Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
To come to grief. To be runied.
بخاک سیاه نشستن
Other Matches
to take ground
بخاک نشستن
to sit out
نشستن بیشتر نشستن از
basalt
نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouettes
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouette
نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin
رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
crape
نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
inhumation
بخاک سپاری
to cast oneself down prostrate
بخاک افتادن
buried
بخاک سپرد
interment
بخاک سپاری
buries
بخاک سپردن
burials
بخاک سپاری
prostrate
بخاک افتاده
burying
بخاک سپردن
to laylow
بخاک سپردن
lay to rest
بخاک سپردن
bury
بخاک سپردن
burial
بخاک سپاری
prostration
بخاک افتادن
prostrating
بخاک افتاده
to lay to rest
بخاک سپردن
prostrates
بخاک افتاده
burier
بخاک سپارنده
prostrated
بخاک افتاده
inurn
بخاک سپردن
to fall down
بخاک افتادن فروریختن
burial service
ایین بخاک سپاری
snoozle
پوزه بخاک مالیدن
to pile up a ship
کشتی را بخاک نشاندن
to p oneself before a person
پیش کسی بخاک افتادن
inhume
بخاک سپردن دفن کردن
plow under
بخاک سپردن مستولی شدن بر
smutted whcat
گندم سیاه یا زنگ سیاه
bold face
طرح سیاه حرف سیاه
black holes
حفره سیاه چاله سیاه
sables
رنگ سیاه لباس سیاه
sable
رنگ سیاه لباس سیاه
ethiops
سیاب سیاه جیوه سیاه
black hole
حفره سیاه چاله سیاه
To floor an adversary.
پشت حریف را بخاک رساندن
[بر اوپیروز شدن]
black body radiation
تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
forward seat
حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
paper white monitor
صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
await
نشستن
perch
نشستن
awaited
نشستن
awaits
نشستن
sit
نشستن
perching
نشستن
to lose ground
پس نشستن
running aground
به گل نشستن
to give ground
پس نشستن
to take a chair
نشستن
perched
نشستن
perches
نشستن
sits
نشستن
seizes
نشستن
seize
نشستن
awaiting
نشستن
recoil
پس نشستن
seized
نشستن
recoiled
پس نشستن
recoils
پس نشستن
recoiling
پس نشستن
nuzzled
با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
nuzzling
با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
nuzzle
با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
nuzzles
با پوزه کاویدن یا بو کردن پوزه بخاک مالیدن
to f. the throne
برتخت نشستن
land
بزمین نشستن
land
به زمین نشستن
land
به گل نشستن کشتی
to come to the throne
بر تخت نشستن
insidiate
در کمین نشستن
ambushing
در کمین نشستن
to lie in w
درکمین نشستن
to lie in a
درکمین نشستن
to hunker down
چمباتمه نشستن
give way
عقب نشستن
to fill the chair
برکرسی نشستن
ambushes
در کمین نشستن
to fall back
عقب نشستن
outsit
بیشتر نشستن از
swamp
به گل نشستن قایق
straddles
گشاد نشستن
swamped
به گل نشستن قایق
subsides
فرو نشستن
subsiding
فرو نشستن
stranding
به گل نشستن کشتی
straddled
گشاد نشستن
straddle
گشاد نشستن
swamping
به گل نشستن قایق
sit up
راست نشستن
subside
فرو نشستن
to knock back
عقب نشستن
swamps
به گل نشستن قایق
dwit koobi
نشستن به عقب
suppurate
چرک نشستن
take sanctuary
بست نشستن
to a the throne
برتخت نشستن
bow out
عقب نشستن
subsided
فرو نشستن
sagged
فرو نشستن
sprawl
پهن نشستن
landings
نشستن هواپیما
strand
به گل نشستن کشتی
strands
به گل نشستن کشتی
setbacks
عقب نشستن
setback
عقب نشستن
sprawling
پهن نشستن
sprawls
پهن نشستن
sag
فرو نشستن
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
sit up
<idiom>
بیدار نشستن
sags
فرو نشستن
landing
نشستن هواپیما
throne
برتخت نشستن
thrones
برتخت نشستن
rankling
چرک نشستن
rankles
چرک نشستن
to take the wheel
پشت رل نشستن
ambushed
در کمین نشستن
to take ground
بگل نشستن
rankled
چرک نشستن
to sit up
راست نشستن
rankle
چرک نشستن
hunker down
روی پا نشستن
to run aground
بگل نشستن
ground position
در خاک نشستن
benches
بر کرسی نشستن
ground
بزمین نشستن
ambush
در کمین نشستن
bench
بر کرسی نشستن
abate
فرو نشستن
landings
بزمین نشستن هواپیما
waylay
درکمین کسی نشستن
waylaying
درکمین کسی نشستن
beach
بگل نشستن کشتی
waylays
درکمین کسی نشستن
landing
بزمین نشستن هواپیما
beaches
بگل نشستن کشتی
beached
بگل نشستن کشتی
waylaid
درکمین کسی نشستن
sprawling
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawl
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
primer setback
عقب نشستن چاشنی
sprawls
بی پروا درازکشیدن یا نشستن
stranding
به گل نشستن تصادفی کشتی
slump test
ازمایش فرو نشستن
sit out
تا پایان چیزی نشستن
to sit on the bench
روی نیمکت نشستن
sit idly by
<idiom>
عین ماست نشستن
scrawled
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawl
خط خطی کردن گشاد نشستن
sprawling
گشاد نشستن هرزه روییدن
to sit under a pre cher
پای وعظ واعظی نشستن
To sit (walk) straight.
راست نشستن ( راه رفتن )
sprawl
گشاد نشستن هرزه روییدن
clogs
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clog
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
hatch
نصفه در روی تخم نشستن
To incite someone.
زیر پای کسی نشستن
clogged
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
hatched
نصفه در روی تخم نشستن
sprawls
گشاد نشستن هرزه روییدن
hatches
نصفه در روی تخم نشستن
round out
دورزدن هواپیما برای نشستن
scrawling
خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawls
خط خطی کردن گشاد نشستن
still hunting
شکار باروش در کمین نشستن
mump
خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble
پهن نشستن جمع اوری کردن
To accpt the consequences . to face the music .
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
to be in the pouts
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
to have the pout
در گوشه ای نشستن و قهر کردن
[اصطلاح مجازی]
bench
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swat
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatting
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
benches
روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swatted
ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port
سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
squat
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
landing gear
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
squatted
وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
swamps
سیاه اب
jet-black
سیاه سیاه
bog
سیاه اب
bogs
سیاه اب
mossy
سیاه اب
glaucoma
اب سیاه
blacked
سیاه
black
سیاه
dogwood
سیاه ال
sad coloured
سیاه
Negroes
سیاه
marshes
سیاه اب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com