English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
hagiographa بخش سوم کتاب پیمان کهن
Other Matches
capitulary کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
brucsels treaty organization سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
concordat پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
deuteronomic وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
reader مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
book of reference کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
caxton کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
readers مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
invisible hand منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
contract پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
treaty پیمان
promise پیمان
allied هم پیمان
testament پیمان
testaments پیمان
allegiant هم پیمان
treaties پیمان
promises پیمان
vows پیمان
avows پیمان
deed of covenant پیمان
obstriction پیمان
compacts پیمان
compacting پیمان
compacted پیمان
lague پیمان
compact پیمان
in league هم پیمان
vowing پیمان
covenant پیمان
vowed پیمان
covenants پیمان
vow پیمان
compaction پیمان
convenant پیمان
contract پیمان
acted پیمان
leagues پیمان
league پیمان
pacts پیمان
federating هم پیمان
federates هم پیمان
federated هم پیمان
confederate هم پیمان
act پیمان
ally هم پیمان
allying هم پیمان
oaths پیمان
pact پیمان
confederates هم پیمان
federate هم پیمان
oath پیمان
agreements پیمان
agreement پیمان
troth پیمان
handing پیمان
avowing پیمان
avow پیمان
hand پیمان
faith دین پیمان
compacts پیمان معاهده
compacting پیمان معاهده
perjured پیمان شکن
accorded مصالحه پیمان
concord یکجوری پیمان
perfidious پیمان شکن
dunkrik treaty پیمان دونکرک
conspiring هم پیمان شدن
treason پیمان شکنی
conspires هم پیمان شدن
conspire هم پیمان شدن
violation پیمان شکنی
faiths دین پیمان
affiance پیمان ازدواج
abjurer or abjuror پیمان شکن
abjuration پیمان شکنی
conspired هم پیمان شدن
allied کشورهای هم پیمان
contractors پیمان کار
contractor پیمان کار
compacted پیمان معاهده
accords مصالحه پیمان
warsaw treaty پیمان ورشو
perfidy پیمان شکنی
perfidiousness پیمان شکنی
covenant پیمان بستن
covenants پیمان بستن
compact پیمان معاهده
purchase notice agreements پیمان خرید
written contract پیمان نامه
accord مصالحه پیمان
to pawn one's word پیمان بستن
renewal of the convention تجدید پیمان
to give ones faith پیمان دادن
tripartite pact پیمان سه جانبه
violaor پیمان شکن
reneger پیمان شکن
warlock پیمان شکن
peace pact پیمان صلح
handfast پیمان عروسی
locarno treaty پیمان لوکارنو
nonaligned ناهم پیمان
offensive alliance پیمان تهاجمی
contract کنترات پیمان .
contract : پیمان بستن
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
to pledge one's word قول یا پیمان دادن
treaties قرارداد پیمان نظامی
alliances پیمان بین دول
alliance پیمان بین دول
to keep to one's word درست پیمان بودن
to stand in with any one با کسی هم پیمان بودن
capitulate پیمان تسلیم بستن
capitulated پیمان تسلیم بستن
pact معاهده پیمان بستن
perfidiously ازروی پیمان شکنی
pacts معاهده پیمان بستن
Bilateral contract. پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
convention پیمان نامه انجمن
confederacies ایالات هم پیمان هم پیمانی
confederacy ایالات هم پیمان هم پیمانی
conventions پیمان نامه انجمن
capitulating پیمان تسلیم بستن
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
locarno treaty پیمان منعقدبین المان
forswears پیمان شکنی یانقض
forswearing پیمان شکنی یانقض
forswear پیمان شکنی یانقض
breach of promise شکستن پیمان ازدواج
brian kellogg پیمان بریان کلوگ
quadruple pact پیمان چهار جانبه
casus fofderis سبب انعقاد پیمان
casus fofderis هدف انعقاد پیمان
cento سازمان پیمان مرکزی
perjurious ناشی از پیمان شکنی
promise of marriage قول یا پیمان عروسی
pact of non aggression پیمان عدم تجاوز
contracting officer افسر متصدی پیمان
contractor plant کارخانه پیمان کار
forswore پیمان شکنی کرد
pacific security pact پیمان امنیت پاسفیک
nato forces نیروهای پیمان ناتو
allied headquarters قرارگاه کشورهای هم پیمان
capitulates پیمان تسلیم بستن
to fly away from an agreement پیمان شکنی کردن
treaty قرارداد پیمان نظامی
to forswear oneself پیمان شکنی کردن
promise قول دادن پیمان بستن
promises قول دادن پیمان بستن
stipulating پیمان بستن تصریح کردن
in treaty مشغول مذاکره و عقد پیمان
to forfeit ones word پیمان پکستن بدقول درامدن
to vow عهد کردن [پیمان دادن]
stipulates پیمان بستن تصریح کردن
league هم پیمان شدن گروه ورزشی
stipulate پیمان بستن تصریح کردن
treaty قرار داد پیمان نامه
leagues هم پیمان شدن گروه ورزشی
north atlantic treaty organization (nato سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
accords پیمان غیررسمی بین المللی
they are sworn frends با هم پیمان دوستی بسته اند
treaties قرار داد پیمان نامه
accorded پیمان غیررسمی بین المللی
value cost contract پیمان بستن با قیمتهای پایه
to enter into an agreement پیمان یا قراردادی منعقد کردن
to plight oneself to a person پیمان نامزدی با کسی بستن
to strike hands دست پیمان بهم دادن
accord پیمان غیررسمی بین المللی
abjuratory پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
to perform one's oromise پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
privity in contract انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
seato forces نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
covenantor اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
handfast دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
NATO مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
eastern european mutual assisstance trea پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
rio treaty پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
hexateuch شش کتاب
i sold the book for rials 0 کتاب را
bokk کتاب
that book ان کتاب
letter writer کتاب
booked کتاب
text کتاب
books کتاب
texts کتاب
book کتاب
genesis کتاب پیدایش
dictionary کتاب لغت
glossary کتاب لغت
deuteronomy کتاب تثنیه
lexicon [dictionary] کتاب لغت
word book کتاب لغت
ecclesiastes کتاب واعظ
ecclesiastes کتاب جامعه
comic books کتاب کاریکاتور
enchiridion کتاب کوچک
storybook کتاب داستان
readers کتاب قرائتی
here is my book کتاب من اینها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com