English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
mussculature بخش یا ترتیب ماهیچه هادربدن
Other Matches
musculation بخش یا ترکیب ماهیچه هادربدن
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
brawn ماهیچه
filleting ماهیچه
filleted ماهیچه
haunch ماهیچه
haunches ماهیچه
fillets ماهیچه
fillet ماهیچه
cores ماهیچه
core ماهیچه
triceps ماهیچه سه سر
muscular strength وی ماهیچه
torus ماهیچه
taenia ماهیچه
muscle ماهیچه
muscles ماهیچه
jerk انقباض ماهیچه
jerked انقباض ماهیچه
jerking انقباض ماهیچه
muscularly با نیروی ماهیچه
jerks انقباض ماهیچه
buccinator ماهیچه شیپوری
muscling نمایش ماهیچه ها
rotator ماهیچه گردنده
gluteus ماهیچه سرین
obturator ماهیچه مسدود
buccinal muscle ماهیچه شیپوری
myology ماهیچه شناسی
striate muscle ماهیچه مخطط
core box قالب ماهیچه
myocardium ماهیچه قلب
myoclonus تشنج ماهیچه
muscled ماهیچه دار
myography شرح ماهیچه
rectus ماهیچه راست
myasthenia سستی ماهیچه
unstriped muscle ماهیچه صاف
dystaxia رعشه در ماهیچه ها
popliteus ماهیچه پس زانو
myopathy ناخوشی ماهیچه
psoas ماهیچه کمر
smooth muscle ماهیچه صاف
myalgia درد ماهیچه
pronator ماهیچه مکب
myonicity انقباض ماهیچه
myologist ماهیچه شناس
myositis اماس ماهیچه
haunches ماهیچه طاق
quadriceps ماهیچه چهارسر
splenius ماهیچه سر جنبان
haunch ماهیچه طاق
triceps extension تمرین تقویت ماهیچه سه سر
thewed ماهیچه دار نیرومند
bradyarthria کندگویی عصبی- ماهیچه یی
bicipital مربوط به ماهیچه دوسر
emg برق نگاری ماهیچه
sphincter ماهیچه باسطه چلانه
myocarditis اماس ماهیچه قلب
unstriped muscle ماهیچه غیر مخطط
bicipital دارای ماهیچه دوسر
psittacine magnus ماهیچه بزرگ کمر
constrictor ماهیچه جمع کننده
core print تکیه گاه ماهیچه
corrugator ماهیچه چین دهنده
rhomboid muscle ماهیچه چهارگوش معین
inotropic موجب انقباض ماهیچه
myomatous وابسته به اماس ماهیچه
myograph واکنش نگار ماهیچه
d.muscle ماهیچه انبساط دهنده
myoma غده بافت ماهیچه
electromyography برق نگاری ماهیچه
hyperkinesia or sis تشنج کش واکش ماهیچه
psittacine parvus ماهیچه کوچک کمر
sarcology گفتار در ماهیچه هاوگوشتهای تن
myogenic وابسته به ریشه ماهیچه
lumbrical ماهیچه انگشت یا پنجه
brawny گوشتالو ماهیچه دار
myoscope الت دیدن انقباض ماهیچه
kinesalgia دردی که ازجنبش ماهیچه پیداشود
charley horse سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه
d. muscle ماهیچه سه گوش شانه عضله دالی
musculature وضع وترتیب ماهیچه ها ساختمان عضلانی
masseter ماهیچه مخصوص جویدن عضله مضغ
cramps گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cramp گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
cringed چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringe چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
interspinalis ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
cringes چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringing چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
myocarditis اماس ماهیچه قلب ورم عضله قلب
disorderly بی ترتیب
out of kelter بی ترتیب
pial بی ترتیب
collocation ترتیب
orderless بی ترتیب
ordonnance ترتیب
regvlarity ترتیب
orderliness ترتیب
assortment ترتیب
regularities ترتیب
assortments ترتیب
systems ترتیب
system ترتیب
serialization ترتیب
set up ترتیب
regularity ترتیب
organizations ترتیب
lay out ترتیب
kelter ترتیب
arrangement ترتیب
kelter or kilter ترتیب
respectively به ترتیب
catenation ترتیب
arrangements ترتیب
configuration ترتیب
organization ترتیب
organisations ترتیب
random بی ترتیب
randomly بی ترتیب
sequence ترتیب
ataxic بی ترتیب
immethodical بی ترتیب
sequences ترتیب
managements ترتیب
ordering ترتیب
anomalies بی ترتیب
arr ترتیب
configurations ترتیب
anomaly بی ترتیب
management ترتیب
order ترتیب
irregular بی ترتیب
to make an arrangement ترتیب
in series به ترتیب
arrangment ترتیب
to order <idiom> به ترتیب
arramgement ترتیب
gradational به ترتیب درجه
runs ترتیب محوطه
order of battle ترتیب نیرو
kelter بی ترتیب مختل
first in first out به ترتیب ورود
ascending order ترتیب صعودی
expandede order ترتیب مبسوط
in chronological order به ترتیب تاریخ
indue order به ترتیب صحیح
fifo به ترتیب ورود
firing order ترتیب احتراق
desultorily بطور بی ترتیب
descending sort ترتیب نزولی
castrametation فن ترتیب اردو
calling sequence ترتیب فراخوانی
march order ترتیب راهپیمایی
arrengement ترتیب دادن
permanencies ترتیب همیشگی
permanency ترتیب همیشگی
alphabetical order ترتیب رکوردها
orchestrations ترتیب هم اهنگی
orchestration ترتیب هم اهنگی
birth order ترتیب ولادت
schemes ترتیب رویه
lighting scheme ترتیب روشنایی
collating sequence ترتیب تلفیقی
make-up ترتیب گریم
descending order ترتیب نزولی
decreasing order ترتیب کاهنده
data set ترتیب داده
disordered بی ترتیب اشفته
scheme ترتیب رویه
curialism ترتیب دربارپاپ
critical assembly ترتیب بحرانی
connecting arrangement ترتیب متصل
connecting arrangement ترتیب پیوسته
compose sequence ترتیب ساختگی
schemed ترتیب رویه
sequence control کنترل ترتیب
sequencing ترتیب گذاری
sequencing ترتیب دهی
apart from that <adv.> به ترتیب دیگر
systems نظم ترتیب
system نظم ترتیب
sort key کلید ترتیب
sort order نظم ترتیب
alternatively <adv.> به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> به ترتیب دیگر
by the same token <adv.> به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> به ترتیب دیگر
tactics نظم و ترتیب
sequence counter ترتیب شمار
sequence number شماره ترتیب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com