Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
stanza
بخشی ازبازی هاکی
stanzas
بخشی ازبازی هاکی
Other Matches
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
dead ball
توپ خارج ازبازی
nonstriker
یازیگری که در لحظاتی ازبازی فعال نیست
teeing ground
منطقه شروع هر بخش ازبازی گلف
cards
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card
امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
sidelining
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelined
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
triplebogey
حساب سه ضربه بیشتر ازاستاندارد در هر بخش ازبازی گلف
halve
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved
مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
scissoring
1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
sixes
تیم هاکی
six
تیم هاکی
sextets
تیم هاکی
field hockey
زمین هاکی
sextet
تیم هاکی
skates
هاکی روی یخ
ice hockey
هاکی روی یخ
hockey
هاکی روی یخ
skate
هاکی روی یخ
skated
هاکی روی یخ
iceman
هاکی باز
banana blade
چوب هاکی
blue line
خط دفاعی هاکی
hurler
بازیگر هاکی ایرلندی
bandi
نوعی هاکی روی یخ
field hokey
هاکی روی چمن
stick
چوب بازی هاکی
shinney
چوب بازی هاکی
stickboy
متصدی نگهداری چوبهای هاکی
avco cup
جام جهانی انجمن هاکی
speed a way
نوعی بازی شبیه هاکی
endboards
دیوارههای اخر زمین هاکی
eleven
تیم 11 نفره هاکی روی چمن
floor hockey
هاکی روی یخ کودکان بدون اسکیت
elevens
تیم 11 نفره هاکی روی چمن
fielding
متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
stickhandler
شخص ماهر در استفاده ازچوب هاکی
hurling
نوعی هاکی یا لاکراس بین دوتیم 51 نفره
stickside
سمتی از بدن دروازه بان باچوب هاکی
speared
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
spears
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
spearing
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
spear
ضربه زدن به حریف با تیغه چوب هاکی
shinny
نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
street hockey
نوعی هاکی در زمین یا کوچه بدون کفش اسکیت
end zone
منطقه اخر زمین هاکی از خط ابی تادیوار پشت دروازه
broomball
نوعی هاکی روی یخ بدون کفش اسکیت با جارو و توپ فوتبال
slap shot
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
assists
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisting
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assisted
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
assist
بازیگری که درکسب امتیازکمک کرده رساندن گوی به یار برای گل زدن در هاکی روی یخ
faces
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
face
قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
ninefold
نه بخشی
fractions
بخشی از
sextet
شش بخشی
sectoral
بخشی
sectorial
بخشی
portions
بخشی
sextets
شش بخشی
portion
بخشی
fraction
بخشی از
trichotomous
سه بخشی
tripartite
سه بخشی
triarchy
سه بخشی
hexaploid
شش بخشی
Centigrade
صد بخشی
partial
بخشی
local
<adj.>
بخشی
bisection
دو بخشی
parochial
بخشی
as part of
بخشی از
triplet
سه بخشی
regional
<adj.>
بخشی
dichotomous
دو بخشی
divisor
بخشی
slice
بخشی از چیزی
efficiency
اثر بخشی
slices
بخشی از چیزی
fraction
1-بخشی از یک واحد
stanine scale
مقیاس نه بخشی
part
بخشی از چیزی
dezincification
فرسودگی بخشی
stanine score
نمره نه بخشی
stens
مقیاس ده بخشی
heptamerous
هفت بخشی
fractions
1-بخشی از یک واحد
physical medicine
طب توان بخشی
personification
شخصیت بخشی
animation
جان بخشی
animations
جان بخشی
stanza
بخشی از بازی
partial
بخشی قسمتی
contributing
هم بخشی کردن
contributes
هم بخشی کردن
contributed
هم بخشی کردن
pleasurability
لذت بخشی
pleasurableness
فرح بخشی
sectoral integation
ادغام بخشی
sectoral integation
یکپارچگی بخشی
drill tang
بخشی از مته
satisfactoriness
رضایت بخشی
refreshments
نیرو بخشی
