماندن
outlived	بیشتر زنده بودن از
lump lime	کلوخ اهک زنده
photobiotic	زنده بواسطه نور
revitalizing	باز زنده ساختن
quick en	زنده کردن نیروبخشیدن به
galliard	ادم دل زنده و شاداب
being	موجود زنده شخصیت
overlive	بیشتر زنده بودن از
live on	بازهم زنده بودن
revenant	ادم زنده شده
haleness	سلامت زنده دلی
live load reduction	کاستن از بار زنده
outlive	بیشتر زنده بودن از
necrosis	مردن نسوج زنده
revitalized	باز زنده ساختن
within living memory	تا انجا که مردمان زنده
To keep late nights [hours]	شب زنده داری کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com