Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
lay off
بخدمت خاتمه دادن
muster out
بخدمت خاتمه دادن
Other Matches
end
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended
خاتمه دادن خاتمه یافتن
call off
خاتمه دادن
to put an end to
خاتمه دادن
cessation
خاتمه دادن
to knit up
خاتمه دادن
to bring to an end
خاتمه دادن
to break off
خاتمه دادن
completes
خاتمه دادن به یک کار
terminate
خاتمه دادن منتهی
completed
خاتمه دادن به یک کار
complete
خاتمه دادن به یک کار
terminated
خاتمه دادن منتهی
completing
خاتمه دادن به یک کار
layoffs
خاتمه دادن به خدمت
layoff
خاتمه دادن به خدمت
to fight out
باجنگ خاتمه دادن
terminates
خاتمه دادن منتهی
pt down
بزوربچیزی خاتمه دادن
termination
خاتمه دادن یا توقف
ended
تمام کردن خاتمه دادن
end
تمام کردن خاتمه دادن
ends
تمام کردن خاتمه دادن
to wind up
خاتمه دادن بپایان رساندن
to get done with
خاتمه دادن تمام کردن
disaffiliate
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
end
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
ends
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
hang-ups
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-up
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang up
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
interplead
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
sequential
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
end
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
reach out with an olive branch
<idiom>
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
active
حاضر بخدمت
handyman
شخص اماده بخدمت
handymen
شخص اماده بخدمت
reemploy
دوباره بخدمت خواندن
jump instruction
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
service
درخت سنجد وابسته بخدمت
serviced
درخت سنجد وابسته بخدمت
imprest
وادار بخدمت لشکری یادریایی کردن
impressmeat
مصادره وادارسازی بخدمت لشکری یادریایی
swopping
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
minuteman
داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
postulant
نامزد جدید نامزد ورود بخدمت کلیسا
sequels
خاتمه
quit
خاتمه
sequel
خاتمه
closures
خاتمه
quitting
خاتمه
end
خاتمه
endings
خاتمه
last a
خاتمه
withdrawal
خاتمه
closure
خاتمه
expiry
خاتمه
termination
خاتمه
end all
خاتمه
ends
خاتمه
ended
خاتمه
notice of termination
خاتمه
dismissal
خاتمه
letter of dismissal
خاتمه
notice to quit
خاتمه
notice of cancellation
خاتمه
ending
خاتمه
lay-off
خاتمه
notice of determination
خاتمه
prorogation
خاتمه
abrogation
خاتمه
wrap up
خاتمه یافتن
expiration
خاتمه بازدم
aborts
خاتمه غیرعادی
endings
خاتمه پیام
end
خاتمه یافتن
expirations
خاتمه بازدم
end
خاتمه فرجام
rises
خاتمه یافتن
end mark
نشان خاتمه
closing
خاتمه عملیات
terminates
خاتمه یافتن
general discharge
خاتمه خدمت
terminative
خاتمه دهنده
ends
خاتمه یافتن
ended
خاتمه فرجام
rise
خاتمه یافتن
abort
خاتمه غیرعادی
ended
خاتمه یافتن
terminate
خاتمه یافتن
aborted
خاتمه غیرعادی
ends
خاتمه فرجام
ending
خاتمه پیام
aborting
خاتمه غیرعادی
due out
خاتمه یافته
terminated
خاتمه یافتن
end spell
خاتمه کلمات رمز
end spell
خاتمه هر کلمه رمز
denunciation
اعلان الغاء یا خاتمه
walking papers
ورقه خاتمه خدمت
denunciations
اعلان الغاء یا خاتمه
post hostilities
بعد از خاتمه درگیریها
abnormal end
خاتمه غیر عادی
end of transmission block
خاتمه ارسال بلاک
abend
خاتمه غیر عادی
post hostilities
بعداز خاتمه مخاصمات
walking ticket
ورقه خاتمه خدمت
complete
خاتمه یافته یا کامل شده
terminate
محدود کردن خاتمه یافتن
terminates
محدود کردن خاتمه یافتن
completing
خاتمه یافته یا کامل شده
post flight
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
completes
خاتمه یافته یا کامل شده
to draw to a close
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
to come to an end
خاتمه یافتن تمام شدن
terminated
محدود کردن خاتمه یافتن
completed
خاتمه یافته یا کامل شده
contract termination
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
abended
خاتمه یافته بطور غیر عادی
static
چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
adjourning
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
presentation layer
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
adjourned
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourns
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
reverse
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
burnout velocity
سرعت موشک در خاتمه سوختن خرج و تمام شدن ان
reverses
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversing
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
reversed
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
field
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
fielded
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
interpleader
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
fields
کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
groups
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
reduces
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
multiphase program
برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
text
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
texts
کد ارسالی برای بیان خاتمه کنترل و اطلاعات آدرسی و شروع پیام
layers
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
layer
بخشی که موافق قالب به کدها و تقاضا برای اتصال شروع /خاتمه است
flag
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags
ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
cycles
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycled
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycle
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
wiring
جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
dynamic
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
times
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
dynamically
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود
time
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
timed
زمان بین شروع و خاتمه عمل معمولاگ بین آدرس دهی محلی ازحافظه و دریافت داده
consenting
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
future perfect
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
cycled
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycles
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
asynchronous transmission
اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
reversed
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversing
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
circulars
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
ferries
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defines
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com