refreshment
نیرو بخشی
polychotomy
چند بخشی
contribute
هم بخشی کردن
haxamerous
شش بخشی شش قسمتی
effectiveness
اثر بخشی
equipartition principle
اصل هم بخشی
trichotomy
سه بخشی بودن
two sector model
الگوی دو بخشی
genbraliztion
کلیت بخشی
two sector economy
اقتصاد دو بخشی
triploid
سه قسمتی سه بخشی
stanzas
بخشی از بازی
fytte
بخشی ازشعر
effectiveness
تاثیر بخشی
vivification
حیات بخشی
healthfulness
صحت بخشی
part way
بخشی از راه
rehabilitation
توان بخشی
vitalization
حیات بخشی
lobe
بخشی از عضله یا مغز
sectoral planning
برنامه ریزی بخشی
lobes
بخشی از عضله یا مغز
nose band
بخشی از کلگی اسب
tags
بخشی از دستور کامپیوتری
barge-course
[بخشی از سفال بام]
phases
بخشی از فرآیند بزرگتر
fetch
دستیابی به بخشی از حافظه
a rosy future
آینده امید بخشی
phase
بخشی از فرآیند بزرگتر
fetched
دستیابی به بخشی از حافظه
fetches
دستیابی به بخشی از حافظه
vocational rehabilitation
توان بخشی شغلی
flush
فایل یا بخشی از حافظه
flushes
فایل یا بخشی از حافظه
flushing
فایل یا بخشی از حافظه
revivification
باز جان بخشی
courses
بخشی از غذا اموزه
contribution
هم بخشی همکاری وکمک
tag
بخشی از دستور کامپیوتری
partial
نیمه کاره بخشی از
charitableness
خیرخواهی صدقه بخشی
staves
مقیاس پنج بخشی
cost effectiveness
تاثیر بخشی هزینه
arrays
بخشی از داده در آرایه
array
بخشی از داده در آرایه
subsegment
بخشی کوچک یک سگمنت
coursed
بخشی از غذا اموزه
course
بخشی از غذا اموزه
phased
بخشی از فرآیند بزرگتر
contributions
هم بخشی همکاری وکمک
blade
سطح ضربتی چوب هاکی سطح ضربتی چوب گلف تیغه کف کفش اسکیت
cost effectiveness analysis
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
selective
نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
file
بخشی از داده روی کامپیوتر
A part of Iranian territory.
بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
inter sectoral planning
برنامه ریزی بین بخشی
building unit
جزء ساختمانی بخشی از یک ساختمان
selectively
نمایش یا چاپ بخشی از حافظه
physical medicine
درمان بدنی و توان بخشی
filed
بخشی از داده روی کامپیوتر
the pale
بخشی از ایرلند که در قلمردانگلیس است
reviviscence
بهوش اوری نیرو بخشی
overlap
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlapped
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
overlaps
پوشاندن بخشی از چیزی با دیگری
moto
بخشی از مسابقه موتورسیکلت رانی
box section leg
ساق یا پایه بخشی از جعبه
palm of a glove
بخشی از دستگش که کف دست را می پوشاند
titillated
بطور لذت بخشی تحریک کردن
beginning
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
highlight
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
front line
9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
highlights
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
highlighted
جدا کردن بخشی از متن از سایر آن
beginnings
حرف یا نشانه آغاز بخشی از داده
titillate
بطور لذت بخشی تحریک کردن
parterre
بخشی ازتماشاخانه که پشت سرنوازندگان است
titillates
بطور لذت بخشی تحریک کردن
moto scramble
مسابقه چند بخشی درمسیرهای گوناگون
titillating
بطور لذت بخشی تحریک کردن
satellite
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
satellites
کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
metaplasm
بخشی ازسفیده که موادیاخته ساز درانست
bunging
بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
carrier
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
storage
بخشی از حافظه برای ذخیره اطلاعات
carriers
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
bungs
بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
bunged
بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
bung
بخشی از طاق کوره گازی وهوایی
branch
جهش از بخشی از برنامه به بخش دیگر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com