Dictiornary-Farsi | بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
prepositional phrase	بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند


Other Matches

pneumaticity	خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism	خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
topic sentence	جمله سرسطر جمله عنوان
scissoring	1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
sound absorption	خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
sentences	جمله
sentence	جمله
sentencing	جمله
among the rest	از ان جمله
termed	جمله
outrightly	جمله
amongst	از جمله
term	جمله
outright	جمله
mongst	از جمله
terming	جمله
inclusive of <prep.>	از جمله
comprising <prep.>	از جمله
sentence	جمله
including <prep.>	از جمله
double talk	جمله دو پهلو
provisos	جمله شرطی
wordage	جمله بندی
proviso	جمله شرطی
term	جمله عبارت
terming	جمله طیفی
sentence adverb	قید جمله ای
choice of words	جمله بندی
assignment statement	جمله جایگزینی
terming	جمله عبارت
an involed sentence	جمله پیچدار
sentence fragment	جمله جزء
termed	جمله طیفی
statement label	برچسب جمله
stochastic term	جمله تصادفی
one word sentence	جمله تک واژهای
termed	جمله عبارت
residual term	جمله باقیمانده
definiens	جمله تعریفی
residual term	جمله پسماند
term	جمله طیفی
word choice	جمله بندی
wording	جمله بندی
final term	جمله نهایی
totaled	جمله سرجمع
total	جمله سرجمع
clauses	جزئی از جمله
error term	جمله خطا
executable statement	جمله اجرایی
parenthesis	جمله معترضه
totals	جمله سرجمع
mathematical term	جمله [ریاضی]
term	جمله [ریاضی]
totalling	جمله سرجمع
totalled	جمله سرجمع
totaling	جمله سرجمع
declaration statement	جمله تعریفی
clause	جزئی از جمله
diction	جمله بندی
verbiage [American English]	جمله بندی
period	جمله کامل
compound statement	جمله مرکب
periods	جمله کامل
control statement	جمله کنترلی
loose sentence	جمله بیربط
middling	جمله مشترک
property	خاصیت
affection	خاصیت
neer do well or well	بی خاصیت
reflectiveness	خاصیت
quale	خاصیت
navigating	خاصیت
the five predicables	خاصیت
propertyless	بی خاصیت
navigates	خاصیت
inefficacious	بی خاصیت
virtue	خاصیت
navigate	خاصیت
virtues	خاصیت
navigated	خاصیت
nonexecutable statement	جمله غیر اجرایی
job control statement	جمله کنترل کار
monomial	دارای فقط یک جمله
colloquialism	جمله مرسوم درگفتگو
impresa	نشانه جمله شعاری
colloquialisms	جمله مرسوم درگفتگو
full point	نقطه پایان جمله
job control statement	جمله کنترل برنامه
punch-line	جمله اساسی واصلی
period	نقطه پایان جمله
parsed	جمله راتجزیه کردن
parses	جمله راتجزیه کردن
subroutine reentry	ورود جمله به زیرروال
punch line	جمله اساسی واصلی
term symbol	نشانه جمله طیفی
punch-lines	جمله اساسی واصلی
parse	جمله راتجزیه کردن
periods	نقطه پایان جمله
sentence completion test	ازمون تکمیل جمله
reporter	جمله ساز نویسنده ناصادق
restrictive	جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
armless <adj.>	بی بازو [در آخر جمله می آید]
saw	لغت یا جمله ضرب المثل
sawed	لغت یا جمله ضرب المثل
phraseologist	جمله ساز نویسنده ناصادق
sign of aggregation	علائم مخصوص جمله جبری
the difference between the consecutive terms	اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
predicatively	بطور غیرمستقیم در خبر جمله
saws	لغت یا جمله ضرب المثل
sawing	لغت یا جمله ضرب المثل
fungosity	خاصیت قارچی
fluffiness	خاصیت کرکی
flakiness	خاصیت فلسی
impoverished	بی خاصیت کردن
deactivates	بی خاصیت کردن
extensive property	خاصیت مقداری
deactivated	بی خاصیت کردن
deactivate	بی خاصیت کردن
fattiness	خاصیت چربی
impoverishing	بی خاصیت کردن
buoyancy	خاصیت شناوری
impoverishes	بی خاصیت کردن
ductility	خاصیت کش امدن
ductility	خاصیت انگمی
carnosity	خاصیت گوشتی
magnetism	خاصیت مغناطیسی
astingency	خاصیت قبض
anti knock property	خاصیت ضدضربه
alkalescence	خاصیت قلیایی
chalkiness	خاصیت تباشیری
absorption property	خاصیت جذب
abnormality	خاصیت غیرطبیعی
abnormalities	خاصیت غیرطبیعی
chemism	خاصیت شیمیایی
elasticity	خاصیت فنری
functions	خاصیت وجودی
functioned	خاصیت وجودی
function	خاصیت وجودی
deactivating	بی خاصیت کردن
adhesive property	خاصیت چسبندگی
recursivity	خاصیت بازگشت
non skid quality	خاصیت ضد لغزش
milkiness	خاصیت شیری
mechanicalness	خاصیت مکانیکی
mealness	خاصیت اردی
the virtue of drugs	خاصیت داروها
silkiness	خاصیت ابریشمی
vitreosity	خاصیت شیشهای
woodiness	خاصیت چوبی
nutritiousness	خاصیت غذائی
causality	خاصیت سببی
natures	نوع خاصیت
quantification	تعیین خاصیت
sponginess	خاصیت اسفنجی
powderiness	خاصیت گردی
pitchiness	خاصیت زفتی
steeliness	خاصیت فولادی
paramorphism	خاصیت دگردیسی
nutritiveness	خاصیت غذایی
nature	نوع خاصیت
impoverish	بی خاصیت کردن
glassiness	خاصیت شیشهای
gauziness	خاصیت گارسی
mealiness	خاصیت اردی
gumminess	خاصیت صمغی
unmake	از خاصیت انداختن
parse	اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parsed	اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parses	اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
to pad a sentence	جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
vinculum	خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
cat-and-dog <adj.> <idiom>	پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
The sentence doesnt convey the meaning.	این جمله معنی رانمی رساند
How can I make such pilot	چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
word order	ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
sliminess	خاصیت گلی یا لجنی
alkaline	دارای خاصیت قلیایی
alkalescent	دارای خاصیت قلیایی
soak up <idiom>	خاصیت جنب کردنداشتن
springiness	خاصیت فنری ارتجاع
flexibility	خاصیت خمش پذیری
ductility	خاصیت فتیله شدن
asexual	فاقد خاصیت جنسی
vitality	قدرت یا خاصیت حیاتی
tonus	خاصیت انقباض عضله
commutative law	خاصیت جابجایی [ریاضی]
acid base behavior	خاصیت اسیدی- بازی
commutative property	خاصیت جابجایی [ریاضی]
commutative rule	خاصیت جابجایی [ریاضی]
acid base catalysis	خاصیت اسیدی- بازی
agglomerative	دارای خاصیت تراکم
geomagnetic	خاصیت مغناطیسی زمین
malleability	خاصیت چکش خواری
low test	دارای خاصیت فراری
inductionless	بدون خاصیت القائی
corporeity	خاصیت جسمی یامادی
isogamous	دارای خاصیت هم گامیتی
diastatic	دارای خاصیت جوهربزاق
diathermacy	خاصیت هدایت گرما
isogametic	دارای خاصیت هم گامیتی