Dictiornary-Farsi | بخشش فرمان عفو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (11 milliseconds)

English	Persian
pardon	بخشش فرمان عفو
pardoned	بخشش فرمان عفو
pardoning	بخشش فرمان عفو
pardons	بخشش فرمان عفو


Other Matches

ctrl break	در DOS فرمان صفحه کلیدی که اخرین فرمان داده شده رالغو میکند
magna charta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna carta	فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
sound off	فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
controlled stick steering	دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
stand fast	فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان توقف درتوپخانه یا فرمان بایست به جای خود
steering	فرمان ماشین سیستم فرمان یا هدایت
forward march	فرمان قدم رو فرمان پیش
guide on me	فرمان پشت سر من پیش مرا تعقیب کنید فرمان پشت سر من
clemency	بخشش
boon	بخشش
grant	بخشش
givig	بخشش
lot	بخشش
dotation	بخشش
absolution	بخشش
releases	بخشش
released	بخشش
release	بخشش
gratia	بخشش
boons	بخشش
grants	بخشش
profusion	بخشش
pitied	بخشش
forgiveness	بخشش
pardons	بخشش
pardoning	بخشش
pardoned	بخشش
pardon	بخشش
pity	بخشش
remission	بخشش
munificence	بخشش
pities	بخشش
granted	بخشش
largess	بخشش
donation	بخشش
gift	بخشش
gifts	بخشش
remittal	بخشش
generosity	بخشش
bestowal	بخشش
donations	بخشش
endowments	بخشش
endowment	بخشش
benefaction	بخشش
bountifulness	بخشش
baksheesh	بخشش
bestowment	بخشش
bounty	بخشش
to ask for quarter	بخشش طلبیدن
apanage	متعلفات بخشش
absolutory	بخشش امیز
beneficence	بخشش نیکوکاری
forgivingly	از روی بخشش
debt forgiveness	بخشش بدهکای
gracing	بخشش بخت
graced	بخشش بخت
magneficence	بخشش کرم
mercy	بخشش مرحمت
gifted	دارای بخشش
graces	بخشش بخت
grace	بخشش بخت
debt relief	بخشش بدهکای
absolvable	بخشش پذیر
irremissibility	بخشش ناپذیری
debt cut	بخشش بدهکای
remission of sins	بخشش یا امرزش گناهان
forgivable	بخشیدنی بخشش پذیر
irremissibly	بطور بخشش ناپذیر
deprecation	دعای بخشش یاشفاعت
close interval	فرمان " فاصله جمع " فرمان " جمع به جلو "
computer controlled machine	دستگاه با فرمان کامپیوتری دستگاه با فرمان الکترونیکی
close ranks	فرمان " صفها جمع " فرمان " فاصله جمع "
pardoable	امرزش پذیر قابل بخشش
excusable	قابل بخشش و معافیت بخشیدنی
haircut	بخشش بدهکای [اصطلاح مجازی]
donatory	گیرنده بخشش یاهدیه یاهبه
irremissible	بخشش ناپذیر غیر قابل عفو
guide left	فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
I think we are out of the woods. <idiom>	فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
cancel check firing	فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
liberal gift	بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
acquest	مال بدست اورده ازدسترنج یا بخشش مال غیرموروثی
indocile	نا فرمان
for	فرمان FOR
ordinance	فرمان
mkdir	فرمان D
chdir	فرمان CD
ordinances	فرمان
decree	فرمان
MDs	فرمان D
MD	فرمان D
mark time	فرمان در جا
bugle call	فرمان
by order of	فرمان
decreeing	فرمان
instituting	فرمان
decreed	فرمان
institutes	فرمان
instituted	فرمان
institute	فرمان
Rd	فرمان RD
assize	فرمان
charter	فرمان
precept	فرمان
precepts	فرمان
if	فرمان IF
firman	فرمان
steering	فرمان
handlebar	فرمان
hest	فرمان
rescript	فرمان
chartered	فرمان
chartering	فرمان
charters	فرمان
commissions	فرمان
commissioning	فرمان
at my command	به فرمان من
sanctions	فرمان
sanctioning	فرمان
sanctioned	فرمان
sanction	فرمان
commission	فرمان
decrees	فرمان
handle bar	فرمان
pipes	فرمان
worded	فرمان
word	فرمان
ship will adjust	فرمان
edicts	فرمان
command	فرمان
commands	فرمان
commanded	فرمان
rudder bar	فرمان
control	فرمان
commandments	فرمان
commandment	فرمان
drive	فرمان
insubordinate	نا فرمان
edict	فرمان
ordinace	فرمان
controlling	فرمان
controls	فرمان
drives	فرمان
remote control	فرمان از دور
clicker [coll.]	فرمان از دور
commanding	فرمان دهنده
control circuit	مدار فرمان
zapper [coll.]	فرمان از دور
cease fire	فرمان اتش بس
command key	کلید فرمان
channel command	فرمان کانال
chcp	فرمان CHCP
teleguidance	فرمان از دور
chkdsk	فرمان CHKDSK
cls	فرمان CLS
control characteristic	مشخصه فرمان
remote control unit	فرمان از دور
command signal	علامت فرمان
channel changer [rare for: remote control]	فرمان از دور
command unit	واحد فرمان
command language	زبان فرمان
subordination	فرمان بردار
suborder	فرمان بردار
battalia	فرمان جنگ
backup	فرمان BACKUP
automatic controller	دستگاه فرمان
at or within call	اماده فرمان
at ease	فرمان ازاد
at call	اماده فرمان
submission	فرمان بردار
postponement	فرمان بردار
hypotaxis	فرمان بردار
attrib	فرمان اتریب
act	فرمان قانون
advance march	فرمان پیش
control pannel	تابلوی فرمان
motor vehicle tax	فرمان اتومبیل
on the double	فرمان بدو رو
servo	فرمان یار
handle escutcheon	روقفلی فرمان
handle bar arm	دسته فرمان
steering axle	میله فرمان
steering axle	میل فرمان
steering column tube	لوله فرمان
steering gear	دنده فرمان
steering gear	جعبه فرمان
steering mechanism	مکانیزم فرمان
steering shaft	محور فرمان
steering swivel	مفصل فرمان
god's ordinace	فرمان خدا
steering worm sector	تاج فرمان
streeing column	ستون فرمان
give way	فرمان پاروها با هم
rudder bar	فرمان هواپیما
rise and shine	فرمان برپا
operator command	فرمان متصدی
order arms	فرمان پافنگ
parade rest	فرمان ازاد
left oblique march	فرمان میل به چپ رو