Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (9 milliseconds)
English
Persian
leading sectors
بخشهای پیشرو
Other Matches
heralded
پیشرو
outriders
پیشرو
precursor
پیشرو
harbingers
پیشرو
harbinger
پیشرو
precursors
پیشرو
chief
پیشرو
chiefs
پیشرو
advance guard
پیشرو
antecessor
پیشرو
outrider
پیشرو
vans
پیشرو
herald
پیشرو
fascias
پیشرو
fascia
پیشرو
heralding
پیشرو
heralds
پیشرو
front men
پیشرو
futuristic
پیشرو
forerunner
پیشرو
forerunners
پیشرو
progressive
پیشرو
avant courier
پیشرو
postillion
پیشرو
fugleman
پیشرو
front man
پیشرو
foregoer
پیشرو
outrunner
پیشرو
right wing to ward
پیشرو
van
پیشرو
right wing toward
پیشرو
forward-looking
پیشرو
vanward
پیشرو
file leader
پیشرو
postilion
پیشرو
progressive education
ازمون پیشرو
rear takedown with single leg tackel
افلاک پیشرو
market leader
پیشرو بازار
left wing for ward
پیشرو دست چپ
billeting party
گروه پیشرو
advance party
قسمت پیشرو
advance party
گروه پیشرو
advance detachment
قسمت پیشرو
forward motion
جنبش پیشرو
flag ship
کشتی پیشرو
fugle
پیشرو شدن
leadden limbs
پیشرو راهنما
leader merchandising
پیشرو در عرضه
leading region
نواحی پیشرو
left for ward
در فوتبال پیشرو چپ
brand leader
پیشرو در بازار
trail
پیشقدم پیشرو
progenitor
اجداد پیشرو
avant-garde
پیشرو و موجد
avant garde
پیشرو و موجد
trailed
پیشقدم پیشرو
trailing
پیشقدم پیشرو
progenitors
اجداد پیشرو
trails
پیشقدم پیشرو
pathfinders
پیشرو کاشف
pathfinder
پیشرو کاشف
leader pricing
پیشرو در قیمت گذاری
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
precursory
وابسته به پیشرو بودن
right wing forward
پیشرو دست راست
the urban districts
بخشهای شهر
leading sectors
بخشهای پیشگام
head
رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
aggregates
ی از بخشهای یک داده که به هم مربوطند
aggregate
ی از بخشهای یک داده که به هم مربوطند
near leg pickup and leg block
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
modularity
تشکیل شده از بخشهای تابعی
manager
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
compartmentalised
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
tetrarch
والی بخشهای چهارگانه امپراتوری
compartmentalises
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizing
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalizes
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalized
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
managers
و بخشهای فایل را در نظر می گیرد
compartmentalize
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
compartmentalising
به بخشهای کوچکتر تقسیم کردن
interleaving
پردازندهای که با بخشهای پردازنده کار میکند
partitions
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
partition
اپارتمان تقسیم به بخشهای جزء کردن
orthogonal
ساخته شده از پارامترها یا بخشهای مستقل
proportional parts
بخشهای کسری اقلام تصاعدی یک جدول
workings
همه بخشهای حفاری شده معدنی
By international standards Germany maintains a leading role.
در معیارهای بین المللی آلمان نقش پیشرو دارد.
assembly
قرار دادن یک موضوع از بخشهای مختلف در کنار هم
modularization
برنامههای طراحی از مجموعه از بخشهای تابعی استاندارد
crop end
بخشهای اضافی شمش که قبل از نوردکاری چیده میشود
crop end saw
اره مخصوص قطع کردن بخشهای اضافی شمش
overlay
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
input output table
بین بخشهای گوناگون اقتصادی را مشخص و اندازه گیری میکند
ozonosphere
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
tree surgeon
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
overlays
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
overlaying
و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
dualism
مانند فقر شدید ووفور نعمت بخشهای مدرن و سنتی اقتصادی
biz
نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است
forms
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
formed
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
form
ابتدا یا سایر بخشهای ذخیره شده که همراه متن چاپ میشود
par in
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
multiplex
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
grey scale
سایه هایی که از نمایش بخشهای رنگی روی صفحه تک رنگ تولید میشود
input output analysis
تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
forward chaining
روش استدلال مبتنی بر وقایع که از شرایط شناخته شده به هدف مطلوب می رسد زنجیره پیشرو
linkages
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
segments
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
worded
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
linkage
نرم افزار مخصوص که بخشهای کد برنامه را با توابع کتابخانه یا سایر کدها متصل میکند
segment
تقسیم یک برنامه طولانی به بخشهای کوچکتر که بعداگ در صورت نیاز قابل فراخوانی هستند
JPEG++
حالت توسعه یافته gPEG که بخ بخشهای تصویر امکان فشرده شدن متفاوت می دهند
modules
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
maintenance
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
module
وسیله سخت افزاری مستقل که به بخشهای دیگر وصل شود تا سیستم مدید را ایجاد کند
linking
تابع نرم افزاری کوچک که بخشهای برنامه را به هم ترکیب میکند تا به عنوان یک واحد اجرا شوند
simultaneity
زمانی که CPU و بخشهای ورودی و خروجی کامپیوتر می توانند داده یا کاری را همزمان کنترل کنند
overlaying
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlay
نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
trunk
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند
trunks
باس یا خط ارتباطی که از سیم هایی تتشکیل شده است و بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری را بهم وصل میکند
privilege
ساخت پردازنده Intel که در حالت محافظت شده است و به برنامه امکان افزودن بخشهای حیاتی محیط عملیات را میدهد
separator
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
semantics
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
chaining
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
fractional
اختصاص بخشهای مختلف پهنای باند به سیگنالها یا مشتریان مختلف
assembles
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
assembled
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
assemble
قرار دادن محصولات سخت افزاری و نرم افزاری درکنار هم از بخشهای کوچکتر
overlays
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
wiring
جعبهای که سیم بندی شبکه یا بخشهای شبکه خاتمه می یابند و بهم وصل هستند
threads
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread
زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
BOF
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
boilerplate
متن نهایی که با استفاده از بخشهای استاندارد متن در یک کلمه پرداز در کنار هم قرار گرفته اند
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
leading indicators
شاخصهای اساسی شاخصهای پیشرو
fragmentation
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
bused
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussed
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bus
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
buses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
busses
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
bussing
خط وط ارتباطی که از چندین سیم برای اتصال بخشهای سخت افزاری مختلف بهم استفاده میکند و داده توسط مدارهای مختلف در درون سیستم منتقل میشود
inputted
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
input
بخشی از حافظه اصلی که داده ارسالی از حافظه پشتیبان را می گیرد تا پردازش شود یا در بخشهای دیگر توزیع شود
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
modular
بخشهای کوچک نوشته شده در برنامه از کد کامپیوتر که مناسب برنامه سافت یافته است و از برنامه اصلی قابل فراخوانی است
highways
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
highway
خط ارتباطی تشکیل شده از چندین سیم که بخشهای مختلف سیستم سخت افزاری کامپیوتر را بهم وصل میکند و روی آن ارسال و دریافت داده با مدارهای مختلف درون سیستم انجام میشود
segment
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
segments
قطعه قطعه کردن به بخشهای مختلف تقسیم کردن
HTML
مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
resource
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند
RIFF
قالب داده چند رسانهای IBM و ماکرو سافت که از نشانه هایی برای معرفی بخشهای ساختار فایل چند رسانهای استفاده میکند و امکان جابجایی فایل در مراحل مختلفف را ایجاد میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com